رسانه خبری اینتیتر
این تیتر کمینه ترین رسانه خبری ایران

نگاهی به سیر سینمای کمدی ایرانی

سینمای ایران، سینمایی شلخته و بی چارچوب است به این معنا که بر خلاف سینمای کشورهای دیگر کشورها، خالی از معنای ژانر (چه در معنای عام و چه در معنای تخصصی است. منظورم از عام و خاص چیست؟ منظورم به مثلا عبارت «فیلم هندی» یا «فیلمفارسی» خودمان برمی‌گردد که با آمدن نامشان، در ذهنیت مردم یک هویتی نقش می‌بندد.

به گزارش اینتیتر به نقل از ویجیاتو، در تعاریف کلی جهانی، ژانرهای مختلفی بازتعریف شده اند و در این تعاریف ویژگی هایی برای هر ژانر آمده که فیلم های ایرانی را به سختی می توان در این چارچوب ها گنجاند و هر فیلمی را به ژانری خاص نسبت داد. حال در این شلختگی، اگر بخواهیم ژانری را تفکیک کنیم و آن را به تنهایی مورد بحث قرار دهیم کار سختی است. در این میان بازشناسی سینمای کمدی در ایران، سخت به نظر می آید؛ با اینکه فیلم‌های پرفروش چند سال اخیر سینمای کشورمان در این مفهوم جای می‌گیرد.

بگذارید از کمی عقب‌تر شروع کنم، در تعریف کلی، کمدی «اثری است که در بیننده شادی و نشاط ایجاد کند و به خوبی و خوشی به پایان برسد؛ اما غنای یک اثر کمدی به مفهومی بستگی دارد که به واسطه آن، تماشاگر به خنده افتاده است.» اما سوالی که پیش می‌آید این است که چه عامل یا عواملی مخاطب را به خنده وا می دارد؟ آیا سینمای کمدی ایران در این زمینه موفق عمل کرده یا خیر؟ منظورم سینمای کمدی قبل از انقلاب که در آن تقی ظهوری و وحدت حضور داشتند نیست، بلکه به سینمای فعلی کار دارم و بازهم باید تاکید کنم لزوما منظورم سینمای شانه تخم مرغی با فیلم‌های علی صادقی نیست. سینمای کمدی که چند سالی است با آن آشنا هستیم و یک فمرولاسیون تقریبا تکراری در آن وجود دارد: کمی بزن و بکو، بازیگر خانم فرنگ، سفر به فرنگ و عبور از خطوط قرمز شوخی‌ها.

باید از خود بپرسیم آیا سینمای کمدی ایران از مخاطب خود خنده گرفته است؟ پاسخ این سوال شاید سلیقه‌ای باشد و نتوان به آن جواب مثبتی داد، خنده‌هایی که گرفته شده به ازای چه بوده‌اند و آیا واقعا خندیدن یعنی به هرچیزی خندیدن؟ ادبیات رفتاری و محاوره ای ایرانی، سرشار از طنازی و شوخی است. ما از دیرباز طنزپردازان قدری داشتیم و این موضوع که طنز و کمدی در همه جا من جمله ایران با مسائل آنسوی خطوط قرمز گره خورده نیز را نباید فراموش کنیم. از ایرج میرزا و میرزاده عشقی گرفته تا طنزنویسان امروزی که بنا به اقتضای تیغ سانسور، روی خطوط قرمز حرکت می‌کنند. این رفتار کمدی آنسوی خط قرمزی، از یک سو ناشی از فرهنگ ما است که در میان ایرانی‌ها رواج دارد و شوخی و طنازی نوعی دور زدن غم‌ها است (با کدام موضوع جدی شده که شما جوکی درباره آن نشنیده باشید؟)

بعد دیگر این طنازی به محدودیت های سیاسی و اجتماعی باز می گردد که اجازه نمی‌دهد تا فرد به راحتی منویات قلبی خود را بازگو کند و با کادو پیچ کردن نظرات خود در قالب طنز، آن ها را بیان می کند تا بلکه با کلاه شرعی کمدی، حرفش را زده باشد (کافی‌‌ است تا این روزها شب‌های برره یا قهوه تلخ را مروری دوباره کنید و به قدرت طنازی و نکات ظریف به شدت سیاسی موجود در آنها بیندیشید، اگر حوصله ندارید، دو قسمت پایانی پاورچین مهران مدیری هم خودش درسنامه‌ای است.)

کافی است که اتفاقی تلخ در جامعه رخ دهد تا سیلی از پیام‌ها و توییت‌های طنز در آن رابطه منتشر شود. طنز توییتر فارسی مساوی است با رد شدن و کیلومترها دورتر رفتن از خطوط قرمز و طنز در شبکه مردمی‌تری چون اینستاگرام کمی پاستوریزه‌تر می‌شود. ساختن فیلم های کمدی در جوامعی همچون جامعه‌ ما که پتانسیل بالقوه‌ دارد اتفاق میمون و مبارکی است و از گذشته تاکنون فیلم های کمدی در گیشه فروش بیشتری داشته‌اند. از منظر روانشناسی نیز باید گفت مردم در شرایطی که از فشارهای اجتماعی و زندگی فردی به ستوه آمده اند به دنبال مقری برای رهایی میگردند و سینمای و طنز دست مایه‌ای است تا بتوانند با گذراندن ساعاتی شاد از فشارهای روحی خود بکاهند. در اصل رسالت سینمای کمدی این است که مخاطبانش را دعوت کند تا با زندگی راحت تر روبه رو شوند. حالا جدا از گرفتن یا نگرفتن خندیدن توسط مخاطب، آیا می‌توان گفت سینمای کمدی ایران به این مهم دست یافته است یا نه؟

در اغلب کمدی های سینمای ایران بیش از اینکه کلیت داستان اوقاتی شاد را برای مخاطب فراهم آورد؛ همان تکیه کلام های محاوره‌ای و گاه تکراری به چشم می‌آید و مخاطب معمولا به این الفاظ و تکیه کلام‌ها واکنش نشان می‌دهد. این موضوع از زمان پخش دایی جان ناپلئون و تکه کلام‌های معروف کاراکترهای این سریال به یاد ماندنی وجود داشته و در آن چندان ایرادی وارد نیست ولی متاسفانه ما غالبا شاهد یک پیرنگ داستانی مناسب و سناریویی که طنز موقعیت ایجاد کند نیستیم و این مکمل را در سالهای اخیر سینمای کمدی از دست داده‌ایم.

سینمای ایران غالبا بر وجه فیزیولوژیک خنده استوار است و با کارهایی که ارائه می‌دهد اعصاب مخاطب را تحریک میکند اعصاب مخاطب را تحریک میکند در صورتی که بهترین خنده،خنده‌ روانشناختی است. در سینمای کمدی قبل از انقلاب (به استثنای چند فیلم و سریال که یکی از آنها همین دایی جان ناپلئون است) باقی فیلم ها از نظر عمق و محتوا پوچ و خالی بودند و غالبا یک فضای سرگرم کننده موزیکال را به مخاطب عرضه میکرد که معمولا هم با استقبال عامه‌ مردم روبه رو می‌شد. کمتر بودن خطوط قرمز و سانسور نکردن محتوای جنسی نیز باعث شده بود که این نوع شوخی‌ها نیز در فیلم‌ها رواج داشته باشد، شوخی‌هایی که حالا مدل پاستوریزه آن در سینما و تئاترهای آخر شبی سراسر کشور به وضوح دیده می‌شود.

بعد از انقلاب و با ورود به دهه ۶۰، سینمای کشور تقریبا زیر و رو شد و همه چیز در آن شکل حاکمیتی پیدا کرد. سینما تبدیل به یک پروپاگاندای ملی شد و تیغ سانسور سرتاسر آن را برید. در این وانفسا، فیلم‌های دفاع مقدس و انقلابی مورد حمایت بودند و بازیگران مشهور نیز یک به یک ممنوع‌الکار می‌شدند. با ورود به دهه هفتاد اما تمامی این قوانین نانوشته و نوشته شکست و سینما پرشد از پسران مو بلندی که با ژل‌های کتیرا فرق وسط باز کرده‌اند و خانم‌هایی که دو تار موی خود را بیرون می‌انداختند و عینک آفتابی هم می‌زدند.

از دهه‌ هشتاد به بعد و با موجی که فیلم‌هایی چون «کما» راه انداختند، قاعده بازی عوض شد و مخاطب عام ما به سینمای مبتذل و سخیف روی خوش نشان داد و همین امر باعث شده بود کارگردانان به فیلم های دم دستی و کم هزینه روی بیاورند و با فروش های آنچنانی در گیشه سودهای خوبی به دست بیاورند. این روند تا به امروز تکامل پیدا کرده و مانند نظریه فرگشت داروین، دست و پای جدیدی در آورده اما هسته اصلی خود را فراموش نکرده است.

خوشبختانه با موج نوی سینمایی که اضغر فرهادی در سینمای ایران ایجاد کرد و دنباله‌روهای خوبی که پیدا کرد، چند سالی است که مخاطبان از فیلم‌های این چنینی (کمدی سخیف) رو برگرداندند و ما شاهد این هستیم که کمدی‌هایی از این دست یا کمتر ساخته می‌شوند و یا در صورت ساخته شدن به پرفروش‌ترین اثر تبدیل نخواهند شد (در این بین استثناهایی وجود دارد که از یک فرمولاسیون خاص که در ابتدای مطلب گفته شد استفاده می‌کنند، مانند مطرب، و فعلا این فرمول جواب می‌دهد.) فروش نسبتا کم دم‌سرخ‌ها و ایکس لارج و زهرمار گواه این ادعا است اما زیاد هم نباید خوش بین بود، در واقع باید اعتراف کرد این روند همین جا متوقف نشد و از دریچه‌ای دیگر به راه خود ادامه داد.

در چند وقت اخیر شاهد کمدی‌هایی با رویکرد های جدید از کارگردانانی با سابقه‌ی خوب و ابرومند در سینمای ایران هستیم ‌که با بکارگیری چند بازیگر مطرح در زمینه‌ طنز مبتذل ترین و سخیف ترین فیلم‌ها را روانه‌ بازار کرده‌اند و از این طریق به فروش های آنچنانی دست پیدا کرده و گیشه سینماها را قبضه کرده‌اند. این فیلم‌ها قمپز سیاسی بسیار کمرنگی هم در لایه فیلمنامه خود در می‌کنند تا به نظر سخیف نیایند (مانند کاری که رحمان ۱۴۰۰ به بدترین شکل ممکن آن را انجام می‌دهد.) آثاری مانند مطرب و تهران لس‌-آنجلس یا فیلم‌هایی که حمید فرخ نژاد نازنین معلوم نیست برای چه در آنها بازی می‌کند، مانند سامورایی در برلین از جمله موارد با حضور بازیگران به نامی است که انتظار دیدنشان در یک اثر پیش پا افتاده را نداریم. البته میتوان به این نکته هم توجه کرد که در چندان سال اخیر به موازات فیلم های کمدی فیلم هایی با مضمون اجتماعی هم به فروش خوبی دست پیدا کرده‌اند و شاهد استقبال مخاطبان از این نوع سینما هم هستیم که جای اندکی امیدواری دارد. آثاری چون ابد و یک روز و سرخپوست در این سینمای کمدی فروش، خوب می‌فروشند و این موضوع نشان می‌دهد که مردم فیلم دیدن و هنر سینما را فراموش نکردند.

باید هشدار داد موج جدیدی از فیلم های به اصطلاح کمدی که در سینمای ایران به راه افتاده است میتواند ضربهی مهلکی به بدنه‌ی سینما و هنر هفتم وارد کند سینمایی که خالی از فکر و اندیشه است و می‌تواند به مرور زمان منجر به فروپاشی های اخلاقی و فرهنگی در جامعه شود.مشکل عمده و جدی فیلم ها در حوزه‌ی طنز سطحی بودن بیش ازاندازه آن است. فیلم ها محصول فکر نیست. مشکلی که امروز در سینما داریم عبور فیلم ها و سناریوها از فکر و رسیدن آن به سطح ابتذال است. سینمایی که در دام شوخی های جنسی افتاده سینما نیست بلکه در حال از بین بردن فرهنگ جامعه است. این فیلم ها البته از جنبه ی صنعتی توجیه اقتصادی دارند اما مسئله اینجاست که آیا تقاضای جامعه و نسل جدید چنین فیلم هایی است؟ سینمایی که بر پایه کلیشه های جنسی استوار است و بخشی را پیدا کرده تا با پرو بال دادن بیش از حد به آن مخاطب را با خود همراه سازد. مدیریت فرهنگی باید به فکر پیدا کردن متفکرانی جوان، مقبول و باسواد باشد تا بتوانند با یکدیگر تعامل کنند و نیازهای جامعه را بررسی کنند تا بتوانند به تولید محصولاتی دست پیدا کنند که بتوان نام کمدی سالم را بر روی آن گذاشت و به سینما عرضه کرد.

اینتیتر را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.