۵ روایت سینمایی از کودتای ۲۸ مرداد | نوستالژی شاعرانه یا تصویر واقع‌بینانه؟

کد خبر : ۳۵۹۳۷۲
۵ روایت سینمایی از کودتای ۲۸ مرداد | نوستالژی شاعرانه یا تصویر واقع‌بینانه؟

سینمای ایران به تعداد انگشتان یک دست درباره کودتای ۲۸ مرداد قصه‌پردازی کرده است، قصه‌هایی که گاه به واقعیت طعنه می‌زنند و تکرار مستقیم مکررات‌ هستند و گاه اسیر دست درام‌های پرزرق‌وبرقی می‌شوند که تنها به لحظات و اتفاقات نوستالژیک سال‌های دهه ۳۰، نگاهی کارت‌پستالی داشته‌اند.

به گزارش اینتیتر به نقل از ایرنا، میان نویسنده‌ها و آنان که اهل قلم‌اند، رسم است که می‌گویند تا ماجرایی گرم و تازه است، درباره آن ننویسید. بگذارید سرد شود تا همه ابعاد ماجرا را ببینید. این رسم اما درباره هر چه صدق کند درباره نویسندگان سینمای ایران، خصوصا آنهایی که از روایات تاریخ معاصر می‌نویسند، عمیقا بی‌معناست. تا آنجا که هر سوژه مهم تاریخ معاصر از بیوگرافی تا تاریخی و.. پس از گذشت سال‌ها نه‌تنها سرد نشد که بیات شد، اما همچنان یک فیلم پس از فیلم دیگر سوخت و از بین رفت؛ بدون آنکه سینما حرف مهم و روایت گیرایی درباره آن اتفاق مهم و سرنوشت‌ساز داشته باشد.

حکایت اتفاقاتی که در جریان ملی‌ شدن صنعت نفت و در تابستان سال ۱۳۳۲ افتاد، نیز همین است. ۷۳ سال پیش کودتایی مهم در کشور رخ داده، محمد مصدق از نخست وزیری کنار گذاشته شده و در جریان این کودتا داستانک‌ها و خرده‌روایت‌ها به قدری فراوان‌اند که می‌توانند سوژه هر فیلمی باشند.

سینمای ما اما در این وادی، آسان‌ترین راه را برگزیده و در همین چند فیلمی که درباره این کودتا تولید شده یا مستقیما به ماجرایی که مخاطب آن را می‌داند اشاره کرده و یا سوژه‌های فرعی به قدری با اصل موضوع بی‌ربط بوده‌اند که می‌توانستند در هر سالی به جز ۱۳۳۲ و در هر ماهی به جز مردادماه اتفاق افتاده باشند.

«عملیات آژاکس»؛ فارغ از دراماتیک بازی با تکرار مکررات

مستقیم‌ترین شکل بیان روایت ۲۸ مرداد، عملیات آژاکس بود. فیلمی به کارگردانی محمدرضا ورزی که به مستند تنه بیشتری می‌زند تا یک فیلم سینمایی. هرچند ورزی معمای شاه را در کارنامه دارد و در بخش‌هایی از آن به دادگاه مصدق و کودتای ۲۸ مرداد اشاراتی داشته اما در عملیات آژاکس مفصل‌تر به آن پرداخته است.

عملیات آژاکس در بخش‌هایی، از بازسازی مدد گرفته و در بخش‌هایی به سراغ تصاویر و فیلم‌های به جا مانده از کودتا و روزهای پیش از آن رفته است. این فیلم نکته اضافه‌تری نسبت به آنچه با جست‌وجو در ویکی‌پدیا به دست می‌آید، به مخاطب ارائه نمی‌کند.

نوع روایت این فیلم، مستندگونه است و با اینکه به مانند فیلم‌های این لیست، دست به دامن دراماتیک‌بازی نشده و قصه اصلی را تعریف کرده اما انتظار می‌رفت وقتی فضای روایت این‌چنین باز است، فیلم‌ساز دست روی نکات کمتر شنیده یا کمتر دیده‌شده بگذارد.

171344302

وقتی جملات پرطمطراق نفس کودتاچیان را می‌برد

مسعود کیمیایی که شیفتگی او به مصدق زبان‌زد است، در خائن‌کشی برخلاف ورزی، دوربین خود را از کاخ محمدرضا پهلوی و خانه مصدق آن طرف‌تر می‌برد و در گروهی کوچک متمرکز می‌کند. گروهی که طبق گفته خودشان سمت مردم‌اند و برای جمع‌آوری اوراق قرضه ملی، به بانک ملی دستبرد می‌زنند.

کیمیایی در این اثر، گروهی را به نمایندگی از همه مردم برگزیده تا در راه آرمان مصدق به او کمک کنند. گروهی که اتفاقا کم سن و سال هم نیستند، میان خودشان اختلاف وجود دارد و مشخص نیست از کجا حمایت می‌شوند. جملاتی را حفظ کرده‌اند و طوطی‌وار درباره مصدق و آرمان‌های ملی به زبان می‌آورند.

خائن‌کشی در دسته فیلم‌هایی قرار می‌گیرد که قصد داشته از زاویه دیدی متفاوت کودتای ۲۸ مرداد را روایت کند، از ایثار سخن بگوید و شخصیت‌هایی مبارز بسازد اما اطلاعاتی که بی‌محابا و بدون طرح قصه و تنها از طریق دیالوگ به مخاطب ارائه شود، نکته اضافه‌تری جز طراحی صحنه و لباس برای مخاطب به همراه ندارد تا او را به تماشای اثری درباره یک اتفاق مهم ملی بنشاند.

خائن کشی در سینماها اکران نشد و تنها در چند قسمت به صورت سریالی در یکی از پلتفرم‌های نمایش خانگی عرضه شد.

«آشوب» و زرق وبرق نوستالژیک سال‌های دور

توجه به مشکلاتی که هنرمندان پیش از انقلاب داشتند، دغدغه قابل توجه و درستی است. روایت دلدادگی بین یک دختر از طبقه مرفه و پسری از طبقه پایین جامعه، نیز نکته غریبی نیست اما انتخاب بستر مناسب برای روایت اینها مهم‌تر است.موسیقی و آواز و آهنگ‌های نوستالژیک قدیمی در کنار کافه‌رفتن و سیگارکشیدن، ضمیمه «آشوب» شده تا نشان‌گر این باشد که هرآنچه کارگردان از سال‌های ملتهب دهه ۳۰ دانسته و خوانده به همین زروبرق‌ها منتهی می‌شود

آشوب به سراغ همین نکات آشنا رفته اما در سال های دهه ۳۰. سال‌هایی که نمی‌توان اوج التهاب و تشویش آن را با نمایش یک اعتراض و چند پلاکارد تصنعی در دست معترضین، نمایش داد.

مواجهه آشوب به کارگردانی کاظم راست‌گفتار با تبعات ملی‌شدن صنعت نفت، در همین نکات خلاصه شده است. یک گره تکراری و آشنا نیز دارد که می‌شود حدس زد که آن را از سریال شهرزاد وام گرفته باشد؛ مشکلاتی که روزنامه‌نگاران در آن سال‌ها با آن دست و پنجه نرم می‌کردند.

هرچند موسیقی و آواز و آهنگ‌های نوستالژیک قدیمی در کنار کافه‌ رفتن و سیگار کشیدن، ضمیمه آشوب شده تا نشان‌گر این باشد که هرآنچه کارگردان از سال‌های ملتهب دهه ۳۰ دانسته و خوانده به همین زرق‌وبرق‌ها منتهی می‌شود.

171344303

بهشتی با تبهکاران توخالی

کم پیش می‌آید که در جشنواره فیلم فجر دو فیلم همزمان به یک بازه زمانی آن هم در تاریخ معاصر ایران بپردازند. بهشت تبهکاران و تابستان همان سال هر دو در جشنواره چهل‌ودوم فیلم فجر اکران شدند و هر دو نیز در حال‌ و هوای سال‌های دهه ۳۰ پرسه می‌زدند.در «بهشت تبهکاران» نیز بیشتر با فیلمی خوش‌رنگ و لعاب روبه‌روییم، از سحر جعفری‌جوزانی که در نقدها به پروتز و عمل صورت او در سال‌های دهه ۳۰، کنایه زده شد تا طراحی لباس بازیگران که فقط جذاب است و هیچ کارکردی ندارد

بهشت تبهکاران نیز به مانند آشوب شخصیت‌هایی درگیر با روزنامه، نوشتن و نقد فضای روز جامعه دارد. داستان از این قرار است که همزمان با جنبش ملی‌ شدن صنعت نفت، حسن جعفری که کارمند شرکت نفت نیز هست، در دفاع از حقوق کارگران و ملی‌شدن شرکت نفت، می‌نویسد. ماجرای ترور احمد دهقان که او نیز سردبیر روزنامه است و مدیریت یک تماشاخانه را برعهده دارد، در ادامه به همین قصه گره می‌خورد و آن را پیش می‌برد.

در اینجا نیز بیشتر با فیلمی خوش‌رنگ و لعاب روبه‌رو هستیم، از سحر جعفری‌جوزانی که در نقدها به پروتز و عمل صورت او در سال‌های دهه ۳۰، کنایه زده شد تا طراحی لباس بازیگران که فقط جذاب است و هیچ کارکردی ندارد.

تمرکز فیلم نیز بر روی تاریخ سیاسی ملی‌شدن صنعت نفت نیست و مخاطب در فیلم با شخصیت‌هایی چون محمد مصدق یا حسین فاطمی روبه‌رو نمی‌شود. فیلمی که به گفته منتقدان باز از همان سوراخ به مانند باقی فیلم‌های این لیست گزیده می‌شود و پرداخت درستی به سوژه خوب و مهمی که مرتبط با وقایع پس از ملی‌ شدن صنعت نفت است، ندارد.

تابستانی که کودتا بود اما شاعرانه هم بود

قطع‌به‌یقین شاعرانه‌ترین فیلمی که می‌توانست در سال‌های دهه ۳۰ ساخته شود، تابستان همان سال است. فیلمی که هر آنچه از سال‌های دهه ۳۰ در چنته داشته در قاب‌های شاعرانه و نوستالژیک از تهران آن سال‌ها خلاصه کرده است.

تابستان همان سال سومین ساخته محمود کلاری، فیلمبردار باسابقه سینماست که تقریبا همه اهالی رسانه پس از پایان فیلم در جشنواره، قاب‌های کارت پستالی و زیبای او را در فیلم تحسین می‌کردند. روایت آن اما به اندازه قاب‌هایش دلنشین و گیرا نبود.

فیلم درباره مشکلات یک خانواده بر سر دزدی است. تصویری که کلاری از دست و پنجه نرم‌کردن کودکان آن سال‌ها با مسائل آدم‌بزرگ‌ها منتقل می‌کند، قابل‌توجه است اما آنچه تقریبا اغلب منتقدین با آن توافق داشتند، این بود که این داستان می‌توانست در تابستان هر سالی اتفاق بیفتد و لزوما تاثیر خاصی از تابستان سال ۳۲ در این فیلم معلوم نیست.

نظرات بینندگان