نگاهی به قسمت اول «برتا؛ داستان یک اسلحه»؛ آغاز سفر یونس در هزارتوی اعتماد

کد خبر : ۴۳۳۷۷۷
نگاهی به قسمت اول «برتا؛ داستان یک اسلحه»؛ آغاز سفر یونس در هزارتوی اعتماد

«گاهی وقت‌ها برای گم شدن لازم نیست توی یه شهر، کشور یا جای دیگه‌ای باشی، کافیه یه نگاه به زندگی خودت بکنی و ببینی همه چی برات ناآشناست؛ هیچ چیز اونجوری که می‌خواستی نشده و با همه غریبه‌ای و نمی‌دونی اونجا چی می‌خوای...» یکی از سکانس‌های طلایی قسمت ابتدایی سریال «برتا؛ داستان یک اسلحه»‌ محصول اختصاصی فیلم نت درست لحظه‌ای است که یونس در خلوت خود شروع به واگویه‌ای از احوالات شخصی‌اش می‌کند.

به گزارش اینتیتر، «گاهی وقت‌ها برای گم شدن لازم نیست توی یه شهر، کشور یا جای دیگه‌ای باشی، کافیه یه نگاه به زندگی خودت بکنی و ببینی همه چی برات ناآشناست؛ هیچ چیز اونجوری که می‌خواستی نشده و با همه غریبه‌ای و نمی‌دونی اونجا چی می‌خوای...» یکی از سکانس‌های طلایی قسمت ابتدایی سریال «برتا؛ داستان یک اسلحه»‌ محصول اختصاصی فیلم نت درست لحظه‌ای است که یونس در خلوت خود شروع به واگویه‌ای از احوالات شخصی‌اش می‌کند.

کارگردانی سکانس به‌گونه‌ای است که در ابتدا گویی با نریشن و صدای ذهنی او مواجهیم و بعد او را در حال ضبط صدای خود می‌بینیم و در ادامه شاهد دیداری میان او و همسرش می‌شویم که از دنیا رفته است؛ همین رفت و برگشت میان جهان ذهنی و عینی در اولین حضور در خلوت قهرمان اصلی، نقطه اتصالی کاربردی برای ورود مخاطب به دنیای اوست. دنیایی که خودش هم در آن گم‌شده و می‌داند در آن چه می‌خواهد؟ یونس صمدی، با بازی تحسین‌برانگیز شهرام حقیقت‌دوست، از همین جا و به استناد همین تک قسمت پخش شده از «برتا؛ داستان یک اسلحه»‌، ظرفیت بالایی برای ماندگاری در حافظه جمعی مخاطبان فیلم نت دارد و اتفاقا اصلی‌ترین امتیاز قسمت افتتاحیه سریال «برتا؛ داستان یک اسلحه»‌، در ورود سریع و بی‌لکنت به جهان شخصی این قهرمان است.

اما امیرحسین ترابی با هوشمندی، روایت خود را معطوف به این جهان شخصی نکرده و ضرباهنگ و تراکم بالای اتفاقات و حوادث بیرونی هم در همین قسمت ابتدایی، تبدیل به قلابی برای همراه کردن مخاطب می‌شود. سکانس افتتاحیه «برتا؛ داستان یک اسلحه»‌ برگرفته از مشاهدات یک گروه خبری از منطقه‌ای در نقطه صفر مرزی در سال 1380 است که به‌دلیل واکنس‌های آلودی چیزی قریب به 70 درصد خانوارهایش داغ‌دار عزیزان‌شان شده‌اند و کلیدواژه‌ای که در این گزارش روی آن تاکید می‌شود «اعتماد» است. پس از تیتراژ و با پرشی 22 ساله، داستان به سال 1402 می‌رسد و شاهد سلسله حوادثی هستیم که فصل مشترک‌شان، یونس است؛ سرگرد تیزهوشی که هر چند در حرفه‌اش سرآمد است اما به نظر می‌رسد در زندگی شخصی دچار سردرگمی است و این فرمول موفق بسیاری از سریال‌های پلیسی است. فرمولی که بهره‌گیری از آن الزاما به معنای کلیشه‌زدگی نیست چه اینکه پیش‌تر محب مشکات را هم در همین موقعیت دوگانه دیده بودیم و چنان باورش کردیم که تبدیل به شمایلی ماندگار از دنیای «پوست شیر» با بازی درخشان شهاب حسینی در حافظه‌مان شد. حتی شهرام حقیقت‌دوست هم پیش‌تر در همکاری با امیرحسین ترابی در سریال «خون سرد» محصول دیگری از فیلم نت، سرگرد امیر علی طلوعی را با همین مشخصات در مقابل دوربین جان بخشید و ماندگار کرد.

حالا یونس، تازه‌ترین قهرمان زخم‌خورده در هزارتوی زندگی شخصی است که عهده‌دار یافتن مرهم برای التیام زخم‌های دیگران در دنیای بیرون شده است. دنیای سریال «برتا؛ داستان یک اسلحه»‌ شناسنامه مشخصی دارد که در همان سکانس پیش از تیتراژ به آن اشاره می‌شود و گم‌شده اصلی در آن «اعتماد» است.

دنیایی که دردها و رنج‌ها در آن حکم هیولایی را پیدا کرده‌اند که می‌توانند هر قهرمانی را فرو ببلعند و باید یونس بود تا بتوان از دل این هیولا، زنده بازگشت. سریال «برتا؛ داستان یک اسلحه»‌ در گام اول موفق ظاهر شده و افتتاحیه قابل‌قبولی را برای داستانش رقم زده اما چالش اصلی در ادامه این مسیر است؛ امیرحسین ترابی برای به سرانجام رساندن پرونده‌های متعددی که پیش روی قهرمان خود و مخاطبانش قرار داده، راه دشواری پیش رو دارد و باید دید در ادامه مسیر چه تمهیدی برای عبور از این هزارتو دارد؟ این سریال را جمعه ها ساعت ۱۲ در فیلم نت دنبال کنید.

محمد صابری

نظرات بینندگان