تاثیر جنگ‌های اسرائیل و پیروزی ترامپ بر استراتژی امنیت ملی ایران

کد خبر : ۳۷۶۵۶۱
تاثیر جنگ‌های اسرائیل و پیروزی ترامپ بر استراتژی امنیت ملی ایران

دیپلمات پیشین ایران و محقق دانشگاه پرینستون آمریکا در تحلیلی به بررسی تاثیر ترامپ بر استراتژی امنیت ملی ایران پرداخته است.

به گزارش اینتیتر به نقل از تابناک، سید حسین موسویان محقق دانشگاه پرینستون آمریکا در مقاله ای در سایت «میدل ایست آی» به بررسی پیروزی ترامپ بر استراتژی امنیت ملی ایران پرداخته که در ادامه آمده است.

دونالد ترامپ به عنوان چهل و هفتمین رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا انتخاب شد. او در دوران تبلیغات انتخاباتی‌اش وعده داد که به جنگ در خاورمیانه پایان دهد، وعده‌ای که موجب جلب حمایت مسلمانان و اعراب مقیم ایالات متحده شد. جنگ‌های ویرانگر اسرائیل در غزه و لبنان، همراه با درگیری‌های متقابل با ایران، خاورمیانه را به نقطه جوش رسانده است و احتمال یک درگیری تمام‌عیار منطقه‌ای فاجعه‌بار را افزایش داده است.

در سال گذشته، تقریباً تمامی جمعیت ۲.۳ میلیونی غزه آواره شده‌اند و نزدیک به یک‌چهارم از جمعیت لبنان نیز خانه‌های خود را ترک کرده‌اند. تخمین زده می‌شود که شمار قربانیان غزه، شامل مرگ‌های مستقیم و غیرمستقیم، ممکن است در نهایت از ۱۸۶,۰۰۰ نفر فراتر رود. بیش از ۱۵,۰۰۰ نفر در لبنان کشته یا مجروح شده‌اند و بخش عمده‌ای از غزه توسط بمباران‌های اسرائیل ویران شده است، به طوری که مدارس، بیمارستان‌ها و خانه‌های مسکونی نابود شده‌اند.

استراتژی اسرائیل برای ریشه‌کن کردن حماس و حزب‌الله، همراه با حمایت کامل ایران از محور مقاومت و مردم فلسطین، به تشدید درگیری‌های نظامی میان تل‌آویو و تهران دامن زده است. این وضعیت می‌تواند به یک درگیری طولانی‌مدت تبدیل شود و دکترین امنیت ملی ایران و چشم‌انداز سیاسی منطقه را دگرگون سازد. با این حال، ترامپ در حالی وارد کاخ سفید می‌شود که ایران در آستانه تغییر دکترین امنیت ملی خود قرار دارد. از زمان انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، سه رویداد منجر به تغییرات عمده‌ای در دکترین امنیت ملی ایران شده‌اند.

اولین تغییر 

اولین رویداد در دهه ۱۹۸۰، بخاطر تجاوز عراق به ایران رخ داد. ایران تحت تحریم‌های بین‌المللی قرار گرفت، در حالی که عراق، به عنوان متجاوز، از حمایت منطقه‌ای و جهانی برخوردار بود، حتی با وجود استفاده رژیم صدام حسین از سلاح‌های شیمیایی. این تجربه، ایران را به سمت استراتژی‌ «خودکفایی دفاعی» سوق داد که در آن تولید تجهیزات نظامی داخلی، از جمله موشک‌های بالستیک، اولویت یافت.

علاوه بر این، ایران به دنبال تقویت بازدارندگی خود در خارج از مرزهای خود رفت تا با تهدید منافع دشمنان احتمالی در منطقه، آنان را از حمله بازدارد. تجربیات جنگ هشت‌ساله و همچنین تحریم‌ها و فشارهای مداوم غرب به‌عنوان تلاش‌هایی برای تغییر نظام، موجب شد ایران با حمایت ایران از جنبش‌هایی چون حزب‌الله، حماس و حوثی‌های یمن، عمق استراتژیک خود را تقویت کند.

دومین تغییر 

تغییر بعدی در سال ۲۰۱۸ رخ داد. در حالی که ایران به طور کامل به تعهدات خود در توافق هسته‌ای پایبند بود، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، از این توافق خارج شد و تحریم‌ها را مجدداً علیه ایران اعمال کرد و با تحریم‌های ثانویه، شرکای تجاری اصلی ایران را نیز مجبور به همراهی کرد.

در پاسخ، ایران برنامه هسته‌ای خود را گسترش داد و اورانیوم غنی‌شده نزدیک به سطح تسلیحاتی تولید کرد. همچنین گامی عمده به سمت برقراری روابط سیاسی و اقتصادی گسترده‌تر با قدرت‌های بلوک شرق برداشت، از جمله عضویت کامل در سازمان همکاری شانگهای و بریکس. ایران همچنین در مورد آمریکا و غرب، سیاست «نه جنگ و نه صلح» را اتخاذ کرد. رهبر عالی، آیت‌الله علی خامنه‌ای، اظهار داشت: «نه مذاکره و نه جنگی در کار نخواهد بود ... مذاکره با افرادی که به عهد خود وفادار نیستند، که به تعهدات خود پایبند نیستند و به هیچ چیزی متعهد نیستند - نه به اخلاق، نه به قانون، نه به کنوانسیون‌های بین‌المللی و نه به هیچ چیزی - مضحک است».

سومین تغییر 

سومین و آخرین تغییر ادر مقطع فعلی در حال رخ دادن است. چراغ سبز آمریکا و ناتو برای جنگ‌های اسرائیل در غزه و لبنان، همراه با ترور فرماندهان ارشد حماس، حزب‌الله و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، زمینه را برای دکترین جدید امنیت ملی ایران فراهم کرده که شامل شش عنصر اساسی می‌باشد.

اولین عنصر، ناتو است که بطور یکپارچه به دشمن ایران تبدیل شده است. تأمین مداوم سلاح برای حملات بی‌رحمانه اسرائیل به غزه و لبنان، همراه با درخواست‌های یک‌جانبه برای خودداری ایران، موجب شده است ایران به این نتیجه برسد که نه تنها آمریکا و اسرائیل بلکه کل ناتو و اسرائیل، دشمنان آن هستند.

همانطور که دبیرکل ناتو، ینس استولتنبرگ، اخیراً گفته است: «اسرائیل تنها نخواهد ماند». بنابراین، استراتژی قبلی ایران برای بازدارندگی علیه آمریکا و اسرائیل ممکن است به بازدارندگی علیه ناتو، از جمله اعضای اروپایی آن، تغییر پیدا کند.

دومین عنصر، دستیابی ایران به سلاح‌های هسته‌ای است. بازدارندگی هسته‌ای در دستور کار ایران قرار دارد. در این مرحله، ایران به عنوان یک کشور آستانه‌ای هسته‌ای با حملات نظامی مستقیم از سوی اسرائیل و حمایت ناتو روبه‌رو است. کمال خرازی، مشاور رهبر عالی ایران، اخیراً اشاره کرده است که ایران ممکن است دکترین هسته‌ای خود را بازنگری کند. نظرسنجی‌ای در اوایل امسال نشان داد که نزدیک به ۷۰ درصد از ایرانی‌ها موافق‌اند که کشورشان باید سلاح هسته‌ای داشته باشد.

سومین عنصر، احتمال ارتقای محور مقاومت در پی ترورهای هدفمند اسرائیل است. با نفوذ اسرائیل به بالاترین رده‌های نهادهای امنیتی ایران و گروههای مقاومت، ایران و گروه‌هایی که از آنها حمایت می‌کند ممکن است اصلاحات اساسی در ساختارهای سازمانی، امنیتی و ارتباطی خود انجام دهند. در حقیقت، ترورهای قبلی نتواسته‌اند محور مقاومت را نابود کند و لذا حملات اخیر علیه حماس و حزب‌الله ممکن است به ظهور نسل جدیدی از مقاومت منجر شود.

ریان کروکر، سفیر پیشین ایالات متحده که دهه‌ها در دیپلماسی خاورمیانه فعالیت کرده، به پولیتیکو گفت: «اگر باور کنیم آسیب‌هایی که به رهبری حزب‌الله وارد شده و حذف [یحیی] سنوار و دیگر رهبران حماس به نوعی به یک دینامیک جدید برای صلح تبدیل می‌شود و می‌توانیم از آن به یک توافق جهانی رویایی دست یابیم، این مسیر دیوانگی است».

چهارمین عنصر در دکترین امنیت ملی در حال تحول ایران، ائتلاف با شرق است. حمایت نظامی ناتو از اسرائیل احتمالاً تهران را مجبور به بررسی یک ائتلاف نظامی بلندمدت با قدرت‌های بلوک شرق خواهد کرد. در حالی که همکاری نظامی فعلی میان روسیه و ایران، زمینه چنین سیاستی را فراهم کرده است، هنوز مشخص نیست که چین یا هند در این ائتلاف شرکت خواهند کرد.

پنجمین عنصر، دستیابی ایران به سیستم‌های جدید دفاع هوایی است. ایران دارای توانایی‌های نسبتاً قوی در زمینه موشک‌های تهاجمی است، اما نیاز دارد تا توانایی‌های دفاعی خود را در برابر موشک‌های اسرائیل و جنگنده‌های F-35 تقویت کند. موافقت روسیه برای تأمین جت‌های سوخو Su-35 و یا سیستم‌های دفاع هوایی S-400 برای ایران، نشان خواهد داد که آیا روابط آنها به سطح یک مشارکت استراتژیک خواهد رسید یا خیر.

ششمین عنصر، استراتژی قبلی ایران در مورد «نه جنگ و نه صلح» ممکن است به «هم جنگ و هم صلح» تبدیل شود. همانطور که وزیر امور خارجه عباس عراقچی اخیراً اشاره کرده است: «جمهوری اسلامی ایران به دنبال تشدید تنش، درگیری و جنگ نیست، اگرچه برای هر وضعیتی آماده است. ما برای جنگ آماده‌ایم همانطور که برای صلح آماده‌ایم. »

اما مهم این است که ادامه رویارویی نظامی بین اسرائیل و ایران، همراه با حملات مداوم اسرائیل به لبنان و غزه، تهدیدی برای یک جنگ منطقه‌ای گسترده است که اصلی‌ترین بازندگان آن ایالات متحده، اسرائیل و ایران خواهند بود. لذا دیپلماسی تنها گزینه برای جلوگیری از وضعیتی غیرقابل کنترل در خاورمیانه است. کشتارهای جمعی، ترورها و تخریب زیرساخت‌های عمومی نمی‌توانند صلح به ارمغان آورند؛ بلکه فقط نفرت، افراط‌گرایی و دشمنی را افزایش خواهند داد. ترامپ فرصت دارد تا جنگ‌های اسرائیل علیه غزه و لبنان را پایان دهد و درگیری‌های نظامی بین اسرائیل و ایران را مهار کند. مهار بحران کنونی در خاورمیانه نیازمند اقدامات مهمی است از جمله چهار مورد ذیل:

 الف) آتش‌بس میان ایران و اسرائیل؛  

ب) پایان دادن به حملات اسرائیل به لبنان و غزه؛  

ج) مبادله زندانیان بین اسرائیل و حماس. اجرای قطعنامه‌های سازمان ملل در مورد راه‌حل دو دولتی همچنین گامی مهم به سوی امنیت منطقه خاورمیانه خواهد بود.

د) و در نهایت، ثبات و امنیت در خاورمیانه نیازمند پایان دادن به دشمنی‌های جاری میان ایران و جهان غرب است.

 گفت‌وگوهای جامع و جدی بین ایران و غرب باید آغاز شود. چنین گفت‌وگوهایی شانس ترامپ را برای دستیابی به یک توافق بزرگ با ایران افزایش خواهد داد.

 

نظرات بینندگان