هارپ با ایران چه کرده است؟ | ناتو با مهندسی آبوهوا بارش برف و باران را از آسمان کشور حذف کرد؟
بحران خشکسالی در ایران نه تنها ابرها را خالی کرده، بلکه فضای مجازی را به صحنهای برای جدل درباره هارپ و سوءمدیریت منابع آب تبدیل کرده است. کاربران، از ناتوانی در مدیریت آب تا احتمال جنگ اقلیمی، نظرات مختلفی مطرح میکنند.
به گزارش اینتیتر به نقل از اقتصادآنلاین، بحث درباره تأثیر فناوری هارپ بر آب و هوا در شبکههای اجتماعی گسترده است. کاربران این فناوری را دست پنهان ناتو و آمریکا، برای ایجاد خشکسالی میدانند.
پستهایی با هزاران لایک و بازنشر، مدعیاند امواج رادیویی هارپ، ابرها را پیش از ورود به مرزها خالی میکند: ابرها بار خود را پشت مرزهای سیاسی تخلیه کردهاند، هارپ محتملترین سناریوی جنگ ترکیبی است.
برخی تصاویر و نقشههای اقلیمی، ایران را هدف قحطی و بحران آب نشان میدهند. همسایگان نیز در این روایت نقش دارند: پروژههای سدسازی در کشورهای همسایه و برداشت بیرویه آب، به عنوان عوامل تشدید خشکسالی معرفی میشوند. حتی پستهایی، آتشسوزیهای آمریکا را به عنوان جبران خشکسالی ایران تحلیل میکنند: "هارپ برای نابودی محیط زیست مخالفان طراحی شده."
ویدیوهای پربازدید از مصاحبهها، محبوبیت این نظریهها را افزایش داده و حتی زلزلهها را به هارپ نسبت میدهند: "زلزله هارپ و هستهای متفاوتند، اینها ابزار بیثباتیاند."
موج دوم سوءمدیریت داخلی
در موج دوم، کاربران و تحلیلگران بحران آب را ناشی از سوءمدیریت داخلی میدانند. خشک شدن دریاچه ارومیه که ۱۳ هزار سال پایدار بود، نماد ناکارآمدی معرفی شده است: "۱۳ هزار سال پایدار بود، اما خشک شد؛ تقصیر حکومت است، نه آسمان."
افت شدید آبهای زیرزمینی و افزایش دما در سراسر کشور نیز نگرانیها را تشدید میکند: "خشکسالی شدیدترین دوره ثبتشده است؛ کلانشهرها در آستانه بحران."
تالابهای هامون، گاوخونی و بختگان نیز در فهرست مناطق بحرانزده قرار دارند: "زمینهای حاصلخیز به بیابان تبدیل شده؛ سوءمدیریت آب، عامل اصلی است."
سدهای بزرگ نیز شریانهای حیاتی را تهدید میکنند و محدودیت شدید مصرف آب، شرایط کشور را بحرانی کرده است.
موج سوم انکار هارپ
در موج سوم، کارشناسان هواشناسی تأثیر هارپ بر اقلیم ایران را رد میکنند: "هارپ بر تروپوسفر تأثیری ندارد؛ خشکسالی نتیجه سدسازی بیرویه و برداشت آب است."
با این حال، بحث هارپ همچنان در فضای مجازی ادامه دارد. بودجههای نظامی و پروژههای پیشرفته، مرز میان علم و قدرت را مبهم کرده و موجی از شک و تردید ایجاد کرده است.
سایه بحران واقعی
بحران واقعی آب، نه تنها خشکسالی، بلکه حقابههای پرداخت نشده و سوءمدیریت منابع است. بیش از دو سوم ظرفیت سدهای کشور کاهش یافته و بسیاری از استانها بارندگی نزدیک به صفر را تجربه کردهاند.
پروژههای نظامی مانند هارپ، مرز میان علم و قدرت را محو کردهاند، اما حتی اگر نظریههای توطئه بیپایه باشند، نگرانی از جنگ اقلیمی واقعی همچنان پابرجاست.