خلاصه قسمت ۱۵ سریال طوبی از شبکه یک سیما

کد خبر : ۳۶۰۰۶۴
خلاصه قسمت ۱۵ سریال طوبی از شبکه یک سیما

خلاصه قسمت ۱۵ سریال طوبی از شبکه یک سیما را در این مطلب مشاهده می کنید.

اینتیتر - ثریابابازاده؛ خلاصه قسمت  ۱۴ سریال طوبی از شبکه یک سیما را در این مطلب می خوانید.

جهانگیر داغ عشق طوبی را به دلش میگذاره. طوبی وقتی افتاد تو چاه پری تلاش کرد تا طوبی رو از چاه در بیاره نتونست و گفت میرم مامان بیارم برای کمک دیبا با تمام سرعت تا خانه رفت و از طرفی مادر و خواهرش پری در حال جمع کردن ساک و وسایل بودند که حاج ملک گفته بود هرچه سریعتر جمع کنید و از این شهر برید .

 

به پایی که جهانگیر گذاشته بود برای طوبی، راپورت طوبی رو میده که داخل باغ هست و آدرس رو براش میگه پری که تا خونه دویده بود هراسان به خواهرش  میگه طوبی افتاده تو چاه همین لحظه سیمین و مادر فخرالدین سر میرسند و میگن در  مورد جهانگیر میخواهیم چیزی بگیم و پری میگه که طوبی افتاده تو چاه ،شب که میشه کسی به کمک طوبی میره وقتی که طوبی میپرسه کی هستی جواب نمیده .وقتی از چاه میکشه بیرون جهانگیر بود و طوبی ساک به جهانگیر میده و میگه محتوا ساک چی بوده یسری مدارک و اسم اشخاص و یه کتاب و اسلحه بود همون موقع فخرالدین سر میرسه.

 

جهانگیر به طوبی میگه احمقی و باهوش. جهانگیر میگه فخرالدین عاشقت و داغ تو رو میزارم تودل فخرالدین همون طور که اون داغ فروغ تو دل من گذاشت و فخرالدین فریاد میزنه بزار اون دختر بره و با اسلحه به دست فخرالدین میزنه و طوبی متوجه میشه که مقصر  مرگ پدرش جهانگیر و پرده از واقعیت خونین مرگ پدرش برداشته میشه.

 

دیبا سر میرسه و با چوب جهانگیر رو میزنه و میاندازه تو چاه و همگی دور هم خونه اکرم خانم جمع میشن حاج ملک به فخرالدین میگه باید بهم بگی محتوا کیف چی بوده تا بتونم کمکت کم و فخرالدین میگه یسری اسامی بود که جذب سازمان بودند و به ما کمک میکردند .

 

حاج ملک میگه طوبی باید فرار کنه تا خانوادش رو نجات بده اما اکرم خانم مخالفت میکنه و میگه ما همگی باید باهم باشیم نمیتونم بزارم بچه هام از هم دور باشند. حاج ملک اعتراف میکنه که شوهر خواهرش لو داده تا بتونه جان خواهر و بخواهر زاده هاشو حفظ کنه و طوبی تصمیم میگیره بره عراق تا اوضاع و احوال کمی بهتر شه اما پری زاد حسابی ترسیده بود و حاج ملک به رسول میگه تو زیر زمین یه سری کتاب و مدارک هست ممکن سواک سراغ ما هم بیاند همرو برو پنهان کن و رسول موقع رفتن جلو فخرالدین میگیره میگه مواظب طوبی باش آقام راست میگفت فخرالدین مایع دردسره اگه یه تار مو طوبی کم شه من میدونم با تو .

 

 طوبی میره از دیبا خداحافظی کنه اما دیبا همچنان با طوبی سر سنگینه و قهر حاضر نمیشه در رو باز کنه تا طوبی باهاش آخرین خداحافظی کنه . طوبی همراه سیمین خانوم و فخرالدین راهی میشه ....

 

 

 

نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت اینتیتر هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    سایر رسانه ها
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت اینتیتر هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد