مبارزه خاموش پشت «تنبلی» فرزندان بزرگسال: چرا فشار بیشتر، نتیجه معکوس می‌دهد

کد خبر : ۴۴۲۲۹۱
مبارزه خاموش پشت «تنبلی» فرزندان بزرگسال: چرا فشار بیشتر، نتیجه معکوس می‌دهد

آنچه برای بسیاری از والدین در این مرحله واقعاً دردناک است، فقط دیدن سختی کشیدن فرزندشان نیست؛ بلکه این احساس است که انگار دیگر هیچ کاری از دستشان برنمی‌آید و هیچ اقدامی کمکی نمی‌کند.

به گزارش اینتیتر، اگر والد یک فرزند بزرگسال در حال تقلا هستید، احتمالاً بارها این سؤالات از ذهنتان گذشته است:

آیا بیش از حد به او فشار آوردم؟ آیا باید بیشتر فشار بیاورم؟ دارم حمایت می‌کنم یا دارم رهایش می‌کنم؟

به گزارش سایوکولوژی تودی، آنچه برای بسیاری از والدین در این مرحله واقعاً دردناک است، فقط دیدن سختی کشیدن فرزندشان نیست؛ بلکه این احساس است که انگار دیگر هیچ کاری از دستشان برنمی‌آید و هیچ اقدامی کمکی نمی‌کند.

نگاه سالم‌تر به موضوع

اگر کمی همراه من باشید و دیدگاهتان را تغییر دهید، این را در نظر بگیرید: بسیاری از فرزندان بزرگسال، در واقع با مسئولیت‌پذیری مخالفت نمی‌کنند؛ آنها با شرم مبارزه می‌کنند.

از بیرون ممکن است به نظر برسد که اصلاً تلاشی نمی‌کنند؛ چه در به تعویق انداختن استقلال (delayed launch)، چه در جستجوی کار نکردن، درخواست نکردن برای ادامه تحصیل، داشتن برنامه‌های ناتمام یا غیرواقعی، یا فرو رفتن در انزوای عاطفی.

اما بعد از سال‌ها کار با فرزندان بزرگسال در حال تقلا و والدینشان، بارها دیده‌ام که در درون خودشان با یک باور بسیار مخرب و خودویرانگر درگیرند:

«من عقب افتاده‌ام. همه را ناامید کرده‌ام. اگر دوباره تلاش کنم و باز شکست بخورم، بزرگ‌ترین ترسم تأیید می‌شود: اینکه من واقعاً یک شکست‌خورده کامل هستم.»

وقتی والدین با عجله وارد میدان می‌شوند، همه چیز را به دوش می‌کشند، مدام یادآوری می‌کنند، مقایسه می‌کنند، تهدید می‌کنند یا با نگرانی نصیحت می‌دهند، فقط شرم فرزندشان را شدیدتر می‌کنند.

شاید والدین فکر کنند شرم باعث انگیزه گرفتن و «به حرکت افتادن» فرزندشان می‌شود؛ اما آنچه بارها و بارها دیده‌ام این است که فرزند این حرف‌ها را به‌عنوان تشویق نمی‌شنود، بلکه به‌عنوان حکم نهایی قضاوت می‌شنود.

نتیجه؟ یا متوقف می‌شوند، یا کاملاً خاموش می‌شوند، یا بحث و جدل راه می‌اندازند. و والدین هم ناامیدتر و درمانده‌تر می‌شوند.

حرکت غیرمنتظره‌ای که واقعاً کمک می‌کند

پیشرفت اغلب زمانی اتفاق می‌افتد که والدین دست از تلاش برای «بازگرداندن حرکت» برمی‌دارند و به جای آن روی بازسازی «ایمنی عاطفی» تمرکز می‌کنند.

ایمنی عاطفی، نه تشویق‌های پرشور و نه انگیزش‌های معمول، همان چیزی است که غایب مانده.

این به معنای تأیید انتخاب‌های منفی یا قطع سرد و بی‌رحمانه حمایت نیست. بلکه یعنی تغییر نقش از «تعمیرکار» به «حضور آرام و پایدار».

به جای این جمله‌ها: «این هفته جایی درخواست دادی؟ نمی‌تونی این‌جوری ادامه بدی!»

این‌طور بگویید: «می‌دونم خیلی سخته. من اینجام و مطمئنم وقتی آماده باشی قدم بعدی رو برمی‌داری. لازم نیست چیزی به من ثابت کنی.»

این کلمات، رکود و درجا زدن را توجیه نمی‌کنند؛ اما ترمزهای عاطفی را برمی‌دارند.

والدین بعد از این تغییر چه چیزی تجربه می‌کنند؟

والدینی که این تغییر را ایجاد می‌کنند معمولاً گزارش می‌دهند که: گفتگوها شاید کوتاه‌تر شده‌اند، اما نرم‌تر، صادقانه‌تر و واقعی‌تر شده‌اند. فرزندان بزرگسال احساس سبکی عاطفی بیشتری می‌کنند و کمتر احساس قضاوت شدن دارند.

دفاع و گارد گرفتن هم در هر دو طرف کمتر می‌شود. والدین گزارش می‌دهند که فرزندانشان، هرچند نامنظم و آهسته، اما بیشتر خودشان شروع به حرکت و پیش بردن امورشان می‌کنند.

چرا این اتفاق می‌افتد؟ چون دیگر دائماً زیر ذره‌بین قضاوت و ارزیابی نیستند و شرم کمتری احساس می‌کنند.

سخت‌ترین حقیقت برای والدین

نمی‌توانید فرزند بزرگسالتان را روی دوشتان حمل کنید و همزمان انتظار داشته باشید خودش بایستد. و یادتان باشد: کم کردن فشار، به معنای کم کردن عشق نیست. بلکه یعنی رها کردن «والدگری مبتنی بر ترس».

یعنی قطع ارتباط با تصور بدترین سناریوها و کنار گذاشتن ذهنیت «فرمانده تیم نجات» که می‌خواهد به تنهایی جلوی تمام فاجعه‌ها را بگیرد.

چند نکته آرامش‌بخش پایانی

وضعیت فعلی فرزند بزرگسال شما، فصل آخر زندگی او نیست. بسیاری از بزرگسالان موفق امروزی، شروع‌های آشفته، دیرهنگام و پر از آزمون و خطا داشته‌اند. آنچه بیشتر از همه به آنها کمک کرد، نصیحت‌های ناخواسته، دستورهای سفت و سخت یا کنترل ریزریز نبود.

آنچه واقعاً اثر داشت، وجود کسی بود که بدون پرسه زدن بالای سرشان، بدون عجله و وحشت، به آنها باور داشت.

گاهی بهترین حرکت، یک قدم عقب رفتن است؛ تا فرزندتان فضای امن عاطفی و اختیار لازم برای حرکت رو به جلو را پیدا کند.

نظرات بینندگان