خطاهای شناختی کدامند؟
خطاهای شناختی به دلیل اینکه واقعیت را تحریف میکند، نقش زیادی در شکستها و ناکامیهای افراد دارد. در ادامه خطاهای شناختی را بیشتر بشناسید.
به گزارش اینتیتر، مغز، مهمترین ابزاری است که ما برای درک و فهم دنیا و رویدادها داریم. اما این ابزار در برخی موارد بسیار ناامید کننده و حتی فاجعهبار عمل میکند. یعنی خیلی وقتها اصلا نمیشود با طناب مغز در چاه رفت. خطاهای شناختی، قاعدههایی هستند که مغز در گذر زمان ابداع کرده که انرژی کمتری صرف کند، لیکن صرفهجویی در انرژی مغزی گاهی هزینههای سنگینی نیز به همراه دارد.
خطاهای شناختی برای انسانهای اولیه، ارزش تکاملی داشت و به بقای آنها کمک میکرد. مثلا اگر انسان اولیه به طور اتفاقی مورد حملهی حیوانی با موهای مشکی قرار میگرفت، بعد از آن میآموخت که از همهی حیوانات مشکی دوری کند که موجب حفظ او از خطر میشد.
اما این عملکرد برای انسان امروزی، چیزی بیشتر از یک خطای شناختی نیست. مثلا اگر شما در یک فعالیت اقتصادی با فرد سیاهپوستی شریک شوید و از جانب او مورد کلاهبرداری قرار گیرید و پس از آن به خود بگویید که دیگر با هیچ سیاهپوستی شریک نخواهم شد، دچار یک خطای شناختی شدهاید. در ادامه به توضیح سوال خطاهای شناختی کدامند؟ می پردازیم.
۱- خطای شناختی “ذهن خوانی” چگونه اتفاق می افند؟
فرض کنید یکی از دوستان شما که قبلا هر از چند روز با شما تماس میگرفته و حالتان را میپرسیده است، مدتی است که تماسی با شما نمیگیرد و رابطهاش با شما بسیار کم شده است. چه نتیجه میگیرید؟
اگر شما خیلی زود و بدون شواهد قطعی، به خود بگویید که “من دیگر برایش بیاهمیت شدهام و علاقهاش را به من از دست داده”، در این صورت دچار خطای ذهنخوانی شدهاید. زیرا شما دارید احتمالات ذهنی خود را به ذهن دوستتان تعمیم میدهید و به گونهای عمل میکنید که گویی از تمام محتوای ذهن دوستتان آگاهید.
یادتان باشد که وقتی احساسات و افکار دیگران را حدس میزنید، هیچ مدرکی برای درستی این برداشت وجود ندارد.
این وضعیت شما رافقط دچار سوء تفاهم میکند.بهتر بود که علت رفتار دوستتان را بدون پیشداوری از او میپرسیدید.
فردی که دچار این نوع خطای شناختی است، دایم در حال تعبیر و تفسیر ذهن و محتوای فکر دیگران است.
همهی افراد کمرو و آنهایی که از کمبود اعتماد به نفس رنج میبرند، به شدت درگیر همین خطای شناختی هستند.
۲- خطاهای شناختی استریوتایپ یا “تفکر قالبی” به چه نوع تفکری می گویند؟
در مطلب خطاهای شناختی کدامند؟ به خطای شناختی استریوتایپ میرسیم. مطمئنا شما جملههای زیادی را در مورد رانندگی خانمها شنیدهاید. قضاوت ما در مورد رانندگی خانمها، بیش از آنچه واقعی باشد، ناشی از شنیدههایمان است. ممکن است شما بگویید که خانمهای بسیاری را دیدهاید که بد رانندگی میکردهاند.
اما واقعیت این است که تعداد مردانی که بد رانندگی میکنند با تعداد خانمهایی که بد رانندگی میکنند تفاوت چندانی ندارد. اما خطای استریوتایپ موجب میشود که ما بیشتر به خانمی که بد رانندگی میکند توجه کنیم، در حالیکه رانندگی بد مردها را معمولا نادیده میگیریم زیرا برای آن، تفکر ِقالبی نداریم.
تفکر قالبی یعنی اینکه ما چیزی را که همه تکرار میکنند بدون تفکر و تأمل بپذیریم و باور کنیم.
بسیاری از باورهای ما، اندیشههای غلطی هستند که گمان میکنیم درستاند. به همین خاطر از لذت زندگی ما میکاهند و این باورها از خطاهای شناختی ما نشات می گیرند.
تفکر، فعالیت قابل اعتمادی نیست. وقتی تفکر میکنیم در واقع داریم چینش باورهایمان را تغییر میدهیم. باورهایی که اغلبشان غلط یا ناقصاند. اگر تفکر را مدیریت نکنیم، ممکن است به نتایج فاجعهباری بینجامد.
۳- خطاهای شناختی فاجعهسازی چیست؟
اگر مادرم بمیره، زندگیم نابود میشه.
اگه کارمو از دست بدم بیچاره میشم.
اگر رابطهمون به هم بخوره، بدون او محاله بتونم زندگی کنم.
اگه او نباشه، دیگه نمیتونم کسی رو دوس داشته باشم.
اگه . . .
یک ذهن فاجعهساز منجر به خطاهای شناختی می شود و در مورد رویدادهای منفی که ممکن است در آینده برای او رخ دهد بسیار فکر میکند و آنها را تا حد ممکن بزرگ و دهشتناک میبیند. مهم نیست که این اتفاقات واقعا در آینده رخ خواهد داد یا نه.
مهم این است که شخصی که از قبل برای رویدادها تعابیر سرسختانه و فاجعهبار دارد و مطمئن است که از پا در خواهد آمد، اگر واقعا با آن مواجه شود آنقدر خود را میبازد که راه حلی به ذهنش نمیرسد. آمادگیِ ذهنی برای شکست، شکست را فراخوانی کرده و آن رقم خواهد زد.
فاجعهسازی، یکی از عوامل اصلی افسردگی است.
اگر با افراد افسرده گفتگو کنید، فاجعهسازی را در تمام حرفهایشان خواهید دید.
واقعیت این که افرادی که ذهن فاجعهساز ندارند، رویدادها و اتفاقات منفی را به خوبی حل و فصل کرده و از آن عبور میکنند.
۴- خطای شناختی مقایسههای غیرمنصفانه کدامند؟
در خصوص خطاهای شناختی مقایسه های غیرمنصفانه باید گفت که وقتی شما جنبههای تاریک زندگی خودتان را با جنبههای روشن زندگی دیگران مقایسه میکنید در حال ارتکاب یک خطای شناختی هستید. مثلا ممکن است شما ببینید که همسایهتان دو ماشین دارد در حالیکه شما هنوز یک دوچرخه هم ندارید و به این نتیجه برسید که چقدر بیچاره و بدبختید.
این یک مقایسهی غیرمنصفانه است. زیرا شما فقط به یک جنبه از زندگی خود و دیگران(داشتن یا نداشتن ماشین) توجه کردهاید. اما شما این نکته را ندیده میگیرید که همان همسایهای که دو ماشین دارد، به دلیل ابتلا به بیماری کلیه، مجبور است هر ماه دیالیز شده و داروهای متعدد مصرف کند در حالیکه شما از این نظر در سلامت کامل به سر میبرید.
هر گاه دچار مقایسههای غیرمنصفانه شدید، از خودتان بپرسید که آیا همهی جوانب زندگی خود و دیگران را میبینید یا فقط بر یک حیطهی محدود متمرکز شدهاید.
۵-خطای شناختی “باید و نباید” چیست؟
در مطلب ” خطاهای شناختی کدامند؟ ” می رسیم به خطای شناختی آخر، وقتی شما برای اعمال خود یک “باید” یا “نباید” دارید و تلاش میکنید بر اساس آن بایدها و نبایدها رفتار کنید، در واقع دارید خودتان را به گونهای آماده برای انجام ندادنِ کاری میکنید که دوست داشتید انجامش دهید.
مثلا وقتی به خود میگویید: “خیلی چاق شدم، باید خودمو لاغر کنم” و یا وقتی میگویید: “نباید اینقدر عصبی باشم”. شما در ظاهر تلاش میکنید که با این جملهها به خودتان انگیزه بدهید، اما این جملهها اغلب بیتأثیر است، زیرا بایدها و نبایدها، ایجاد تمرد میکنند و شخص را ناخواسته تشویق میکنند که درست بر عکس آن عمل کند.
بایدها و نبایدها، فقط حال شما را بد میکنند زیرا موجب هیچ تغییری در شما نمیشوند. شما در واقع دارید با الزام خود به انجام کاری، خودتان را بر علیه خودتان میشورانید و خودتان را تحریک میکنید که برخلاف آن عمل کنید. لطفا به خود رحم کنید.
نویسنده :دکتر محمد رفیعی