بنویسیم فرید جینگلبرد، بخوانیم رامبد جوان

مدیریت اقتضایی چیست ؟ مدیریت اقتضایی یکی از نظریه های مشهور علم مدیریت است. این نظریه با توجه به همه نظریه های پیشین معتقد است که هیچ راه مشخصی در مدیریت وجود ندارد که همیشه و در همه مسائل بتوان از آن استفاده کرد. مدیران با توجه به دانش و مهارت های لازم در موقعیت های مختلف برای حل مسئله، از بین راه حل های موجود، بر اساس شرایط آن تصمیم گیری کرده و یکی از آنها را بر میگزینند.

به گزارش اینتیتر،‌ همانطور که در تعریف بالا با مدیریت اقتضایی کمی آشنا شدیم، لازم است قدری بیشتر به این حوزه بپردازیم. اصلاً چرا مدیران از سبک مدیریت اقتضایی استفاده می کنند؟ در تمامی سبک های مدیریتی محدودیت‌هایی وجود دارد، گاهی مدیران در شرایطی قرار می گیرد که غیر قابل پیش بینی است و اگر در آن شرایط خاص نتواند تصمیمی درست اتخاذ کنند، عدم موفقیت با آنها همراه خواهد شد. پس مدیریت اقتضایی سبکی است که در مسیر و جریان تصمیم گیری در شرایط خاص به داد مدیران می‌رسد. البته مدیرانی که از مدیریت اقتضایی استفاده می کنند دو مسئله را باید حتماً در نظر داشته باشند؛ مسئله اول اینکه سبک مدیریت اقتضایی دارای چهارچوبی مشخص است و همیشه و هر زمان نمی توان با اعمال سلیقه شخصی عَلَمِ اقتضایی برافراشت. نکته دوم که بسیار اهمیت دارد این است که مدیرانی که از سبک اقتضایی استفاده می کنند حتماً از دانش کافی در حوزه های مختلف مدیریت برخوردار باشند، چون همانطور که در تعریف مدیریت اقتضایی گفتیم هیچ فرمول ثابت و مشخصی در مدیریت وجود ندارد که بتواند در همه مسائل راه حل مناسب را ارائه دهد.

در واقع این مدیران اقتضایی هستند که از بین همه راه حل ها بهترین را برای تصمیم گیری انتخاب می کنند.

مقدمه ای که در باب مدیریت اقتضایی با شما در میان گذاشتم بهانه‌ای بود که لازم دیدم در وصف حال و روز امروز مدیریت مدیران کشورم بنویسم. سلیقه‌ای که گاه و بیگاه به هزاران دلیل و احساس مدیران جامعه ما رقم می‌خورد و تصمیماتی که بر پایه همین سلایق و با توجیه و برچسب مدیریت اقتضایی به گوش می‌رسد. در نهایت تصمیمات غلطی که دود آن به چشم مردم و ایجاد بی اعتمادی بیشتر آنها می شود.

اتفاقی که چند روز قبل در یک برنامه پرطرفدار رسانه ملی افتاد مصداق همین اعمال سلیقگی های مدیران است. بدون دلیل و فقط چون فکر می کنیم ممکن است در پخش به یک نام ممیزی بخورد، سوژه ای به دست همه بدهیم و از آن بدتر نگاه تیزبین مخاطبانمان را نادیده بگیریم و فقط در انتها وحید را جایگزین وریا کنیم. آن هم در دنیایی که برنامه سازی با تکنولوژی های عجیب و غریب روی آنتن می‌رود.

فرض کنیم که این اقتضای آن لحظه و بهترین تصمیم بود، شما باور میکنید که رسانه‌ای به بزرگی صدا و سیما هیچ پروتکل مشخصی برای برنامه سازی نداشته باشد! سازمانی که در پی هر تصمیمی در آن، بارها ابلاغیه های مشخصی به گروه‌های برنامه سازی اعم از تولیدی و زنده ارسال می شود تا جایی که نام شبکه های اجتماعی مثل اینستاگرام از آن حذف شده و آیدی های هر برنامه، آدرس صفحه آن در فضای مجازی خوانده میشود. برای یک نام که گویا بسیار این روزها برای بعضی ها مهم و عزیز است هیچ دستورالعملی وجود نداشته باشد!؟ من که باور نمیکنم! من حتی باور نمیکنم وریا غفوری اینقدر برای ما عزیز باشد. چون تصمیم ندارم به این موضوع در این یادداشت ورود کنم، بیشتر به آن نمی پردازم و شاید بعدتر در این باره نیز قدری با شما سخن بگویم.

خیالتان را راحت کنم، از این همه زمین و زمان به هم بافتن خواستم که بگویم این فقط یک مثال ساده بود. قدری تامل کنید متوجه می‌شوید که در دور و برمان در جایگاه مدیران در کشور چقدر از این دست تصمیم‌گیری‌ها به چشم می‌خورد که ماحصل زیان آن فقط به اندازه یک تغییر کوچک در یک اسم و فامیل نیست.

بسیارند مدیرانی که با تصمیم گیری غلطشان موجب بی اعتمادی به عملکرد کلی آن سازمان می شوند.

خودتان قضاوت کنید اگر این مدیران، مدیران دولتی باشد چه بر سر کشور و آن نظام حکومتی خواهد آمد.

نویسنده: رحیم کرمی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.