بازیگرانی که نقششان به دیگران رسید!
هیچ میدانید اگر فیلمی چون پدرخوانده با خواست صددرصد تهیهکنندهاش ساخته میشد، الان داشتیم صحبت از فیلمی میکردیم که نه مارلون براندو و نه آلپاچینو در آن نبودند و به جای آنها برت لنکستر، کرک داگلاس و حتی شاید چارلتون هستون در نقش پدرخوانده و وارن بیتی، رابرت ردفورد و شاید هم رابرت دنیرو در نقش مایکل بازی کرده بودند؟
هیچ میدانید جان تراولتا اصلا قرار نبود در فیلم پالپ فیکشن حضور داشته باشد اما ناگهان به دلیل دعوای شدید تارانتینو با مایکل مدسن و سپس خودداری دانیل دی لوییس از بازی در این فیلم یکی از بهترین کاراکترهای جریانسازترین فیلمهای دهه ٩٠ را در اختیار خود دید و با استفاده از فرصت، یک بار دیگر جامه ستارگی را بر تن خود پرو کرد؟ هیچ میدانید در فیلم بوچ کسیدی و ساندنس کید در ابتدا نامی از رابرت ردفورد در میان نبود و هم پل نیومن و هم جورج روی هیل کارگردان مصر بودند استیو مک کویین نقش مقابل نیومن را در این وسترن متفاوت و محبوب بازی کند؟ این را نیز میدانید در فیلم فارغالتحصیل مایک نیکولز قرار بود ردفورد نقشی را ایفا کند که چندی بعد داستین هافمن به زیباترین شکل ممکن آن را بازی کرد؟ آیا شنیدهاید وارن بیتی گزینه اول فیلم بانی و کلاید نبود و قرار بود باب دیلن خواننده و موزیسین آن را بازی کند؟ یا میدانید قرار بود در فیلم دکتر ژیواگو شاه نقش لارای دوست داشتنی را سوفیا لورن بازی کند، نه جولی کریستی؟ میدانید کری گرانت در ذهن دیوید لین باید نقش اصلی پل رودخانه کوای باشد و نه ویلیام هولدن؟
این داستان را به صد نوع مختلف میتوان در دنیای سینما بازخوانی کرد…
رویاها و خاطرهها
گذشته از شاهکار ناصر تقوایی که شاید شناختهشدهترین بروز جابهجایی ناگزیر بازیگران را در آن دیدهایم، از میان کارگردانان بزرگ دیگر میشود به چند فیلم مسعود کیمیایی هم اشاره کرد که چند مورد از مهمترین جایگزینی بازیگران در سینمای بعد از انقلاب در آنها رخ داده و البته در روند ساخت فیلم جواب داده و حضور جایگزینها منتج به نتیجهای درخشان شده است.
اگر فیلمهای موفق قبل از انقلاب این فیلمساز را نادیده گرفته و نگاهمان را تنها به آثار بعد از انقلاب کیمیایی معطوف کنیم آن وقت میتوان رد این جایگزینیها را تا سرب پی گرفت. کیمیایی که در فیلم تیغ و ابریشم یک همکاری ثمربخش را با فرامرز صدیقی به تجربه نشسته بود، زمانی که پس از رد شدن پیدرپی فیلمنامههایش در ارشاد با پیشنهاد مدیر فارابی، فیلمنامه هاگانای تیرداد سخایی را در دست گرفت، پس از بازنویسی کامل این سناریو طبیعتا نخستین گزینهاش برای بازیگر نقش نوری این فیلم کسی نبود جز فرامرز صدیقی که در تیغ و ابریشم در نقش قهرمان همیشگی مسعود کیمیایی حضوری بهیادماندنی داشت.
صدیقی هم مشتاقانه دل به این کاراکتر بسته بود اما روند پیشتولید این فیلم چنان طولانی شد که موعد قرارداد فرامرز صدیقی با فیلم سایههای غم شاپور قریب فرارسید. صدیقی نمیتوانست بیشتر صبر کند تا کیمیایی بالاخره پیشتولید سرب را طی کرده و فیلمبرداری فیلمش را آغاز کند. شرایط سینمای ایران نیز جوری نبود که او ریسک کرده و زیر قراردادش با شاپور قریب بزند. آن روزها ممنوعالکاری به بهانه مبارزه با ستاره سالاری چنان شمشیر داموکلس بالای سر بازیگران بود (هنوز فراموش نکردهایم ماجرای بازیگری را که به دلیل درخواست دستمزدی بالا از تهیهکنندهای کاسبکار چند وقتی ممنوعالکار شد!!) و بنابراین فرامرز صدیقی چارهای جز عمل به قراردادش نداشت. در نتیجه کیمیایی هم نقش نوری را به هادی اسلامی داد.
هادی اسلامی که پیش از سرب با مسعود کیمیایی همکاری نکرده بود، در نخستین همکاریاش با این استاد صاحبنام سینما این شانس را به دست آورد که نهتنها بهترین کار کارنامهاش که یکی از شاهنقشهای آثار بعد از انقلاب این کارگردان را ایفا کند. نتیجه درخشان بود، هم فیلم و هم بازی مرحوم هادی اسلامی در سرب دیده و پسندیده شدند. اما کیمیایی که به گفته نزدیکانش سر صحنه سرب حتی تا روز آخر فیلمبرداری نتوانسته بود ناراحتی و دلچرکینیاش را از نبودن فرامرز صدیقی فراموش کند، در فیلم بعدیاش دوباره با صدیقی کار کرد و متاسفانه بعد نیز به دلیل مرگ نابهنگام هادی اسلامی فرصت همکاری دیگری میان او و کیمیایی پیش نیامد. دیگر جایگزینی مهم در فیلمهای کیمیایی در فیلم مرسدس رخ داد. این نویسنده و کارگردان باسابقه که پس از دو همکاری پرثمر و موفق با فریبرز عربنیا در فیلمهای ضیافت و سلطان، به گفته نزدیکانش سناریو مرسدس را بر پایه حضور فریبرز عربنیا نوشته بود، در روزهای پیشتولید مرسدس و درحالیکه به روزهای منتهی به فیلمبرداری رسیده بودند، ناگهان با این واقعیت مواجه شد که عربنیا نمیخواهد بازی در نقش اسفندیار این فیلم را قبول کند.
درباره این تصمیم پرریسک فریبرز عربنیا دلایل بسیاری در طول این سالها عنوان شده است. برخی به مسائل مالی ایجادشده بین این دو اشاره کرده و مدعی شدهاند عربنیا که بعد از بازی در سلطان دارای جایگاهی یگانه در سینمای ایران شده بود، وقتی رقم پیشنهادی کیمیایی را که نزدیک به دریافتی او در سلطان بود، شنیده، قید حضور در این فیلم را زده است. عدهای دیگر به پرکاری آن روزهای عربنیا اشاره کرده و گفتهاند که این بازیگر باوجود میل باطنیاش برای بازی در فیلم استادی که او را به چنان موقعیتی در سینمای ایران رسانده بود، صرفا به این دلیل که فرصت همکاری برایش پیش نیامده بود از حضور در این پروژه انصراف داد. عدهای دیگر نیز اختلافات شخصی عربنیا و کیمیایی را در این قضیه دخیل دانستهاند و به نظر میرسد گفتههای اینان با واقعیت بیشتر قرین باشد؛ چرا که پس از آن این دو هیچگاه به هم نزدیک نشدند و حتی زمزمهای نیز درباره همکاری آنها منتشر نشد.
اندر فواید زیرآبزنی و ممنوعالکاری!
ناخدا خورشید از شناختهشدهترین فیلمهای ایرانی است که قصه هزار بار مکرر شده جابهجایی بازیگران در آن رخ داده و البته به نفع فیلم نیز تمام شده است. درباره جابهجایی بازیگران اصلی این فیلم میتوان گفت که این اتفاق اگرچه درنهایت به فیلم ناصر تقوایی سود زیادی رساند اما بیشتر از تقوایی و فیلمش این کلیت سینمای ایران بود که از این قضیه منتفع شد. میتوان گفت این جابهجایی هنرپیشهای را به همگان شناساند که باوجود استعداد، توانایی، دانایی و فیزیک سینماییاش به دلایل خودخواسته یا تحتتأثیر شرایط دور از فضای سینما نفس میکشید و چه بسا اگر در این فیلم چهره نمیشد، با توجه به اینکه آن روزها در آستانه میانسالی قرار داشت، شاید دیگر مجال جلوهگری نمییافت یا دیگر نقشهایی درخور حضورش بهش پیشنهاد نمیشد.
اکنون که شمایل بهیادماندنی داریوش ارجمند در فیلم ناخدا خورشید بدل شده به یکی از ماندگارترین شمایلهای سینمایی دهه شصت؛ شاید باورش سخت باشد که اصلا قرار نبوده داریوش ارجمند این نقش را بازی کند و ناصر تقوایی زمان نوشتن این فیلمنامه و حتی زمان درخواست پروانه ساخت ناخدا خورشید به بازیگر دیگری برای این نقش فکر میکرد. درواقع گزینه نخست تقوایی برای ناخدا خورشید سعید راد بود. بازیگری که در سالهای جوانی خودش و تقوایی نقش اصلی صادق را برای کارگردان بزرگمان بازی کرده بود و پس از حدود یک دهه دوری از هم، ناصر تقوایی میخواست با یک همکاری دیگر موفقیت آن فیلم دهه پنجاهی را یک بار دیگر مکرر کنند.
نتیجه کار درخشان بود. ارجمند چنان در نقشش درخشید که با همان نخستین حضور سینمایی توانست جایزه بازیگری فستیوال فجر آن سال را به دست آورد. میتوان گفت مورد ناخدا خورشید یکی از معدود مواردی بود که ممنوعالکاری یک بازیگر به سینما سود رساند و به عبارتی عدو سبب خیر شد. با اینکه آسیب اصلی آن اتفاق به سعید راد وارد شد و درنهایت او را به مهاجرتی اجباری واداشت…
ارجمند از آن پس همواره در بالاترین سطح ممکن سینما و تلویزیون ایران، موفق به ایفای شاهنقشهایی ماندگار شده است…
آیا میدانید؟
آیا میدانید قرار بود نقش زن فیلم قرمز فریدون جیرانی را که یکی از بهترین بازیهای هدیه تهرانی را در آن شاهدیم، نیکی کریمی بازی کند؟ آیا میدانید قرار بود ایفاگر نقش مرد این فیلم نیز امین حیایی باشد که درنهایت نقش به محمدرضا فروتن رسید؟ آیا میدانید قرمز تنها فیلمی نبود که نقشی که برای نیکی کریمی در نظر گرفته شده بود، درنهایت به هدیه تهرانی رسید؟