چرا جنگ؟

این جنگ‌ها در خاورمیانه و منطقه بر سر چیست؟ تا دلایل شناخته نشود چگونه می‌توان به حل مساله اندیشید.

به گزارش اینتیتر به نقل از روزنامه اعتماد، در یادداشتی به قلم فریدون مجلسی آمده است:‌ «اکنون چهل سال از حمله صدام و جنگ ۸ ساله‌ … می‌گذرد. تصور می‌رفت تجربه تلخ جنگ صدام را به تعقل وادارد و به رفاه و آسایش ملت خود بیندیشد اما چنین نکرد. کشور خود را آلوده دو جنگ بزرگ دیگر کرد و نه فقط به ملتش آسیب جبران‌ناپذیر رساند، خودش را نیز با ذلت به نابودی کشاند. در این چهل سال گرچه به آن جنگ تلخ پایان داده شد اما هرگز آرامش و آسایش به منطقه راه نیافت. نه در افغانستان، نه در عراق، نه در سوریه و لبنان و فلسطین، نه در لیبی و تونس و الجزایر و … و عربستان و یمن و نه حتی در کویت و قطر و امارات متحده که از ثروت و رفاه برخوردارند و نه در ترکیه که به سرعت به سوی توسعه می‌شتافت و گویی باید همیشه موانعی در کار باشد.

این جنگ‌ها بر سر چیست؟ تا دلایل شناخته نشود چگونه می‌توان به حل مساله اندیشید. این جنگ را می‌توان در عمق بر سر بی‌عدالتی و تبعیضی و البته خودکامگی دانست که در منطقه و در حکومت‌ها از سوی گروهی بر گروه دیگر روا داشته‌اند. در عراق و لبنان و بحرین و افغانستان و پاکستان و عربستان و یمن اکثریت و گاه اقلیت بزرگ شیعیان مورد تبعیض و تحقیر بوده‌اند. آن تبعیض‌ها تبدیل به کینه شد و کینه جنگ‌افروز بود. جنگ‌هایی که منطقه ثروتمندی را که برای همه جا داشت و برای همه می‌توانست کار و آشیانه و رفاه تدارک ببیند به گرسنگی و بیکاری و فقر کشاند. بیگانگان هم از فروش اسلحه که اینان یکدیگر را بکشند فروگذار نکردند. تعصبات و خصم پنداری‌ها بر خشونت‌ها افزود.

اکنون با طولانی شدن خونریزی‌ها و بی‌جا شدن‌ها و آوارگی‌های میلیونی آیا هنوز زمان آن نرسیده است که کسانی به این ملت‌ها و کشورها بگویند شما از دیگران ثروتمندتر و سرزمین‌های‌تان پربارتر است، چرا به کار و آبادانی و تجارت نمی‌اندیشید؟ بیایید صحنه را طور دیگری بیاراییم. در همین شبه‌جزیره عربستان که بیشترین ثروت جهان در آن نهفته است، کشورهایی تشکیل شد که گرچه کوشیدند در قالب شورای همکاری خلیج‌ فارس گرد آیند، اما یمن را به دلیل فقر و به دلیل تمرکز گروه بزرگ شیعیان حوثی نپذیرفتند. شاید فکر می‌کردند برای‌شان هزینه‌آفرین باشد یا از مهاجرت و اشتغال آنان در کشورهای خود نگران بودند. میلیون‌ها مهاجر از هند و بنگلادش و پاکستان آوردند و در یمن بر سر همین تعصبات طایفه‌ای سر جنگ را گشودند و ده‌ها برابر بیشتر از آن تصورات هزینه کردند. در حالی که یمن از لحاظ فرهنگی و هویتی بر آنان برتری دارد و از لحاظ منابع و معادن از همه آنها امکانات بیشتری دارد.

در عربستان اقلیت بزرگ شیعه را سرکوب کردند، در امارات ثروت جاه‌طلبی‌های توسعه‌طلبانه پدید آورد و التهاب را جایگزین آرامش کردند. قطر را تحریم کردند. عراق که در داخل کردها و اکثریت شیعه را سرکوب می‌کرد، به طمع ثروت کویت به دلیل دعاوی تاریخی به آن کشور حمله کرد و چه زیان‌ها به بار آورد. در حالی که عراق از همه ثروتمندتر است، نخست به ایران حمله کرد و در حالی که می‌توانست در قالب همین شورای همکاری خلیج‌ فارس با گشودن مرزها از همه پیشی بگیرد و بار دیگر بغداد مرکز و سرور جهان عرب شود. در لبنان شیعیان بسیار تحقیر می‌شدند و به جای آن که نیروی سازندگی شوند نیروی جنگ شدند … در افغانستان و پاکستان تبعیض نسبت به شیعیان و تعصبات حاد منجر به بی‌ثباتی و جنگ و کشتار شد.

بیایید زمانی را مجسم کنیم که در این کشورها دولت‌های پیرو عقلانیت با هماهنگی جامعه بزرگی بنیان نهند که با آزادی رفت‌وآمد و کسب و کار ثروت طبیعی و خدادادی ملت‌های‌شان را در راه توسعه و رفاه و دانشگاه‌های مدرن، بتوانند از همکاری و سرمایه‌گذاری و سفر و سیر و سیاحت و زیارت در کشورهای یکدیگر در فکر زندگی باشند و به جای التهاب و نگرانی و اندوه دایم به اخلاق و آرامش و عشق و هنر و موسیقی و اشتغال و رفاه اجتماعی و دستیابی عمومی به امکانات آموزشی و بهداشتی بیندیشند. آیا ثروتش در دسترس نیست، یا ثروت هست و بر باد می‌رود و آن اعتدال عقلانیت خلاق غایب است؟»

اینتیتر را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.