خلاصه قسمت اول تا آخر سریال یانگوم را اینجا بخوانید

کد خبر : ۳۵۰۰۴۶
خلاصه قسمت اول تا آخر سریال یانگوم را اینجا بخوانید

خلاصه قسمت اول تا آخر سریال یانگوم را در این مطلب بخوانید.

به گزارش اینتیتر، خلاصه قسمت اول تا آخر سریال یانگوم را در این مطلب بخوانید.

سریال یانگوم سال ۲۰۰۳ در کشور کره جنوبی منتشر شد و پس از آن به صورت جهانی گسترش پیدا کرد و دیده شد. با گذشت بیش از ۲۰ سال از زمان پخش این سریال همچنان محبوبیت آن ادامه دارد و هر از چندگاهی بازپخش این سریال باعث جذب مخاطب بیشتر نیز شده است.

خلاصه قسمت اول تا آخر سریال یانگوم را اینجا بخوانید

در ادامه خلاصه قسمت اول تا آخر سریال یانگوم را آورده ایم. همراه ما باشید.

این مجموعهٔ طولانی ۵۴ قسمتی براساس ماجرای واقعی زنی ساخته شده که نخستین و احتمالاً تنها زنی است که نامش در تاریخ به‌عنوان پزشک خصوصی پادشاه ثبت شده‌است. ماجرا در زمان دودمان چوسان می‌گذرد زمانی که جامعه مشخصاً سیستم طبقاتی دارد و سنت‌های مردسالارانه بر آن حکم‌فرماست. این دوره از تاریخ هر چند از نظر اقتصادی در وضعیت مساعدی به سر می‌برد اما به دلیل درگیری‌های داخلی بر سر قدرت میان خانوادهٔ سلطنتی و دولت از ثبات سیاسی برخوردار نیست. در میانهٔ این کشمکش و هرج‌ومرج، داستان زندگی دختری نقل می‌شود که نه از طریق داشتن ارتباط با سران قدرت بلکه از طریق بخشندگی و برخورداری از روحیهٔ شکست‌ناپذیر قصد دارد لقب یانگوم بزرگ را از جانب شخص پادشاه دریافت کند.

 

والدین یانگوم اصالتاً اهل دربار بوده‌اند. پدرش مأمور پادشاه بود که وظیفهٔ اجرای حکم مرگ ملکه با مسموم کردن را به عهدهٔ وی نهاده بودند. این واقعه چنان وی را تحت تأثیر قرار داد که از پستش استعفا و پایتخت را ترک کرد. مادرش یک بانوی قصر بود که در قصر آشپزی می‌کرد اما متأسفانه شاهد وقوع جرمی از سوی بانوی دیگری در قصر(بانو چوی) شد و آن را گزارش کرد. جنایتکاران برای این‌که از سکوت وی در این مورد مطمئن شوند سعی می‌کنند او را در خارج از قصر به قتل برسانند و بهترین دوست وی را نیز مجبور می‌کنند در این قتل همراهی‌شان کند اما او با استفاده از پادزهری جان دوستش را نجات می‌دهد. مادر یانگوم با کمک همسرش که از شهر فرار کرده بود از مرگ نجات می‌یابد و آنها دوباره همدیگر را پیدا می‌کنند. شاهزاده که مادرش مسموم شده بود به سلطنت می‌رسد و نخستین کارش انتقام گرفتن از کسانی است که در قتل مادرش دست داشتند. در نتیجه دربه‌دری‌های خانوادهٔ یانگوم آغاز شد. مدام در حال حرکت بودند و هویت واقعی‌شان را از مأموران دولتی مخفی نگه می‌داشتند. پس از گذشت چند سال بالاخره پدر و پس از چندی هم مادر یانگوم دستگیر و کشته شدند. یانگوم در آن زمان شش، هفت سال داشت. آخرین آرزوی مادر او این بود که یانگوم در صورت تمایل خودش به قصر برگردد و بزرگ‌ترین سرآشپز قصر شود تا از این طریق به کتاب یادداشت‌های سرآشپز دست پیدا کند و بی‌عدالتی‌های قصر را در آن بنویسد و به نسل‌های آینده منتقل کند.

و این‌گونه سفر یانگوم کوچک و یتیم آغاز می‌شود. یک زوج خوش قلب اما از طبقهٔ نسبتاً پایین جامعه سرپرستی وی را به عهده می‌گیرند.

یانگوم در هشت سالگی وارد قصر می‌شود تا در بخش آشپزی قصر کار کند. در آن‌جا دوستان و همچنین رقبایی پیدا می‌کند. وی با چوی گوم جوان که عضو خانوادهٔ چوی است هم دوست می‌شود. چوی گوم که از کودکی تعلیم علم و دانش دیده در آشپزی بسیار ماهر است و قابلیت این را دارد که به بزرگ‌ترین سرآشپز تبدیل شود. خانواده چوی از قدرت زیادی در قصر برخوردار است و طی پنج نسل گذشته سرآشپزان بزرگی را در خود پرورش داده‌است. با همین پیش زمینه است که چوی گوم جوان چنین مسوولیتی را می‌پذیرد و با کودکی‌اش وداع می‌کند. بانوان دربار همچون زنان پادشاه هستند و نمی‌توانند بی‌اجازه ازدواج کنند.

کنجکاوی‌ها و پافشاری‌های یانگوم برایش دردسر درست می‌کند و باعث می‌شود مدام با بالادستی‌هایش درگیر باشد. یانگوم از سر اتفاق شاگرد بانو هن (بهترین دوست مادرش) می‌شود اما هیچ‌کدام از این ارتباط خبر ندارند. هر چند هن از یانگوم خوشش می‌آید اما وقتی یانگوم از او می‌پرسد چطور می‌تواند بزرگ‌ترین سرآشپز باشد رابطه‌شان سرد می‌شود. قتل مادر یانگوم، بانو هن را نسبت به کسانی که جاه‌طلبند بدبین کرده‌است. او در فهم خواسته یانگوم دچار سوءتفاهم شده و از این پس با او به سردی برخورد می‌کند. یانگوم طی سال‌ها کار در دربار و با خلاقیتی که دارد به یکی از بهترین آشپزان آن‌جا تبدیل می‌شود. در این مدت اتفاقاتی رخ می‌دهد که یانگوم و هن را به رقبای سرسخت بانو چوی و گیومیونگ در آشپزخانه تبدیل می‌کند.

یانگوم و هن به درجات بالا می‌رسند و هن بانوی اول دربار می‌شود. اما هیچ‌یک از این موفقیت‌ها او را به اندازه وقتی که به ارتباط نزدیکش با یانگوم پی می‌برد، خوشحال نمی‌کند. وی پس از سال‌ها افسوس و اندوه برای مادر یانگوم می‌فهمد که بهترین دوستش در تمام این سال‌ها دخترش را در کنار او قرار داده‌است. یانگوم و بانو هن خیلی زود متوجه می‌شوند که طایفه چوی عامل قتل پدر و مادر یانگوم بوده‌اند. متأسفانه بانو چوی و گیومیونگ نیز می‌فهمند و به ارتباط میان خودشان پی می‌برند و سعی دارند برای خلاصی از گذشته و پوشاندن قتل غیرقانونی یک دختر دربار با هم همراه شوند تا این‌که فرصتی برایشان پیش می‌آید. پادشاه بر اثر خوردن غذایی که یانگوم و هن برایش درست کرده‌اند بیمار می‌شود و این دو به اشتباه به مسموم کردن پادشاه و خیانت بزرگ متهم می‌شوند. با وساطت و کمک افسر مین جانگو از حکم اعدام نجات می‌یابند اما به جزیره‌ای دورافتاده تبعید می‌شوند.

بر اثر ضعف حاصل از شکنجه‌ها بانو هن در راه سفر به جزیره می‌میرد و یانگوم که بسیار اندوهگین است و فکر انتقام گرفتن در سر دارد، چندین بار سعی در فرار دارد. مین جانگو که از عدم کفایت خود و مرگ هن احساس گناه می‌کند به دنبال یانگوم به جزیره می‌رود. مین جانگو، یانگوم را قانع می‌کند که بماند و به دنبال راه‌حلی باشد.

یانگوم که می‌داند فقط به‌عنوان یک پزشک کارآزموده می‌تواند وارد دربار شود تصمیم می‌گیرد که در یک رویداد انتخاب پزشک یار وارد قصر شود. سرانجام با کمک‌های افسر مین، خانواده‌ای که او را به فرزندخواندگی پذیرفته بودند و همچنین دوستان جدیدش دوباره به قصر راه می‌یابد. از این‌جا به بعد به خاطر درگیری‌های قدرت در میان خانواده سلطنتی ماجراها کمی پیچیده می‌شود. یانگوم در افشای حق می‌کوشد، خانواده چوی از هم می‌پاشد و بانو چوی خودکشی می‌کند. سرانجام یانگوم به محرم اسرار پادشاه و پزشک مخصوص وی تبدیل می‌شود. پادشاه مین جانگو را تبعید می‌کند اما پس از مرگ پادشاه ،مین و یانگوم با هم ازدواج می‌کنند. آنها نیز مانند پدر و مادر یانگوم زندگی کولی‌واری را در پیش می‌گیرند و هر چند پس از مدتی ملکه از آنها دعوت می‌کند به قصر بیایند آنها تصمیم می‌گیرند از سیاست کناره‌گیری کنند.

 

 

نظرات بینندگان