رسوایی زن شوهر دار و جوان به خاطر ارتباط با پیرمرد 70 ساله

زنی که از سوی شوهرش به خیانت متهم شده است، داستان زندگیاش را بازگو کرد.
به گزارش اینتیتر به نقل از خراسان، کودکی خردسال بودم که پدرم بر اثر ابتلا به بیماری از دنیا رفت و مادرم به سختی من و برادر کوچک ترم را بزرگ کرد. به همین دلیل هم من فقط تا مقطع ابتدایی درس خواندم و بعد از آن به امور خانه داری پرداختم چرا که مادرم در زمین های کشاورزی کار می کرد و من باید از برادرم مراقبت می کردم.
خلاصه یک روزکه مشغول خانه تکانی بودم و خودم را برای عید نوروز آماده می کردم پیامی از سوی «غلام» روی صفحه گوشی تلفنم نقش بست که از من خواسته بود به محله شلوغ بازار گلشهر بروم تا با یکدیگر به راحتی صحبت کنیم. اگرچه ابتدا نپذیرفتم ولی وقتی با اصرار او مواجه شدم دست پسرخردسالم را گرفتم و به طرف بازار تجاری گلشهر (شلوغ بازار) به راه افتادم اما هنوز به محل قرار با «غلام» نرسیده بودم که ناگهان همسرم به همراه دیگر اعضای خانواده اش در اطرافم قرار گرفتند. آن ها که گویی متوجه قرار من و غلام شده بودند با عصبانیت سرو صدا به راه انداختند وشوهرم نیز بی محابا مرا زیر مشت ولگد گرفت. هرچه فریاد می زدم دچار سوءتفاهم شده اید، هیچ فایدهای نداشت و آن ها به ظن «خیانت» رسوایی مرا فریاد زدند! فرزندانم را گرفتند و ارتباطم را با خانواده ام قطع کردند .
خواهر شوهرم نیز از «غلام» طلاق گرفت. در این میان گوشی تلفنم گم شد و نمی توانستم با نشان دادن پیامک ها، بی گناهی خودم را ثابت کنم چرا که من هیچ گاه پیامک های خیانت آمیزی به او نداده بودم. با این وجود زندگی ام تباه شد و من در این مخمصه سوءتفاهم ،فرزندانم را هم نمی توانستم ملاقات کنم تا این که بالاخره برادرم گوشی تلفنم را پیدا کرد و من همه پیامک ها را به شوهرم نشان دادم . اگر چه با این ماجرا مقداری از عصبانیت و سوءظن های «رجب»کاسته شد ولی او مدعی است اگر از رفتارم پشیمان هستم ومی خواهم فرزندانم را به آغوش بکشم باید مهریه ام را بدون اطلاع خانواده ام ببخشم! تا به قول خودش «خیانت»مرا فراموش کند! از سوی دیگر من دختری دیگررا باردار هستم و نیاز دارم تا مادرم روزهای بعد از زایمان را در کنارم باشد. به همین خاطر پیشنهاد رجب را پذیرفتم ولی زمانی که او به خانه مادرم آمد تا با هم به محضر ثبت اسناد برویم برادرم در جریان ماجرا قرارگرفت و تاکید کرد ابتدا به مرکز مشاوره پلیس برویم! اما شوهرم کینه برادرم را نیز به دل گرفت و اوضاع پیچیده تر شد ...
با توجه به اهمیت این ماجرا که یک زندگی در آستانه فروپاشی بود،زوج جوان با راهنمایی های تجربی و دستورهای قانونی سرهنگ ابراهیم عربخانی(رئیس کلانتری گلشهر مشهد) در دایره مددکاری اجتماعی مورد مشاورههای روان شناختی قرار گرفتند و راهکارهای مشکلات خانوادگی آنان با حضور مادران و بزرگ ترهای این زوج جوان بررسی شد.