جهانگیری: جاسوس واقعی را پیدا کنیم | تکرار نام ایران به معنای تضعیف اسلام نیست

کد خبر : ۴۱۹۱۰۵
جهانگیری: جاسوس واقعی را پیدا کنیم | تکرار نام ایران به معنای تضعیف اسلام نیست

جهانگیری در عین حال یکی از معدود راویان امر توسعه است که از نزدیک دستی بر آتش مدیریت کشور داشته و اقدامات قابل‌توجهی در این خصوص صورت داده است

به گزارش اینتیتر به نقل از اعتماد، «تکرار نام ایران به معنای تضعیف اسلام نیست» این عبارت شاید جانمایه کلام و خلاصه گفت‌وگوی ۷۰دقیقه‌ای «اعتماد» با اسحاق جهانگیری در واپسین روزهای تیرماه1404 باشد.چهره‌ای که سلسله مراتب مدیریتی را از پایین‌ترین درجات اجرایی و مدیریتی تا رفیع‌ترین جایگاه‌ها که معاون اولی رییس‌جمهوری و نامزدی ریاست‌جمهوری است طی کرده تا به‌زعم خود گامی در مسیر پیشرفت ایران بردارد.

جهانگیری در عین حال یکی از معدود راویان امر توسعه است که از نزدیک دستی بر آتش مدیریت کشور داشته و اقدامات قابل‌توجهی در این خصوص صورت داده است

قرار گفت‌وگو با اسحاق جهانگیری در یکی از گرم‌ترین روزهای سال در دفتر او در خیابان بهارمست تنظیم شد. گفت‌وگو با جهانگیری در ۳سطح قبل از جنگ ۱۲روزه، رخدادهای جنگ ۱۲‌روزه و الزامات دوران پساجنگ برنامه‌ریزی شد. او ابتدا با واکاوی مجموعه رخدادهای مدیریتی و حکمرانی که زمینه‌های تهاجم دشمن به کشور را فراهم کرد، عدم توجه به مطالبات مردم و کاهش مشارکت آنان را یکی از بسترهای اصلی طمع دشمنان به تهاجم اخیر دانست. جهانگیری اما با تحلیل عملکرد بخش‌های مختلف در جنگ ۱۲ روزه، مواردی چون مدیریت رهبری در جنگ، عملکرد مناسب دولت در ساماندهی مطالبات و نیازهای شهروندان و نهایتا انسجام اجتماعی و اتحاد ملی مردم را نقاط عطف نبرد ۱۲‌روزه ارزیابی می‌کند. او در بخش پایانی این گفت‌وگو ۱۰ پیشنهاد و توصیه برای تثبیت انسجام ایجاد شده مطرح می‌کند تا با تحقق آنها کشور از گزند دشمنی‌ها و بدخواهی‌ها مصون بماند.

جهانگیری معتقد است حوادث روزهای یکشنبه و دوشنبه هفته نخست جنگ باید با دقت مورد موشکافی جدی قرار بگیرد. مهم‌ترین ضعف ایران در این برهه ضعف نظام اطلاعاتی و جاسوس‌های فراوان بوده است. او با تاکید بر اینکه برخی تصور می‌کردند با آغاز جنگ مردم به خیابان‌ها می‌ریزند تا نظام را سرنگون کنند اما مردم ایران نجابت به خرج داده و پشت کشور ایستادند، از نظام حکمرانی می‌خواهد قدر این مردم را بدانند.‌

شرایط کشور بسیار حساس شده و مهم است که نظام تصمیم‌سازی کشور مدبرانه و عاقلانه از این پیچ تاریخی گذر کند. شرایط کشور در دوران پیشاجنگ به چه صورتی بود و آیا آمادگی لازم برای مواجهه با چنین شرایطی را داشتیم یا خیر؟

همان‌طور که شما هم اشاره کردید، ایران و مردم ایران در یک مقطع بسیار حساس و سرنوشت‌ساز قرار گرفته‌اند. در چنین مقطعی تحلیل‌های دقیق و شفاف و متکی به واقعیت‌های تاریخی و علمی می‌تواند تا حد زیادی برای مردم و مسوولان راهگشا باشد که بهترین تصمیم را برای برون‌رفت بگیرند. یقینا نقش رسانه‌های مکتوب، تصویری و مجازی که عاشق و دلسوخته ایران هستند، در این مقطع حساس است که بتوانند نقش تاریخی خود‌ را به خوبی ایفا کنند. اینکه کشور در قبل از جنگ در چه موقعیتی قرار داشت؟ دوستان و بنده در همان برهه تاریخی صحبت کردیم و مطلب نوشتیم. از این جهت دشوار و حساس که این کشور از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی با برخی تحریم‌ها روبه‌رو شد، ولی به‌طور خاص بعد از سال ۸۴ با خوش‌خیالی و ساده‌اندیشی با پرونده هسته‌ای قوی برخورد نشد .

نهایتا به شورای امنیت رفت که نباید می‌رفت، تحریم‌های شورای امنیت بر کشور تحمیل شد که پشتوانه حقوقی داشتند.درست است که ما در هیچ مقطعی چنین مصوباتی را از شورای امنیت به رسمیت نشناختیم و قبول نداشتیم اما به هر حال برای کشورهای جهان، مصوبات شورای امنیت سازمان ملل الزام‌آور است و اجرا می‌کنند. این (نوع تحریم‌ها) برای اولین‌بار بود و حتی در زمان جنگ ۸ساله عراق علیه ایران، تحریم نفتی و بانکی نداشتیم. به تعبیر دشمنان، تحریم‌های هوشمندانه‌ای بود که می‌توانست توسعه کشور و زندگی مردم را هدف قرار دهد. کشور تحت فشار شدیدی قرار گرفت تا اینکه سرانجام کشور با مذاکرات دو‌ساله برجام، (توانست) تحریم‌ها را لغو کرده و بتواند در مسیر صحیحی قرار بگیرد . (این روند ادامه داشت) تا اینکه متاسفانه در دوره ریاست‌جمهوری اول آقای ترامپ مجددا با خروج او از برجام روبه‌رو شدیم و تحریم‌های جدید علیه ایران (شکل گرفت). این تحریم‌ها در کنار ضعف‌هایی که در سیاست‌گذاری‌هایمان داشتیم، کشور را با مشکلات فراوانی مواجه کرد. 

بدون تردید اگر امروز قرار باشد بحث کنیم در کنار همه دولت‌ها در کنار ده‌ها نقاط قوتی که می‌توان برشمرد، نقاط ضعفی از نظر سیاست‌گذاری و رویکردها و هم از نظر مدیریتی وجود دارند. گاهی مدیران نامناسب برای پست‌های حساس و مهم انتخاب شدند و نتیجه این سه عامل این شد که ایرانی که قرار بود در سال 1404 قدرت اول اقتصادی و فناوری منطقه باشد، از نظر مسائل فرهنگی الهام‌بخش باشد. در ۱۳۸۲ که سند چشم‌انداز نوشته شد کشور از رشد مداوم شش درصدی برخوردار بود و بخش‌های مختلف کشور در حال رشد بودند و پیش‌بینی شد که افق بلندمدت ۲۰ ساله برای ایران ترسیم شود که جوان ایرانی ۲۰ سال آینده خودش را در کشوری که زندگی می‌کند ببیند که چه ویژگی‌ای دارد. الان (1404) پایان آن 20 سال است که جوان ایرانی باید خودش را قدرت اقتصادی اول منطقه می‌دید که این اتفاقات نیفتاد. سال ۸۴ که (تدوین سند چشم‌انداز را) شروع کردیم رقبای ما که عمدتا ترکیه و عربستان بودند، اقتصادی مشابه ایران داشتند. (این کشورها اما) در سال ۱۴۰۴، اقتصادی ۲الی۳ برابر اقتصاد ایران داشتند، حتی کشورهای دیگری در منطقه که اصلا به عنوان رقیب ایران مطرح نبودند، اقتصادشان از ایران پیشرفته‌تر شد و ایران نسبت به توسعه و پیشرفت کشور عقب افتاد. نه تنها توسعه کشور عقب افتاد و شرایط اقتصادی کشور کوچک شد، بلکه اتفاقات دیگری افتاد که زندگی جاری مردم هم با مشکل روبه‌رو شد.

بزرگ‌ترین ناترازی‌ها را در بخش‌های حیاتی کشور داشتیم. انرژی موتور محرک توسعه و رفاه زندگی مردم است. در انرژی برق و گاز و سوخت‌های فرآورده‌های نفتی مثل بنزین و گازوییل با کمبودهای زیادی روبه‌رو شدیم. ناترازی مردم را اذیت می‌کرد، توسعه کشور را اذیت می‌کرد.در هفت سال گذشته تورم به‌طور متوسط حدود ۲۰ درصد بود و یک‌باره از سال ۹۷ که ترامپ از برجام خارج شد، شوکی به اقتصادمان وارد شد و تورم کشور (به‌طور میانگین) به تورم ۴۰‌درصد جهش کرد. شش، هفت سال تورم ۴۰‌درصد را داشتیم و بخش وسیعی از مردم به زیر خط فقر رفتند و از طبقه متوسط به طبقه ضعیف تبدیل شدند. برخی از طبقه برخوردار به طبقه متوسط آمدند. آنهایی که متوسط بالا بودند، متوسط پایین شدند و تغییرات عمده‌ای در سطح زندگی (مردم) ایجاد شد. به همین دلیل سرمایه اجتماعی کشور دچار آسیب شد. 

 


 در یک چنین شرایطی دولت چهاردهم تشکیل شد. دولت چهاردهم با چه دورنمایی تشکیل شد؟


جناب آقای دکتر پزشکیان با یک شعار جدی به نام «وفاق» آمد که چند خط اصلی در دستور کارش قرار داشت.یکی اینکه اقتصاد کشور را سامان بدهد. ناترازی‌ها را اصلاح کند. مذاکره با غربی‌ها و به‌طور خاص امریکایی‌ها را شروع کند و بتواند تحریم‌ها را دوباره از پیش پای مردم بردارد. بقیه هم در همین راستا دولت را کمک می‌کردند. در چنین زمانی دشمن تصور می‌کرد اقتصاد ما ضعیف شده، شرایط سرمایه اجتماعی کشور مناسب نیست، نارضایتی در بین مردم زیاد شده، منتقدان و حتی مخالفان به هر حال حرف‌های تند و تیز در مورد نحوه اداره کشور می‌زنند و... در کل فکر می‌کردند فرصت خوبی برای انتقام‌گیری از ملت ایران ایجاد شده، آن هم با بهانه هسته‌ای. فکر می‌کنم از ابتدا این خط‌ مشی از طرف رهبری هم در جلسات خصوصی و هم در سخنرانی عمومی ایشان اعلام شد که جنگی نخواهد شد.یعنی وقتی جنگ می‌شود که دو طرف یک اراده‌ای به سمت جنگ دارند. این اراده در ایران واقعا نبود که با کشوری وارد جنگ شود. ایران در هیچ مقطعی نمی‌خواست وارد جنگ شود، ولی به هر حال رژیم صهیونیستی که خیلی در درگیری با مردم فلسطین آلوده شده بود و فکر می‌کرد باید به قدرت بزرگی در منطقه آسیب بزند و فکر می‌کرد زمان مناسبی است و می‌تواند به اهدافی که برای خودش ترسیم کرده (فروپاشی یا تجزیه ایران)، وارد جنگ بزرگی علیه ایران شود. به هر حال فکر می‌کنم نه خط‌مشی ‌ما این بود که وارد جنگ شویم و نه شرایط کشور به گونه‌ای بود که باید وارد جنگ می‌شدیم. ما باید به مسائل داخلی‌ ایران پرداخته و مسائل داخلی را سازماندهی می‌کردیم، به همین دلیل هم گفته می‌شود «جنگ تحمیلی». جنگی که به کشور ما تحمیل شد و به هیچ‌وجه ما دنبال جنگ نبودیم.


 درست می‌فرمایید. اشاره کردید که اسراییل اهدافی را از این جنگ برای خودش ترسیم کرده بود و مبتنی بر آن تهاجم و تجاوز را آغاز کرد. به فروپاشی و تجزیه ایران اشاره کردید. آیا اهداف اسراییل به همین موضوع خلاصه می‌شد یا موارد دیگری را هم می‌توان ذیل این هدف قرار داد. بحث دیگر اینکه رژیم صهیونیستی مبتنی بر چه داده‌هایی احساس کرد می‌تواند این اهداف را محقق کند؟


 فکر می‌کنم از روز تشکیل رژیم صهیونیستی سیاست‌ها و خط‌مشی‌‌های سران رژیم صهیونیست این بود که همواره دنبال توسعه سرزمینی بوده‌اند و اینکه در این منطقه هیچ کشوری بزرگ‌تر از آنها وجود نداشته باشد و به تجزیه کشورهای منطقه همواره به عنوان موضوعی جدی نگاه می‌کردند. حالا اینکه در نگاه اولیه‌شان ایران هم قرار داشت یا صرفا به کشورهای اطراف و پیرامونی خودشان و کشورهای عرب مثل سوریه، لبنان، اردن و حتی مصر و عراق هم فکر می‌کردند (مساله دیگری است). احتمالا چون ایران هم در این منطقه کشور بزرگی بوده از ابتدا در برنامه آنها (تجزیه ایران) هم قرار داشته. پس از اتفاقاتی که خصوصا بعد از هفتم اکتبر در منطقه افتاد، اسراییلی‌ها به این فکر جدی رسیده بودند (که این جنگ‌افروزی‌ها را آغاز کنند). نتانیاهو می‌گوید من از ۲۰ سال قبل دنبال این بودم که به هر حال باید با ایران برخورد شود‌! همواره هم از تعبیر خشنی استفاده می‌کرد و می‌گفت‌ «‌که سر مار در ایران است.» فکر می‌کنم آنها دنبال فرصتی بودند که بتوانند مقامات امریکایی را نیز با خودشان همراه کنند و آنها را قانع کنند که آنها هم باید وارد این داستان شوند. مساله اصلی‌شان هم در ظاهر مساله هسته‌ای بود

به نظرم هم اسراییلی‌ها و هم امریکایی‌ها می‌دانستند و اخیرا هم مقامات سابق امریکا اعلام کردند یکی از اشتباهات قطعی دولت امریکا این بود که وارد این درگیری شد و مراکز هسته‌ای ایران را بمباران کرد. وقتی ایران از سال ۹۲ وارد مذاکره با شش قدرت بزرگ دنیا شد که ۵ عضو دارای حق وتوی سازمان ملل به علاوه آلمان بودند، صادقانه وارد گفت‌وگو شد. البته هر کشوری که وارد گفت‌وگو می‌شود براساس منافع ملی خودش گفت‌وگو می‌کند و می‌خواهد از منافع ملی خودش حفاظت کند. بعد از توافقی که (برجام) انجام گرفت، ۱۵ گزارش آژانس منتشر شد که ایران کمترین تخلفی از توافق برجام نداشته و اورانیوم حداکثر ۳.۶۷ درصد و در حد نیاز نیروگاه‌های کشور در ایران غنی‌سازی می‌شود. اینکه در مقطعی امریکایی‌ها و آقای ترامپ از برجام خارج شدند، طبق برجام ایران می‌توانست از تعهداتش کم کند. شاید امریکایی‌ها تصورشان این بود که ما هم با خروج آقای ترامپ، از برجام خارج شویم ولی ایران خارج نشد. علتش هم این بود که سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه، انگلیس به همراه روسیه و چین با ایران مذاکره کردند و گفتند همه تعهدات داخل برجام را بدون امریکا انجام می‌دهیم و شما برجام را به‌هم نزنید که کمک‌کننده است. ایران هم قبول کرد که برجام ادامه پیدا کند.

 اما امروز اروپایی‌ها برخی ادعاها را در‌خصوص عدم اجرای تعهدات هسته‌ای توسط ایران مطرح می‌کنند. این ادعاها درست است؟

 

لذا اینکه الان اروپایی‌ها مطالبی می‌گویند واقعا خلاف تعهدات اولیه‌شان است. اروپایی‌ها جز در بخش سیاسی که خوب حمایت کردند، هر وقت ترامپ اعاده کرد که در شورای امنیت کاری علیه ایران انجام دهد، اروپایی‌ها، روسیه و چین، فعال برخورد کردند. حتی در جلسه‌ای که ترامپ در شورای امنیت رییس جلسه بود، از 15 عضو شورای امنیت فقط یک کشور با او همراهی کردند و ۱۳ کشور مخالف بودند. می‌دانیم که نقش اروپایی‌ها و روسیه و چین در این رای‌گیری‌ها خیلی موثر بود. این اطمینان وجود داشت که در صورت عدم اجرای برخی تعهدات یا کاهش تعهدات دوباره به توافق برسیم و مذاکره کنیم، تمام آن تعهدات قابل برگشت است، یعنی قرار نبود برخلاف برجام چیزی انجام گیرد. ما می‌خواستیم در چارچوب قوانین بین‌المللی کارمان را پیش ببریم و آژانس نظارت کند، هر حقی برای کشورهای دیگر در قوانین بین‌الملل قائل بودند، ایران هم از آن حق بتواند استفاده کند. به نظرم با آمدن آقای ترامپ، نتانیاهو موجودیت خودش را در جنگ و تنش و درگیری می‌داند.


منظور شما دوره دوم ترامپ است؟


بله. نتانیاهو احساس می‌کند با توجه به رخدادهای داخل و منطقه‌ای، به جز جنگ و خونریزی دلیل دیگری برای ادامه موجودیت و حیات سیاسی‌اش وجود ندارد. نتانیاهو وقت زیادی گذاشت و نهایتا هم امریکایی‌ها را با خودش به بهانه هسته‌ای همراه کرد، اما از تهاجم گسترده‌ای که انجام شده روشن است که این تهاجم برای مسائل هسته‌ای نیست. اگر بحث هسته‌ای اولویت بود، مراکز هسته‌ای ایران کاملا شناخته شده بود و اگر قرار بر حمله بود، مشخص بود به کجا باید یورش برد! آنها به جای اینکه به مراکز هسته‌ای حمله کنند، به صورت غافلگیرانه به دانشمندان و فرماندهان نظامی ما حمله کرده و تلاش کردند به زیرساخت‌های کشور آسیب جدی بزنند. قاعدتا تحت تاثیر برخی از وطن‌فروش‌هایی که به آنها مشورت داده بودند و گفته بودند فضای ایران فضای آماده‌ای است و شما اگر تهاجم کنید، مردم ایران هم همراهی می‌کنند (این حملات صورت گرفت).  فکر می‌کنم حوادث روز یکشنبه و دوشنبه هفته اول جنگ باید به دقت موشکافی شود. البته خوب است که در سطوح نخبگان کشور هم بحث شود، اینکه در دوشنبه پس از آغاز جنگ، مراکز مهم جمعیتی ایرانیان (مثلا در یک چهارراه) بدون هیچ دلیلی بمباران شدند! اینکه آقای ترامپ توییت بزند تهران را تخلیه کنید یا تسلیم شوید! معلوم است برنامه‌ای برای آن روز طراحی شده بوده که نتانیاهو اعلام کند اطراف صدا و سیما را تخلیه کنید! او به صدا و سیما و زندان اوین حمله کرد، به جلسه سران سه قوه حمله کرد. هر کدام از این سناریو‌ها وقتی کنار هم چیده شود معلوم می‌شود، هدف بسیار بزرگی طراحی شده بود و به گونه‌ای این طراحی صورت گرفت که آقای ترامپ فکر کرد (کار نظام) دیگر تمام شده و می‌خواسته خودش هم بر این موج سوار شود، بنابراین ایده تخلیه تهران و تسلیم را توییت کرد. 


 اگراشتباه نکنم حمله به جلسه سران قوا هم در همین بازه زمانی بود. درست است؟


بله دقیقا. یعنی در همین دو، سه روز قرار بوده همه‌چیزتعیین تکلیف شود. لذا وقتی مسائل جنگ بررسی شود معلوم می‌شود یک طراحی به این بزرگی آن هم با حضور دو قدرت هسته‌ای و سایر قدرت‌ها (مانند اروپا و ناتو) اهداف ویژه‌ای داشته است. در چنین صحنه‌ای مهم است به رفتار ایران و دستاوردهای جنگ پرداخته شود.


آرام آرام وارد بحث جنگ ۱۲‌روزه میهنی هم شدید. قبل از اینکه به تحلیل محتوایی موضوع بپردازیم حس خودتان را برای خوانندگان تشریح کنید. ساعت03:30 دقیقه ۲۳ خرداد به چه چیزی فکر می‌کردید، چگونه از موضوع (تهاجم اسراییل) مطلع شدید و فضای ذهنیتان چه حس و حالی داشت؟


چون هم امریکایی‌ها تهدید می‌کردند که اگر توافق نشود حمله می‌کنیم و مذاکره شروع شده بود، ۶۰ روزی هم در مذاکره گفته می‌شد. این هم مساله مهمی بود، ۶۰ روز هم تمام شده بود.


 یعنی شما می‌دانستید که 60 روز وعده ترامپ تمام شده؟


بله، اما اینکه امریکایی‌ها دوباره توافق کردند که یکشنبه (دور ششم) مذاکره برگزار شود، ابهامات را بیشتر کرده بود. اینکه قدرت بزرگی مثل امریکا با کشوری توافق کند که با هم مذاکره کنند و قبل از آن‌هم در مذاکرات گفته باشند که اسراییل بدون اجازه ما حمله نخواهد کرد، قاعدتا اطمینان‌سازی می‌شود که حمله نخواهد شد. این احتمال هم وجود داشت که ممکن است اسراییل دست به حمله بزند و باید آمادگی وجود داشته باشد. البته من الان در سطوح تصمیم‌گیری حضور ندارم ولی مطمئنم که مسوولان نظامی و سیاسی کشور قاعدتا دغدغه‌هایی داشته‌اند. شخصا با صدای انفجارها بیدارشدم و اول فکر ‌کردم رعد و برق است اما به سرعت با خودم گفتم رعد و برق که به این شدت نمی‌تواند باشد و به ایران حمله شد! بعد از پایین آمدن از تخت مطمئن شدم که حمله‌ای شده، صداهای این حمله در اطراف نوبنیاد، پاسداران و مراکزی که ساختارهای نظامی کشور در آنها قرار داشت بسیار متحیرکننده بود، چرا‌که دشمنان گفته بودند تنها به مراکز هسته‌ای حمله می‌کنیم ! سوال این بود چرا به تهران حمله کردند؟ به هر حال تهران در 23‌خرداد 1404وارد داستان عجیبی شد و من تصور می‌کردم یک دوره بسیار سخت شروع شده و باید خودمان را برای دوران جدید برای مقابله با دشمن آماده کنیم.


قبل از ادامه این بحث، در مورد فرصت‌های ازدست رفته مذاکراتی پرسشی دارم. آقای روحانی اخیرا اشاره کردند ایران برخی از فرصت‌های مهم را برای توافق‌سازی در دوران بایدن در اسفند‌۹۹ و اردیبهشت ۱۴۰۰ از دست داد. شما آن زمان به عنوان معاون اول ریاست‌جمهوری فعال بودید. در مورد این فرصت‌های از دست رفته بفرمایید که تا چه اندازه می‌توانست کمک کند که احتمالا از تنش‌ها دور شویم و حداقل هزینه‌های بیشتری را برای جنگ با ایران متوجه ترامپ کند.

خوب است که زمان‌هایی در مورد فرصت‌هایی که داشتیم و از دست رفته صحبت کنیم، گاهی عده‌ای در داخل مقصر این فرصت‌های از دست رفته بودند و گاهی در خارج اتفاقاتی رخ داده که نتوانستیم از فرصت‌ها استفاده کنیم. معتقدم خیلی نباید سراغ گذشته برویم... به رخ کشیدن (اشتباهات) و اینکه شما بودید که این کار را کردید و اجازه ندادید فلان کار انجام شود، ما را دچار اختلافات جدیدی می‌کند و به مصلحت کشورمان نیست. فعلا باید دفع شر کنیم. به نظرم آنچه الان برای آحاد مردم و مسوولان کشور باید مهم باشد این است که چه کار کنیم که کشور را از این شرایط با سرافرازی عبور دهیم. بعد که عبور دادیم و اوضاع آرام شد، فرصت است در مورد اتفاقات دوره جنگ بحث‌های جدی داشته باشیم و هم در مورد فرصت‌ها صحبت کنیم. می‌توانیم اشتباهات قبلی را به تجربیاتی تبدیل کنیم که در آینده تکرار نشوند. در مورد مباحث زمان جنگ 8ساله ایران و عراق هم ممکن است کسی بگوید چرا وقتی خرمشهر آزاد شد جنگ را تمام نکردیم؟ این پرسش درست هم هست. وقتی فاو را گرفتیم من در مجلس بودم و آقای هاشمی‌رفسنجانی در مجلس گفتند پیروزی بزرگی که وعده داده بودم که با آن می‌توانیم جنگ را تمام کنیم همین فاو است! که نشد. زمانی قطعنامه را پذیرفتیم که شرایط ایران کاملا متفاوت شده بود، اما در مورد جنگ اخیر فکر می‌کنم بهتر است فرصت بدهیم.


 در ساعات ابتدایی جنگ 12‌روزه ضربات قابل‌توجهی به ایران وارد شد و فرماندهان نظامی و دانشمندان هسته‌ای ترور شدند.در ادامه بخشی از شهروندان ایرانی هم کشته می‌شوند و یک دوره شوک و بهت را پشت سر می‌گذاریم. پیام رهبر انقلاب در ساعات ابتدایی منتشر می‌شود و بعد از آن به نظر می‌رسد توازن تغییر می‌کند. در مورد این دوران هم نظرتان را بفرمایید، اینکه چه فضایی را پس از ساعات ابتدایی پشت سر گذاشتیم.


جنگ تحمیلی ۱۲‌روزه، یک جنگ غافلگیرانه، پیچیده و شوک‌آور بود. یک جنگ فراگیر بود که دو قدرت هسته‌ای علیه مردم ما شروع کردند. مهم است که ضرورت فهم درست جنگ را داشته باشیم. منظورم از ما بیشتر مسوولان کشور است. نباید خودمان را اسیر یک سری شعارها کنیم. رهبری در یکی از صحبت‌های مرتبط با جنگ فرمودند نه بزرگنمایی کنیم نه کوچک‌نمایی. این مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده (آینده) است. مخصوصا مسوولان کشور نباید تحت تاثیر شعار و حرف‌های ناصحیح قرار بگیرند

 

. به خوبی باید در جریان واقعیت‌های جنگ آن‌طور که بوده قرار بگیرند. ما الان نیاز به شعارهای خارج از توانمان نداریم.باید از توانمندی‌هایمان محاسبه دقیق داشته باشیم. یک وقتی گفته می‌شد که چنین و چنان می‌کنیم و معلوم شد توان ما در آن حد و حدود نیست. یک عده هم می‌گفتند موشک‌های ایران هیچ قدرتی ندارد که مشخص شد اتفاقا موشک‌های ایران توان زیادی برای ایران ایجاد کرده‌اند. لذا مهم‌ترین ضرورت در‌خصوص این جنگ، فهم دقیق جنگ است. جنگ12روزه مشهوداتی دارد که به نظرم باید به خوبی به اینها پرداخته شود که تیتروار به برخی از آنها اشاره می‌کنم. یکی از مهم‌ترینشان «مدیریت جنگ» است. یک جنگ غافلگیرانه شروع می‌شود، بالاترین مقام‌های نظامی کشور در لحظات اول شهید می‌شوند. در حد مطالعات خودم ندیده‌ام در ساعت اولیه جنگی این تعداد فرمانده درجه یک شهید شده باشند. برخی از اینها واقعا انسان‌های استثنایی بودند. آقای رشیدجایگزین ندارد. همین‌طور سردار باقری، ‌سردار سلامی و سایر دوستان. خب این مجموعه از دست رفته. اتکای فرمانده کل در زمان تصمیم‌گیری به فرماندهانش است. ناگهان خبر داده می‌شود جنگ شروع شده و این تعداد فرماندهان کشته شده‌اند، وضعیت مردم، مراکز زیرساختی، پدافند، رادارها با ریز گزارش‌های موجود در اختیار ایشان قرار گرفته است. وضع آسمان کشور، اخلالی که در سیستم الکترونیک و... ایجاد شده بود شوک‌آور است. اینکه فرماندهی رزم بتواند بر خودش مسلط باشد و شناسایی دقیقی از نیروها، مدیران و فرماندهان داشته باشد، سپس ظرف چند ساعت فرماندهانی منصوب شوند که اتفاقا فرماندهان عملیاتی مجرب، آگاه و مسلط به حوزه ماموریت خودشان باشند، عالی است. سازمان رزم کشور یکی، دو ساعت بعد از انتصاب فرماندهان از عصر جمعه برای عملیات آماده شد. من فکر می‌کنم این انتصاب‌ها یکی از اقدامات مهمی بود که مقام معظم رهبری انجام دادند و حتما در تاریخ جنگ‌ها به این بخش پرداخته خواهد شد. به سهم خودم همیشه به عنوان یک ایرانی از این ابتکار تشکر کرده‌ و می‌کنم. 


 ویژگی مثبت بعدی چیست؟


مساله دوم عملکرد دولت است. تدارکی که دولت توانست از کالای اساسی، نیازهای مردم، حمل و نقل و‌... ایجاد کند قابل قبول بود، در این ۱۲ روز نشنیدیم که فروشگاهی خالی شود، مردم برای تهیه کالایی به مشکل بخورند. یا برای خروج از شهرها به بنزین دسترسی داشته باشند. ممکن است صف‌(های‌بنزین) طولانی شده باشد و اندکی معطل شده باشند یا سهمیه کمتری در باک‌هایشان پر کرده باشند، اما کمبود سوختی وجود نداشت، بنابراین دولت هم کار مهمی انجام داد. همزمان با این تدابیر، بخش سیاست خارجی دولت تلاش کرد کشورهای موثر منطقه را در جریان قرار بدهد و آنها را همراه کند. مساله سوم از مشهودات جنگ ۱۲‌روزه، توان موشکی ایران است. خیلی‌ها در خارج و داخل کشور، سعی کردند این امر را کار کوچکی جلوه بدهند ولی به هر حال بچه‌های فنی مهندسی که در بخش‌های نظامی کشور کار می‌کنند، توان قدرتمندی به نفع ایران ایجاد کردند. نیروهای مسلح بلافاصله از لحظه اول شروع به پاسخ کردند. طراحی دشمن را به‌هم ریختند. دشمنان تصور می‌کردند ایران قادر نیست یک موشک به سمت اسراییل شلیک کند. از همه اینها مهم‌تر همبستگی ملی و حضور موثری بود که مردم در دفاع از ایران از خود نشان دادند که شاید در تاریخ ایران کم‌سابقه است. البته همیشه گفته می‌شد که ایرانیان در مقابل تهاجم خارجی به سرعت منسجم می‌شوند، ولی در سال‌ها و به‌خصوص ماه‌های اخیر، این جمله خیلی به گوش می‌رسید که می‌گفتند مردم از دشمنان خواهند خواست که کار جمهوری اسلامی را تمام کنند! عده‌ای به فکر فرو رفته بودند که آیا واقعا مردم راضی می‌شوند یک کشور خارجی مساله آنها را حل کند؟ روشن بود که خیلی از مردم انتقادات جدی دارند، بعضی‌هایشان ناراضی یا حتی مخالف هستند، اما به نظرم این انسجام به رخ کشیده شد و مردم متوجه مساله شدند. بر این اساس در همان روزهای اول معلوم شد هدف اصلی دشمن که فروپاشی جمهوری اسلامی و تجزیه ایران بود به شکست منجر شده. البته خسارت‌های جدی هم به ایران وارد شد. ما هم به آنها خسارت زدیم، ولی ما شکست نخوردیم و اجازه ندادیم دشمن به اهدافی که داشت برسد. نقش رهبری، نیروهای مسلح، دولت و مردم در این زمینه تعیین‌کننده بود.

 

شما به نقاط قوت اشاره کردید. خوب است درباره نقاط ضعف هم صحبت کنیم؟

 

به نظرم مهم‌ترینش ضعف نظام اطلاعاتی ما و نفوذ سازمان جاسوسی بود. به این خاطر این جمله را می‌گویم تا کسانی که مامور رسیدگی هستند علامت‌های غلط نگیرند. حتما در بین مهاجرین هم کسانی بودند که نیروی عملیاتی بودند اما نباید تصور کنیم که مشکل همین است و بس! یا گفته ‌شود فلان بخش از فضای مجازی یا شبکه‌های اجتماعی می‌تواند مرکز جاسوسی باشد. ممکن است تاثیرگذار باشند اما مشکل جای دیگری است. این جنگ حتما جنگ تکنولوژی در سطح وسیع بوده، ولی مطمئن باشید نیروی انسانی در سطوح بالا تعیین‌کننده بوده‌اند. باید دید چه کسی از جلسه شورای عالی امنیت ملی خبر داشته که در آن ساعت و آن ساختمان قرار است برگزار شود؟ بعید می‌دانم اعضای شورای عالی امنیت ملی ایران را با واتساپ از جلسه باخبر کرده باشند. بالاخره نیروی انسانی است که می‌تواند از این جلسه، ساعت آن و مکان برگزاری‌اش خبر داشته باشد. فرمانده در خانه‌اش است یا دفترش؟ در همان شب جلسه در دو سه محل جابه‌جا شده! چه کسی از این موضوع مطلع بوده؟ ممکن است مسوولان دولت موبایل‌های هوشمند داشته باشند ولی مطمئنم فرماندهان موبایل هوشمند نداشته‌اند.من درزمان معاونت اولی با همه‌ فرماندهان رفاقت داشتم

 

مثلا در یک مورد خاص گفته می‌شود ۱۰ فرمانده قرار بود در یک جلسه حضور داشته باشند و یکی از فرماندهان دیرتر آماده بود دشمنان صبر می‌کنند آن فرمانده بیاید و بعد حمله صورت می‌گیرد.یعنی انقدر احاطه اطلاعاتی وجود داشته.


باید ترکیب نفوذ، ترکیب تکنولوژی و نیروی انسانی را با هم دید و نباید غفلت کرد. علامت غیرصحیحی که داده می‌شود را نباید اصل گرفت. مساله دیگری که باید درس گرفت و فکر نقطه ضعف ما بوده، این است که عقب‌ماندگی تکنولوژیکی داریم.یکی از ظلم‌هایی که تحریم‌ها به ایران کرد این بود که ما را تا حد زیادی از دسترسی به تکنولوژی‌های روز دنیا عقب نگه داشت. البته در داخل کشور هم متاسفانه عده‌ای به محض اینکه تکنولوژی جدیدی می‌آید، (فریاد وا اسفا سر می‌دهند) مثلا در مقطعی اینترنت آمد، (اینها مخالفت کردند) نباید به خاطر عوارض احتمالی تکنولوژی‌های مدرن، یک ملت و کشور را از این دانش محروم کنیم. نتیجه محروم‌کردن، این اتفاقات است. اینها درس‌هایی است که باید بگیریم. امروز هوش مصنوعی و تکنولوژی کامپیوترهای کوانتومی آمده است. اتفاقا کاربرد کامپیوترهای کوانتومی در مسائل نظامی تعیین‌کننده است. هوش مصنوعی در این بخش جزو جاهای تعیین‌کننده است.باید بتوانیم به سرعت عقب‌ماندگی تکنولوژیکی‌مان را برطرف کنیم. دوران جنگ، مزیت‌ها و نقاط ضعفی داشت که باید خوب فهم شود. ولی آنچه مهم است اینکه مردم ایران و ایران در جنگی که دو قدرت اتمی علیه‌اش آغاز کردند در ۱۲ روز نه تنها شکست نخورد بلکه می‌تواند با سرافرازی بگوید که من از این جنگ با موفقیت بیرون آمدم.


در این جنگ، نسل‌های جوان و دهه هفتاد و هشتادی‌ها که در سال ۱۴۰۱ انتقادات جدی به نظام حکمرانی وارد می‌کردند، وارد میدان شدند و از تمامیت ارضی کشورمان دفاع کردند. این پرسش مطرح است که نظام تصمیم‌سازی کشور چگونه می‌تواند از فضای همبستگی ملی و انسجام اجتماعی که ایجاد شده حفاظت کند. برخی معتقدند این انسجام ممکن است هیجانی و احساساتی باشد و به مرور زمان تغییر کند. نظام چگونه می‌تواند این همبستگی را به وضعیت پایدار رسانده و از آن ارزش افزوده‌ای به نفع توسعه خلق کند؟


بهتر است اینطور بگوییم که پس از جنگ چه کارهای مهمی را باید انجام دهیم یا از جنگ چه پیام‌هایی گرفته‌ایم که بتوانیم پس از جنگ استفاده کنیم. اولا باید بپذیریم که در دوران آتش‌بس هستیم. آتش‌بس به معنای پایان جنگ نیست. برای آتش‌بس سه حالت متصور است؛ نخست اینکه یک طرف قضیه، رژیم کودک‌کشی مثل رژیم صهیونیستی است و تجربه نشان داده هرجا آتش‌بس کرده دوباره دست به جنگ مجدد زده. لذا یک حالت این است که آتش‌بس دوباره به جنگ منتهی شود. حالت دیگر اینکه آتش‌بس تبدیل به صلح پایدار شود و جنگ از کشور دور شود. حالت سوم اینکه همینطور ادامه داشته باشد و وارد نااطمینانی شویم که هیچکس از فردا اطمینان نداشته باشد تا دست به کارهای جدی بزند. لذا باید با آمادگی نظامی از نقاط قوت دوران جنگ که اشاره کردم، خیلی جدی حفاظت و حراست کنیم و به سمتی برویم که جنگ را از کشور دور کنیم. یکی اینکه درس‌آموخته‌های این ۱۲‌روزه را با بازخوانی وضع کشور، مساله گفت‌وگوی همه نخبگان و مسوولان کشور قرار دهیم. تا بتوانیم به تفاهمی برسیم که با آن ضعف‌ها را برطرف کنیم و نقاط قوت را تقویت کنیم. دوم اینکه قدر سرمایه ملی که در این جنگ به دست آورده‌ایم را باید بدانیم و از آن حراست کنیم. یکپارچگی مردم و به صحنه آمدن نخبگان، جوانان، قومیت‌ها، ایرانیان داخل و خارج از کشور، اقوام و مذاهب هست.به نظرم هر ایرانی که کمترین علاقه‌ای به ایران داشت در این قضیه به صحنه آمد و خودش را نشان داد. نمونه‌های مختلفی گفته می‌شود.موردی که برای خودم خیلی جالب بود اینکه آقای فروهر و همسرش به طرز بدی در ایران کشته شدند و متهم دستگاه‌های دولتی کشور بودند. دختر ایشان بارها در ایران می‌خواست مراسمی برگزار کند که خیلی مورد توجه نبود.

ایشان در آلمان کانونی در دفاع از ایران برعلیه این جنگ شد. از این نمونه‌ها کم نیستند.یکی از دوستان اخیرا می‌گفت در جلسه‌ای بودم که تشکل‌های مرتبط با کافه‌های تهران برگزار کرده بودند. کافه‌هایی که در مجالس گاهی علیه‌شان صحبت می‌شود و حتی تعطیلشان می‌کنند. کسانی که جلسه را برگزار کرده بودند می‌خواستند از فعالان این حوزه در این ۱۲ روز تلاش کردند کافه‌ها باز بماند، تقدیر کنند. از خانمی تقدیر شد که هر روز از کرج به تهران می‌آمده و در کافه‌ها مجانی کار می‌کرده تا کافه‌ها دایر باشد (بغض می‌کند) .به نظرم مردم ایران خیلی نجابت به خرج دادند و همراهی کردند که بتوانند ایران را حفظ کنند. قدر مردم را باید دانست و جفاست کاری بکنیم که مردم دوباره از هم و از حکومت فاصله بگیرند. موضوع بعدی در قدرشناسی فرصت انسجام ملی، محوریت یافتن ایران است. سرزمین یکپارچه و تاریخی و تمدنی ایران با مردمی با فرهنگ متکثر و متنوع نشان داد که خودش به تنهایی قدرت انسجام مردم در بالاترین سطح ممکن را دارد. نبایداحساس کنیم اگر تکرار کنیم «ایران، ایران است» و ایران مهم شد خدایی نکرده ممکن است اسلام تضعیف شود. ایران ظرفی است که اسلام در آن قرار گرفته و باید قدر این ظرف را بدانیم. هیچ موضوع دیگری مثل ایران پیدا نمی‌کنیم که همه مردم ایران به خاطر آن حاضر باشند از هرچه دارند بگذرند. فکر می‌کنم رهبری بیش از همه ما این پیام را گرفتند. حضور شکوهمند رهبری در مراسم شب عاشورا که برای همه قوت قلب و دلگرمی بود، پیام‌های بسیاری داشت. تعجب می‌کنم برخی از رسانه‌ها در حد یک خبر معمولی این اتفاق را مطرح کردند.

 

رهبری آن شب می‌خواستند به همه بگویند ایران خیلی مهم است، به ایران توجه کنید. همه ما با مراسم عزاداری اباعبدالله آشنا هستیم و می‌دانیم شب عاشورا وقتی بزرگی وارد می‌شود و می‌خواهد بگوید روضه‌ای بخوان، چه روضه‌ای مدنظرش است؟ ایشان آن شب فرمودند راجع به ایران بخوانید.اینها پیام‌هایی است که باید گرفته شود. مسائل مهم دیگر اینکه باید تحولات برآمده از این جنگ را جدی بدانیم و کوشش کنیم که پایدار بماند.یکی ایستادگی در برابر رژیم برمبنای دفاع از وطن است. مردم در مقابل رژیم صهیونیستی بر مبنای دفاع از وطن ایستادند، از سوی دیگر بالا رفتن رضایت مردم از عملکرد نیروهای نظامی هم قابل توجه است.اینکه در یک جنگ 12 روزه در این حد نیروی نظامی مورد توجه و حمایت مردم قرار بگیرد مهم است. همچنین ابراز رضایتی که در نظرسنجی‌ها مردم در مورد عملکرد دولت داشتند، واجد اهمیت است. دولت باید بداند این اگرخدای ناکرده این دوره بحرانی در آینده طولانی هم شود، باز هم باید نیازهای مردم تامین شود. باید از مسائلی که منجر به کاهش انسجام ملی باشد پرهیز کرد. رسانه‌ها در این امر نقش کلیدی دارند. صدا و سیما یک بار به کارنامه‌اش رسیدگی کند و ببیند آیا در انسجام ملی، قبل، حین و بعد از این عملیات به عنوان مهم‌ترین رسانه‌ای که میلیاردها تومان از جیب مردم برای اداره‌اش هزینه می‌شود، نقشی داشته؟ آیا قرار است باز به سمت خالص‌سازی برود یا به سمت همه مردم ایران؟. همچنین مردم انتظار دارند به مسائل اقتصادی خصوصا معیشت آنها توجه شود. رویکردهایی که فشارهای اقتصادی را بر مردم زیاد می‌کند، باید کنار روند. مساله بعدی افق‌گشایی است. قبلا هم گفتم که نسل جوان برای اینکه به آینده امیدوار باشد باید افق خوبی پیش‌رویش قرار بگیرد.من آن زمان می‌گفتم افقی که می‌توانیم برای نسل جوان درست کنیم توسعه ایران است. امروز یک افق‌گشایی کوتاه‌مدت نیاز داریم که مردم انتظار دارند. همینطور دوری از جنگ و اهتمام به استفاده مناسب از دیپلماسی. مردم به سرعت نیاز دارند سایه جنگ از کشور دور شود، کشور از حالت جنگ بیرون بیاید که راهش دیپلماسی است. البته می‌دانیم که طرف‌های ما خصوصا امریکایی‌ها در مذاکرات جدید بسیار بد عمل کردند. ممکن است ما هم بد عمل کرده باشیم، نمی‌خواهم بگویم ما در مذاکرات دقیقا رفتیم کاری کنیم که مذاکرات در زمان کوتاهی به نتیجه برسد. معنی ندارد که طرف نیم ساعت بنشیند و بگوید می‌خواهم بروم و دو هفته بعد صحبت کنیم. وقتی موضوعی به این مهمی در دستور کار است باید ۱۰ روز با هم مذاکره کنند و به نتیجه برسند. قرار نیست یک احوالپرسی کنند، چای بخورند دو کلمه حرف بزنند یکی خوشش بیاید بعد بروند تا ۱۰ روز بعد.


آن هم مذاکره به صورت غیرمستقیم.


به اینها کاری ندارم ممکن است سیاست حکومت مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم باشد، مهم این است که مذاکره نتیجه بدهد. مذاکره می‌کنیم که نتیجه بگیریم. لذا دیپلماسی را اصل بدانیم و از دیپلماسی بد نگوییم. دنیا در حین جنگ کردن با هم گفت‌وگو می‌کند با اینکه می‌داند دشمنش روبرویش نشسته. الان اوکراین با روسیه گفت‌وگو هم می‌کند، گفت‌وگو چیز بدی نیست. همیشه باید از موضع قدرت صحبت کنیم. رهبری هم فرمودند هم برای جنگ و هم دیپلماسی دستمان پر است. مساله بعدی به کار گرفتن سیاست‌ها و رویکردهایی است که نارضایتی مردم را کاهش بدهد. فکر می‌کنم در این بخش عمدتا می‌شود مسائل اینترنت و کسب و کارهای دیجیتال را حل کرد، چرا که مردم در موردش حساس هستند. بله ممکن است ما دوست داشته باشیم مردم جور دیگری لباس بپوشند، در این مورد تبلیغ کنیم و حرف بزنیم، ولی وقتی قرار است عمل کنیم با خیلی مسائل دیگر روبه‌رو می‌شویم. مساله آخری که به نظرم مهم است احیای سیاست‌های توسعه ملی و اهتمام به زندگی مردم است. فکر می‌کنم حق ایران است که در منطقه قدرت بزرگ اقتصادی، فرهنگی و تمدنی باشد.

 

 ایران همه ظرفیت‌ها برای اینکه به قدرت بزرگ تبدیل شود را دارد.یک سال تحریم‌ها برداشته می‌شود رشد اقتصادی ایران ۱۴‌درصد می‌شود که در دنیا رشد اول است. ایران قدرت نفت و گاز و معادن، نیروی انسانی تحصیل‌کرده و جوان دارد. ۶۰، ۷۰ سال تجربه توسعه دارد. زیرساخت‌هایش را تا حد زیادی ساخته. بنادر، فرودگاه، زیرساخت‌های توسعه‌ای کشور، حتی همین نیروگاه.الان بیشترین نیروگاه نصب‌شده را داریم و می‌توانیم به سرعت ناترازی‌ها را برطرف کنیم. مهم این است که به سمت توسعه برویم. جنگ ۱۲ روزه به ما آموخت اگر دنبال ایران مقتدر هستیم که کسی چشم طمع و جرات تجاوز به آن نداشته باشد ایران باید قدرتمند شود. قدرتمند شدن ایران مولفه‌های مختلفی دارد؛ یکی مساله نظامی است. حتما باید از نظر نظامی در زمینه تجهیزات پدافندی، راداری و آسمان به مرحله‌ خوبی برسیم.کشورهایی که با ما ادعای دوستی دارند بعد از این جنگ نمی‌توانند بگویند اینها را به شما نمی‌دهیم چون نمی‌توانیم. این به معنای دوستی نیست. اینها تهاجمی نیست و برای دفاع است. جوانان نخبه کشور را باید نگهداری کنیم .

آنها می‌توانند مشابه موشک‌های زمین به زمین و زمین به هوا را تولید کنند تا هواپیماها راحت نتوانند در آسمان ایران پرواز کنند. مورد بعدی قدرت اقتصادی است. یک کشور نمی‌تواند بگوید قدرت نظامی بالا دارم ولی قدرت اقتصادی ندارم و مردمم زیر خط فقر هستند. اگر قدرت اقتصادی نداشته باشیم هیچ چیز نداریم. تمرکزمان باید بر قدرت اقتصادی باشد. قدرت اقتصادی شدن سرمایه‌گذاری، منابع مالی، بخش خصوصی توانا نیاز دارد. بخش خصوصی در همین جنگ ۱۲ روزه درخشید. صنوف و تولیدکننده‌های ما در این شرایط ایستادند و تولید کردند که کمبودی در کشور ایجادنشود. اگر منابع مالی داخلی و خارجی در اختیار بخش‌خصوصی باشد و زمینه را برایش فراهم کنیم دلیلی ندارد اقتصاد ایران شکوفا نشود.مساله سوم هم مردم هستند.

 

 باید به سمت مردم برگشت کنیم. مردم باید در زندگی و سرنوشتشان مشارکت داشته باشند. نبایدیک گروه را بگذاریم که قدرت مردم را محدود کند. هیچکس با بودن شورای نگهبان مخالفتی ندارد، اما افراد متفاوت هستند.یک فرد در شورای نگهبان هر کسی را رد می‌کند و یک فرد با همین قوانین می‌گوید همه می‌توانند در صحن حضور داشته باشند.یک وقتی در شهر مذهبی مثل یزد که قوی‌ترین مرکز پایگاه اسلامی است و مردم دیندار دارد، یک زرتشتی را به عنوان عضو شورا انتخاب کرده بودند.یکی از اعضای شورای نگهبان چقدر ایستادگی می‌کرد که ایشان باید از شورا اخراج شوند!.یک فرد زرتشتی یا مسیحی جزو مردم ایران و ایرانی است. جایی که قانون اجازه می‌دهدباید حضور پیدا کنند. لذا این سه مولفه مهم هستند و فکر می‌کنم پس از جنگ این مولفه‌ها تعیین‌کننده هستند. در پایان صحبت هم می‌توانم بگویم به عنوان شهروندی که یک دوره از عمرم را در خدمت مردم در مسوولیت‌های مختلف بوده‌ام، تجربه جنگ ۱۲‌روزه را به عنوان یک موضوع مهم و سرنوشت‌ساز سعی کردم در حد فهم خودم تجزیه و تحلیل کنم که چرا به اینجا رسیده‌ایم، مسائل قبل از آن، جنگ ۸ ساله عراق، اینکه چرا توسعه ایران کند پیش می‌رود. از اول فکر می‌کردم باید در مورد یکسری مسائل اصلی به اجماع برسیم.همگی توافق کنیم که اینها اصلی‌ترین مسائل ایران است و دنبال حل مساله برویم. امروز از همه نخبگان کشور و مسوولان کشور، از همه کسانی که دلسوز ایران هستند دعوت می‌کنم و فکر می‌کنم باید حول یکسری مسائل حیاتی ایران اجماع کنیم.یکی حفظ و استمرار همبستگی ملی است. این امر نشان داد حیاتی‌ترین مساله ما برای روزهای خوب و روزهای سخت‌مان است و می‌تواند ما را از هر بحرانی عبور بدهد. دوم اجماع کنیم که هرچه سریع‌تر سایه جنگ را از کشور دور کنیم.اینکه کشور در سایه جنگ بماند جز عقب‌ماندگی و ضعیف شدن کشور چیزی برای ما ندارد. باید راه‌های عزتمندانه پیدا کنیم در چهارچوبی که رهبری به عنوان مسوول اصلی کشور تصمیم بگیرد که این کار انجام شود. سوم برگشت به مسیر توسعه ایران و درست کردن ایران مقتدری است که هر سه مولفه قدرت که اشاره کردم در آن شکل بگیرد. وقتی کشوری می‌خواهد به مسیر توسعه برگردد باید الزامات توسعه را هم قبول کند. ما می‌گوییم توسعه و پیشرفت خوب است، وقتی به الزاماتش می‌رسیم، می‌گوییم حالا فلان مسائل نباشد، خب این توسعه اتفاق نمی‌افتد. توسعه الزاماتی دارد و باید به الزاماتش تن بدهیم و قبول کنیم.


این روزها بسیاری از مردم می‌خواهند بدانند که آیا وقوع جنگ محتمل است یا توافق. به عنوان فردی که سال‌ها در حوزه تصمیم‌سازی‌های کشور حضور داشته‌اید و از چم و خم موضوعات مختلف آگاه هستید، چه پیش‌بینی‌ای دارید. فکر می‌کنید احتمال جنگ بیشتر است یا دستیابی به توافق.


دشمن طرف ما خیلی غیر قابل محاسبه است. دشمنی که نسل‌کشی کرده و در دادگاه‌های بین‌المللی برایش پرونده نسل‌کشی ایجاد شده. نتانیاهو چنین دشمنی است. دوم اینکه این دشمن موجودیت خودش را در جنگ می‌داند و نه در صلح. ولی به نظرم ایران در این جنگ درس‌هایی را به اسراییل داد که شاید ادب شده باشد و فکر نکند با ایران می‌توان وارد جنگ شد. از طرفی با شناختی که در حدود چهل و خرده‌ای سال از رهبری دارم می‌دانم که ایشان طرفدار جنگ نیست. در عین حال که معتقد هستند باید قدرت داشت و با قدرت در میدان حاضر شد و نباید از میدان وحشت داشت ولی (رهبری) طرفدار جنگ نیست. در سخنرانی‌شان هم فرمودند که نه جنگ می‌شود و نه مذاکره می‌کنیم، قاعدتا استدلالشان این بود که یک طرف جنگ ما هستیم و ما نمی‌خواهیم با کسی بجنگیم. لذا فکر می‌کنم به دلیل ضرب‌شستی که نیروی نظامی به دشمن نشان داد و هنوز کاملا از توانمندی‌های نظامی‌اش استفاده نکرده و اسراییل تحمل چنین خسارت‌ها و ضربه‌هایی را ندارد، جنگی محتمل نیست. به دلیل اینکه ما نمی‌خواهیم جنگ ادامه داشته باشد، می‌خواهیم به مسائل مردم و کشورمان برسیم، امروز اولویت‌های دیگری در داخل کشور داریم که برایمان خیلی مهم‌تر است، با توجه به اینکه من مسوولیتی ندارم که اطلاعات دقیقی داشته باشم، اما امیدوار هستم که بیشتر به سمت حل پایدار مساله جنگ برویم. از طرفی فکر می‌کنم ما دیپلمات‌های خیلی قوی‌ای داریم. ایران باید از همه سرمایه‌اش در این دوره استفاده کند. جفاست که بگوییم این یک نفر چون فلان حرف را گفته نباید بیاید.ایران دیپلمات‌های کارکشته‌ای دارد و باید همه به صحنه بیایند و کمک کنند که ایران ان‌شاءالله از این مساله مشکل عبور کند. 


بحث ابهام هسته‌ای بعضا مطرح می‌شود. با توجه به اینکه امریکا دنبال این است که غنی‌سازی ما حداقل برای مدتی محدود شود، به نظرتان از دل این تعارضات و تناقضات می‌توان راهی به سمت توافق با امریکا پیدا کرد یا نه.


امریکایی‌ها اگر واقعا دنبال این بودند که مطمئن شوند مساله هسته‌ای ایران به سمت مسائل نظامی نمی‌رود با مذاکره به این مساله می‌رسیدند.الان هم همه مقامات امریکا که در مذاکرات بودند، ابراز می‌کنند که ایرانی‌ها در مذاکره به چیزی که تعهد می‌کردند پایبند بودند. ما واقعا قرار نیست دنبال بمب اتم برویم. این مساله هم به عنوان موضوع دینی و شرعی از سمت رهبری اعلام شده و هم به نظر دکترین نظامی ایران، بمب اتم برای هیچ کشوری امنیت نمی‌آورد. اسراییل بمب داشت، مگر ما تردید کردیم که موشک بزنیم. الان اسراییل اگر خطایی کند مگر تردید می‌کنیم که موشک بزنیم. وقتی کشور در شرایطی قرار گرفت که بخواهد جنگ کند، بمب اتم یک ابزار است که ما نیازی به این ابزار نداریم. امریکایی‌ها با اطمینان می‌دانند، دستگاه اطلاعاتی فعلی دولت آقای ترامپ گزارش داد که شواهدی نیست که ایرانی‌ها بخواهند به سمت بمب اتم بروند. امریکایی‌ها به نظرم اشتباه کردند. امریکایی‌ها با ایران یک فضای بی‌اعتمادی بزرگ طی ۷۰ سال گذشته شکل دادند، از سقوط دولت مصدق گرفته تا سایر رخدادها و در ادامه این پرونده هم به پرونده‌های قبلی اضافه شد. امریکایی‌‌ها برای اینکه بتوانند در این منطقه کار جدی انجام دهند نمی‌توانند ایران را نادیده بگیرند که سیاستمداران امریکایی‌ها هم این را گفته‌اند. در دیپلماسی کیسینجر در قرن ۲۱ مکرر گفته شده امریکا برای اینکه مسائل امنیتی این منطقه را حل و فصل کند فقط باید مسائلش با ایران را حل کند که آن هم با گفت‌وگو حل می‌شود نه با حمله کردن.

 

 

 

نظرات بینندگان