نگاهی به انیمیشن پرطرفدار «روح»

دوباره بحث درباره یک انیمیشن، نقل محافل سینمایی و حتی بخش‌های علاقه‌مند به جریان روشنفکری شده است.

به گزارش اینتیتر به نقل از فرهیختگان، غیر از آثار کوتاه انیمیشنی که در محافل بسیار محدود مورد بحث قرار می‌گیرند و غیر از بعضی انیمیشن‌های بلند ژاپنی که آنها هم علاقه‌مندان خاص خود را دارند (هرچند پرتعداد) مدت‌ها بود که هیچ‌انیمیشنی به این نوع بحث‌های جدی راه پیدا نکرده بود. آخرین تجربه‌ای که در این زمینه داریم، مربوط به فیلم درون و بیرون می‌شود که در حدود پنج سال پیش اکران شد و حالا هم کسی دوباره چنین تجربه‌ای را رقم می‌زند که کارگردان درون و بیرون بود. پیت داکتر تا به حال سه فیلم را کارگردانی کرده اما فعالیت‌های مختلفی در دنیای انیمیشن داشته است. کار او از این جهت شگفت‌انگیز است که تنها با سه اثر توانست به‌عنوان کارگردان مولف شناخته شود.

در ادامه غیر از بررسی موقعیتی که سومین اثر داکتر در کریسمس سال ۲۰۲۱ به‌دست آورده، به‌نوع فیلمسازی خود او هم مقداری پرداخته شده است. «روح»، انیمیشن بحث‌انگیز این روزها، اثری با درونمایه‌های فلسفی است. بخشی از آنچه در ادامه می‌خوانید، به موقعیت فلسفه در سینما و به‌خصوص انیمیشن پرداخته و بخشی دیگر تلاش داشته که به زبانی ساده، اصل و اساس موضع اگزیستانسیالیستی فیلم را توضیح بدهد. این اولین انیمیشن پیکسار و دیزنی است که با محوریت یک شخصیت سیاه‌پوست ساخته شده و همین موضوع هم جزئیاتی دارد که به آنها در بخشی مجزا اشاره شده است. یک نقد مستقل دیگر هم درباره این انیمیشن به پرونده‌ای که می‌خوانید ضمیمه شده که با نگاهی پر از شوق و علاقه آن را بررسی کرده است.

آبروی اکران کریسمسی آمریکا در دوران کرونا

انیمیشن روح برای اولین‌بار ۱۱ اکتبر (۲۰ مهر) در جشنواره فیلم لندن که بزرگ‌ترین رویداد سینمایی ملی در بریتانیا محسوب می‌شود، به‌نمایش درآمد و قرار بود که ۲۵ دسامبر (۵ دی) در سینماهای ایالات متحده نمایش داده شود اما بعدها به‌خاطر شرایط پیش‌آمده به‌واسطه بیماری کرونا، استودیو والت دیزنی پیکچرز تصمیم گرفت که این انیمیشن را درست در همان تاریخ، به‌صورت دیجیتالی در سرویس استریم دیزنی پلاس برای مشترکان خود به‌نمایش در آورد. این وضعیت مختص انیمیشن روح نیست و دامنگیر رقبای او در اکران کریسمس ۲۰۲۱ هم شده است.

این اولین اکران کریسمس در دنیاست که بیشتر فروش فیلم‌ در بستر VOD به‌دست آمده است، نه اکران روی پرده‌ سینما. دلیل این اتفاق هم واضح است؛ همه‌گیری ویروس کرونا و عملکرد ضعیف دولت آمریکا در مهار این ویروس، وضعیت را به این شکل در آورده و می‌دانیم که بخش قابل‌توجهی از فروش سینما تا پیش از این در ایالات متحده به‌دست می‌آمد. امسال چین که در مهار کرونا از آمریکا موفق‌تر عمل کرده بود، توانست مجموع فروش فیلم‌هایش را در رتبه‌ای بالاتر از آمریکا قرار دهد اما یک نکته شگفت‌انگیز در این خصوص، این است که چینی‌ها در VOD هم بازار پررونق‌تری نسبت به آمریکا پیدا کرده‌اند.

چین اجازه نمی‌دهد که سرویس‌های VOD خارجی در این کشور فعالیت کنند و فیلم‌های خارجی برای نمایش در چین، باید بر بستر VODهای چینی عرضه شوند و سودی را هم نصیب آنها کنند. فیلم «زن شگفت‌انگیز ۱۹۸۴» که از مجموعه آثار ابرقهرمانی است، در کریسمس ۲۰۲۱ شکست سنگینی در گیشه خورد. چنین ارزیابی‌هایی با توجه به هزینه‌ای که برای تولید هر فیلم شده و توقعاتی که نسبت به فروش آن وجود داشت، به‌دست می‌آیند. این فیلم تنها چند روز پس از انتشار، رتبه اول کمترین امتیاز کاربران IMDB به فیلم‌های دنیای سینمایی دی‌سی را به‌خود اختصاص داد و تاکنون ۸۵ میلیون دلار در سراسر جهان فروش داشته است که روند آن بسیار کم‌رونق‌تر از فیلم «زن شگفت‌انگیز» اصلی خواهد بود که با ۸۲۲ میلیون دلار در تمام دنیا نمایش خود را به‌پایان رساند.

فیلم وسترن «اخبار جهان» به کارگردانی پل گرین‌گراس و با بازی تام هنکس هم هنوز نتوانسته به فروش مطلوب خودش برسد، هرچند درمورد این فیلم امیدواری‌های بیشتری وجود دارد، اما فیلم روح که برای VOD ساخته نشده بود و در تور دوران کرونا افتاد، شاید از بعضی آثار دیگر در فهرست اکران‌های کریسمس، موفق‌تر به‌نظر برسد، هرچند معلوم نیست این رقم‌ها مطلوب سازندگان آن باشد و برای خاک نخوردن سرمایه، چاره‌ای جز انتشار فیلم در این شرایط نبود. امسال اکران پرده‌ای و اکران دیجیتال فیلم‌ها به‌طور هم‌زمان انجام می‌شود.

درحال‌حاضر، فقط ۳۵درصد از سینماهای ایالات متحده با ظرفیت محدود باز هستند و به همین دلیل در شهرهای بزرگی مانند نیویورک، لس‌آنجلس، سانفرانسیسکو، شیکاگو و فیلادلفیا به‌دلیل بحران جهانی بهداشت، سالن‌ها بسته شده‌اند. از اواسط دوران کرونا به این سو، در ایالات متحده مقدار قابل‌توجهی از فروش بلیت از میهمانی‌های خصوصی تماشا به‌دست می‌آیند. در آخر هفته منتهی به کریسمس، بیش از ۱۰ هزار اجاره خصوصی اتفاق افتاد که به مشتریان امکان می‌داد یک اتاق نمایش در AMC، Cinemark و سایر زنجیره‌های سینما را اجاره کنند. میهمانی‌های خصوصی تماشا حدود ۱۰۰ دلار هزینه دارند و بین ۱۰ تا ۲۰ نفر در آن پذیرایی می‌شوند. به‌عبارت ساده‌تر افراد یک سالن نمایش را که ممکن است ظرفیتی ۵۰ یا ۱۰۰ نفره داشته باشد، با ۱۰۰ دلار اجاره می‌کنند تا با دوستان یا بستگان خود در آن به‌طور اختصاصی فیلم‌ها را ببینند.

برای فیلمی مثل انیمیشن روح که مناسب تماشا با خانواده و دوستان است، همین نوع از اکران هم می‌تواند موقعیت خوبی باشد. به علاوه، تماشای فیلم در خانه، وقتی با یک فیلم خانوادگی روبه‌رو باشیم، مورد استقبال بیشتری قرار خواهد گرفت. دیزنی‌پلاس اعلام کرده که ۱۳ درصد از تماشاگران این فیلم در خود این پلتفرم، تنها برای دیدن همین یک اثر ثبت‌نام کرده‌اند و آمار مادران خانواده را در این بین بسیار بااهمیت برشمرده است.

انیمیشن روح را کمپانی پیکسار ساخته و دیزنی توزیع آن را برعهده دارد؛ با این حال مشخص نیست که چند نفر از طریق دیزنی‌پلاس روح را تماشا کرده‌اند. در گیشه بین‌المللی، این فیلم ۶/ ۷ میلیون دلار از ۱۰ کشور درآمد کسب کرد و بیشترین درآمد آن از چین بود که به ۵/ ۵ میلیون دلار رسید و همه این پول مشخصا به دیزنی نمی‌رسد؛ بلکه سهم VODهای چینی هم پرداخت خواهد شد. این همان نکته‌ای است که درباره شگفت‌انگیز بودن رشد کاربران VOD، در چین، در ابتدای این بخش از متن به آن اشاره شد.

با وجود اینکه سالن‌های چینی درحال‌حاضر رونق بهتری از سالن‌های آمریکایی دارند، به‌نظر می‌رسید که استقبال از VOD در این کشور کمتر باشد، اما ظاهرا رشد در تمام شاخه‌ها به‌طور متوازن صورت گرفته است. به‌هرحال کمپانی دیزنی رابطه خیلی بهتری با چینی‌ها نسبت به نتفلیکس دارد و در چنین بزنگاه‌هایی این رابطه خوب تاثیرات خودش را نشان خواهد داد. دیزنی با این واقعیت کنار آمده که سهم خودش را بگیرد و اجازه بدهد که طرف چینی هم به سود مطلوبی که می‌خواهد برسد، اما نتفلیکس عمدتا در پی فتح ساختارهای سینمایی کشورهاست و با سد مقاومت دولت چین و محرومیت از بازار پررونق آن روبه‌رو شده است.

تبدیل‌شدن به کارگردان مولف تنها با سه کارگردانی

روح سومین اثر پیت داکتر در مقام کارگردان، پس از بالا (up) در سال ۲۰۰۹ و درون و بیرون (InsideOut) در سال ۲۰۱۵ است. با این‌حال، این کارگردان را همه به‌خوبی می‌شناسند و او حتی قبل از ساخته شدن روح و در حالی که تنها دو اثر را کارگردانی کرده بود، به‌عنوان یک فیلمساز مولف شناخته می‌شد. نگارش فیلمنامه روح هم برعهده خود داکتر بوده است و البته مایک جونز و کمپ پاورز با او همکاری کرده‌اند. پیت داکتر در تولید انیمیشن‌های متعددی مثل داستان اسباب‌بازی ۱ و ۲ و ۳ و ۴، در جست‌وجوی نمو، در جست‌وجوی دوری، شگفت‌انگیزها، موش سرآشپز، کارخانه هیولاها، کوکو و به پیش؛ تحت عناوین و سمت‌های مختلفی فعالیت داشته که غیر از تهیه‌کنندگی، نویسندگی چند مورد از مهم‌ترین آثار این فهرست و صداپیشگی مواردی دیگر از آنها هم جزء این فعالیت‌ها هستند.

چیزی که پیت داکتر را با دو، سه اثر تبدیل به کارگردانی مولف کرد، تلاش او برای استفاده از ظرفیت‌های بصری و فانتزیک انیمیشن در جهت بیان مسائل تئوریک مرتبط با حوزه‌های فلسفی و روانشناختی بود. این قضیه با انیمیشن درون و بیرون بیشترین نمود پیدا کرد و حالا با روح به‌جایی رسیده که گفته می‌شود کمپانی‌هایی مثل دیزنی و پیکسار یک اثر فلسفی خلق کرده‌اند. روح در بین منتقدان آمریکایی بسیار ستایش شده و مخاطبان چینی بسیاری هم آن را بر بستر وب دیده‌اند. تا به این لحظه انیمیشن روح امتیاز ۸۵ را از بین ۳۸ نقد فیلم و سریال که در سایت متاکریتیک منتشر شده، به‌دست آورده است. سایت متاکریتیک هم علامت «Must-See» را به آن داده که تماشای آن را الزامی عنوان کرده است.

از طرف دیگر ۱۹۰ منتقد سایت راتن تومیتوز هم امتیاز کلی ۹۷ درصد را برای آن ثبت کرده‌اند. با این‌حال همه توصیفات درباره ‌این اثر مثبت نبوده، مثلا دسته‌ای از منتقدان ایرانی آن را مغایر با اصول سرگرمی محض ارزیابی کردند. بیانگری آشکار فیلم باعث شد که بعضی از منتقدان ایرانی، آن را نصیحت‌گو و موعظه‌گر بخوانند و همین تعبیرات را می‌توان به‌عنوان عصاره نقدهای منفی آنها به روح در نظر گرفت. به‌رغم تمام این‌ها روح هنوز به‌دلیل جذابیت‌های بصری چشمگیرش و لحظات کمیک و شاد و سرخوشانه‌اش درمجموع اثری محبوب ارزیابی می‌شود. قالب انیمیشن برخلاف سینمای لایواکشن، بسیار برای پرداختن به مضامین فلسفی مناسب است و اگر در لایواکشن، رفتن سراغ مضامین فلسفی عمدتا به‌معنای فرار از قصه‌گویی و مخفی شدن پشت ژست‌های روشنفکری ارزیابی می‌شود، در انیمیشن به‌دلیل امکاناتی که فرم آن در اختیار سازنده‌اش قرار می‌دهد، این دست مضامین اتفاقا قصه‌ساز هستند و موقعیت‌های دراماتیک فانتزی ایجاد می‌کنند.

مانگاهای ژاپنی و تعداد قابل توجهی از انیمیشن‌های کوتاه که در کشورهای مختلف دنیا ساخته شده‌اند، همگی بدون اینکه ژست نخبه‌نمایی از سر و رویشان ببارد، بر بستر مفاهیم عمیق حوزه اندیشه و علوم انسانی درام خود را چیده‌اند اما در دنیای سرگرمی مخصوص به خانواده‌ها، یعنی گذشته از مانگاهای ژاپنی و آثار افرادی مثل هایائو میازاکی که بسیاری‌شان رده‌بندی سنی دارند و آثار کوتاه اما جذابی که هیچ‌گاه پولساز نبوده‌اند، کمتر دیده‌ایم که آثاری تا این حد به عمق مسائل حوزه اندیشه ورود کنند. شاید یک نمونه قابل‌توجه تا پیش از این، عروس مردگان ساخته تیم برتون بود و حالا پیت داکتر با دومین کارگردانی‌اش، تقریبا پرچمدار این جریان است. داکتر با درون و بیرون نشان داد که به مسائل معرفت‌شناختی علاقه ویژه‌ای دارد و حالا با روح، علاقه‌اش به وجودشناسی یا همان اگزیستانسیالیسم را نشان می‌دهد.

البته کسی از میزان دقیق مطالعات او در حوزه‌های مختلف علوم انسانی باخبر نیست ولی این دغدغه‌ها در فلسفه با چنین عناوینی شناخته می‌شوند و به هر روی، تقریبا محال است که او هیچ‌مطالعه‌ای در این حوزه‌ها نداشته باشد و همه این پرسش‌ها و پاسخ‌ها را خودش بدون اطلاع از تئوری‌های مطرح شده قبلی، مجددا اختراع کرده باشد. روح با اینکه عنوانی متعلق به عالم مذاهب ابراهیمی دارد، طوری با مساله برخورد نکرده که تداخل چندانی با باورهای مذهبی پیدا کند و اساسا به‌رغم قالب‌برداری از این مفاهیم، از کنار موارد چالش‌برانگیز آن با چراغ خاموش عبور می‌کند. به این ترتیب، حتی شاید بشود روح را اثری با درون‌مایه‌های مذهبی دانست و به‌هرحال چنین چیزی از کمپانی دیزنی با سابقه طولانی در گرایش جمهوری‌خواهی، بعید نبود.

اگزیستانسیالیسم و سینما این‌بار در یک انیمیشن برای کودکان

روح درباره یک مرد سیاهپوست مجرد به نام جو گاردنر است که در دهه چهارم زندگی‌اش به‌عنوان معلم پاره‌وقت موسیقی در مدرسه فعالیت می‌کند و عاشق موسیقی جاز است. جو وقتی داستان شروع می‌شود، بر سر یک دوراهی قرار می‌گیرد. ابتدا به او گفته می‌شود که به‌عنوان یک معلم تمام‌وقت پذیرفته شده و می‌تواند از تمام مزایای این شغل، از جمله امنیت شغلی و بیمه و بازنشستگی بهره‌مند شود؛ چیزی که به آن می‌گوییم زندگی کارمندی و عموما فیلم‌ها می‌گویند که چیز بدی است و باید رهایش کرد و به افق‌های بلند و قهرمانانه زندگی فکر کرد.

از طرف دیگر یکی از شاگردان قدیمی جو او را برای اجرای پیانو در گروهی که عاشق کار با آن بوده دعوت می‌کند. جو در حالی که از جلسه تمرین آن گروه موسیقی در حال برگشتن است، درون یک چاله می‌افتد و تقریبا می‌میرد. او در مسیر پلی که به آخرت می‌رود، از صف باقی ارواح می‌گریزد و به جایی شبیه عالم ذر یا برزخ می‌رود. در اینجا ارواح قدیمی، ارواحی که هنوز به دنیا نیامده‌اند را برای رفتن به زمین و زندگی آماده می‌کنند و آموزش می‌دهند. جو در اینجا مربی روحی به نام «۲۲» می‌شود که موجودی بسیار بدقلق است و هیچ‌انگیزه‌ای برای رفتن به زمین ندارد. آنها یکبار با هر ترفندی که هست، دوتایی به زمین می‌روند.

جو درون بدن یک گربه می‌افتد و ۲۲ درون بدن جو. به این ترتیب، ۲۲ تجربه بودن در زمین را پیدا می‌کند و از جذابیت‌های حیات زمینی مطلع می‌شود. چالش‌های پس از این فلسفی‌تر می‌شوند؛ اینکه وقتی جو بالاخره موفق شد با گروه موزیک مورد علاقه‌اش اجرا کند، احساس می‌کند قضیه برایش عادی شده و اینکه ۲۲ فکر می‌کند اگر کسی معمولی باشد و جزء انسان‌های خاص و ممتاز زمین نباشد، اساسا چرا باید پا به عرصه حیات بگذارد.

یکی از کسانی که ۲۲ در قالب بدن جو با آن گپ‌وگفتی می‌زند، آرایشگری سیاه‌پوست است که می‌گوید ابتدا قصد داشته دامپزشک شود اما به دلیل بیماری دخترش و مسائلی دیگر، نتوانسته است. ۲۲ از او می‌پرسد که آیا راضی نیست و آرایشگر می‌گوید که همین کار را هم خیلی دوست دارد چون می‌تواند با افراد مختلفی که روی صندلی اصلاح می‌نشینند گپ بزند و احساس خوبی بابت این دارد که آنها را زیبا می‌کند. به علاوه، آرایشگر به ۲۲ که حالا در قالب بدن جو قرار گرفته می‌گوید که مکالمه خیلی خوبی داشتند چون این اولین بار است که جو راجع‌به چیزهایی غیر از موسیقی جاز صحبت می‌کند. جو بر خلاف دوست سیاه‌پوست آرایشگرش، هیچ چیز از زندگی نفهمیده و فقط در پی کسب رکوردهای موفقیت‌آمیز در موسیقی بوده است.

شاید به این ترتیب او از لذت خود موسیقی هم دور شده باشد. شاید همین مکالمه کوتاه، بخش قابل توجهی از مفاهیم فیلم را توضیح بدهد. خوشبختی، تنها در رسیدن به اهدافی که خودمان برای خودمان در زندگی تعیین کرده‌ایم نیست و تنهاانگیزه ما از حیات، لازم نیست که رسیدن به این اهداف باشد. چنین مفهومی با این عبارت در سکانس‌های قبلی و بعدی هم بارها تکرار شده بود؛ «انگیزه تو (برای زندگی)، هدف تو نیست. » وقتی جو به هدفش که یک اجرای جاز با گروه محبوبش بود رسید، قضیه برایش بی‌نمک شده است. فیلم می‌گوید اصولا هدف نمی‌تواند تا انتها برای انسان‌هاانگیزه‌بخش باشد و بعد از کسب رکورد، ‌انگیزه ادامه دادن از بین می‌رود. اما باید برای زندگی کردن، بیاموزیم که از تک‌تک لحظه‌های زندگی‌مان خیلی ساده لذت ببریم.

کارکرد بسیاری از انیمیشن‌ها و فیلم‌های لایواکشن که درباره روح و زندگی پس از مرگ ساخته شده‌اند، در حقیقت کنار آوردن بزرگسالان با مفهوم مرگ و ریختن ترس آن است که مخل زندگی معمولی می‌شود. روح پیت داکتر می‌خواهد که ما با مفهوم زندگی کنار بیاییم و نسخه او، ساده دیدن همه چیز و خلاص شدن از دست اهداف بلند و بالاست که رسیدن به آنها تنها برای کسر محدودی از افراد محقق خواهد شد و باقی انسان‌ها طبیعتا باید ناکام بمانند. روح حتی این را هم می‌گوید که آن اهداف بلند و بالا، همان‌هایی که معمولا فیلم‌ها، کتاب‌ها و سخنرانی‌های‌انگیزشی خیلی رویشان تاکید می‌کنند، پس از دست‌یافتنی شدن، مزه‌شان را از دست می‌دهند. پس انسانی که در این مدار افتاده، همیشه در حسرت رسیدن به چیزی است یا به آن رسیده و مزه‌اش برای او از بین رفته و حالا سرخورده شده است. این مساله‌ای است که در اگزیستانسیالیسم هم مورد توجه قرار گرفته، خصوصا بحث‌های سورن کی‌یرکگور که پیشوای اگزیستانسیالیسم مذهبی است و داکتر آن را به صورت ساده و فشرده در یک فیلم انیمیشن بیان می‌کند.

ورود سیاه‌پوستان به دنیای نژادپرستانه دیزنی برای اولین بار

روح اولین انیمیشن پیکسار و دیزنی و شاید اولین فیلم بلند انیمیشنی در دنیا باشد که شخصیت اصلی آن یک سیاه‌پوست است همه می‌دانند که سینمای آمریکا طی سال‌های اخیر تاکید عامدانه‌ای روی اعطای نقش‌های جدی‌تر به بعضی از گروه‌های اجتماعی، از جمله سیاهان داشته است و روح هم ابتدا قرار بود درباره یک دانشمند (لابد خرده‌پا) باشد اما شخصیت اصلی‌اش یک موزیسین جاز خرده‌پا قرار داده شد تا سیاهپوست بودن این شخصیت اصلی، بدون مناسبت نباشد. این در حالی است که موج سینمایی به راه افتاده طی سال‌های اخیر، از طرف دموکرات‌ها بوده و جمهوری‌خواهان هالیوود که در ۱۰۰ سال اول تاریخ سینما جریان اصلی سینمای این کشور بودند، سابقه‌ای نازیبا در برخوردهای نژادپرستانه با اقوام مختلف داشتند. اتفاقا دیزنی هم از اصلی‌ترین کمپانی‌های جمهوری‌خواه بود و در سابقه‌اش آثار نژادپرستانه بسیاری وجود دارد.

اخیرا حتی صحبت از این بود که امکان دارد بعضی از آثار آرشیو دیزنی در استریم دیزنی‌پلاس به دلیل هشدارهای مرتبط با مضامین نژادپرستانه با مشکل پخش روبه‌رو شوند؛ اما روح می‌تواند برای دیزنی و شرکتی که توسط دیزنی بلعیده شد، یعنی پیکسار، آبرو بخرد. پیش از این هم وقتی قرار شد یک هنرپیشه زردپوست نقش اول فیلم مولان شود، خیلی‌ها اظهار خوشحالی کردند که دیزنی نژادپرست، بالاخره روی سنت دیرینه‌اش پا گذاشته است. البته همچون مولان، چند اثر دیگر که کمپانی‌های جمهوری‌خواه مثل دیزنی‌پلاس و اپل‌پلاس با محوریت سیاه‌پوستان یا نژادهای دیگر ساخته بودند، طی همین سال گذشته با حواشی متعددی روبه‌رو شدند.

فیلم بانکدار ساخته جرج نلفی و تولید کمپانی اپل‌پلاس یکی از این نمونه‌هاست. به نظر می‌رسید که خیلی‌ها نمی‌خواهند کمپانی‌های جمهوری‌خواه هم در چارچوب‌های جدید قرار بگیرند و نیت اصلی‌شان حذف رقبای کهنه‌کار به چنین بهانه‌هایی بود. حالا اما روح بدون اینکه حرف و حدیثی در این زمینه‌ها پشت سرش باقی بگذارد آبروی دیزنی و پیکسار را خریده است.

تردیدی نیست که بالاترین شانس اسکار پیش رو در رشته انیمیشن، سومین اثر پیت داکتر در مقام کارگردانی است. به‌رغم اینکه دموکرات‌ها ممکن است اهداف خاصی را از موضوع مخالفت با تبعیض نژادی دنبال کنند و به‌رغم اینکه مخالفت آنها با این موضوع، بسیار دستوری و امرنامه‌ای است، اما این حقیقت هم قابل کتمان نیست که دنیای انیمیشن، تحت تاثیر غولی به نام والت دیزنی، تا حد فوق‌العاده‌ای نژادپرست بود.

این قضیه از دوران کودکی اعتمادبه‌نفس کودکان بسیاری را در سراسر دنیا از آنها سلب می‌کرد و حتی اعتمادبه‌نفس انیمیشن‌سازان بزرگسال را در سایر نقاط دنیا از آنها گرفته بود. به‌طور مثال، ژاپن که با سبک انیمیشن‌سازی مانگا، به‌خصوص در دهه نود میلادی، در مقیاس جهانی درخشیده بود، کاراکترهای ژاپنی‌اش را با چشم‌های درشت طراحی می‌کرد و حتی یک شخصیت در بین آنها به چشم نمی‌خورد که با اعتمادبه‌نفس کامل، شبیه ژاپنی‌ها و به‌طور کل شبیه زردپوست‌ها طراحی شده باشد. ورود سیاه‌پوستان به سینمای آمریکا با سینمای خود سیاهان جدی شد.

سال گذشته فیلم «دولمایت اسم من است» درباره ساخت فیلمی به همین نام نمایش داده شد که نقطه عطفی در پدید آمدن سینمای سیاهان آمریکا بود. فیلم‌های سیاهان یعنی فیلم‌هایی که حتی در آنها شخصیت‌های سفید به طرز عقده‌گشایانه‌ای ضایع می‌شدند و واکنشی به جریان اصلی هالیوود داده می‌شد. جمعیت سیاهان آمریکا این فیلم‌ها را در گیشه به چنان موفقیتی رساندند که جریان اصلی هالیوود هم کم‌کم ناچار شد از ستاره‌های سیاه‌پوست به‌عنوان بازیگر استفاده کند تا این طیف مخاطبان را از دست نداده باشد و جلوی ورشکستگی‌اش را بگیرد.

موقعیتی که در فیلم روح به سیاهان داده شده، یعنی قرار گرفتن یک شخصیت سیاه‌پوست در کانون ماجرا، برخلاف آثاری که سینمای خود سیاهان به وجود آورده بود، کاملا فرمایشی و دستوری است و اگر این وضعیت فرمایشی برداشته شود، معلوم نیست که چنین جریانی بتواند تداوم پیدا کند؛ حال آنکه حضور سیاهان در سینمای لایواکشن، توسط خودشان اتفاق افتاد و جریانی ریشه‌دار بود.

اینتیتر را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.