افشاگری تکاندهنده درباره سازمان مجاهدین خلق
محمد حنیف نژاد، سعید محسن و اصغر بدیعزادگان در سال ۱۳۴۴، سازمان مجاهدین خلق را تأسیس کرده، پیوستن زنان به این سازمان سیاسی نیز، از سال ۱۳۴۸ آغاز شد.
به گزارش اینتیتر به نقل از برترینها، محمد حنیف نژاد، سعید محسن و اصغر بدیعزادگان در سال ۱۳۴۴، سازمان مجاهدین خلق را تأسیس کرده، پیوستن زنان به این سازمان سیاسی نیز، از سال ۱۳۴۸ آغاز شد. سازمانْ فعالیت زیرزمینی و پنهانی خود را تا پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ادامه داده و با پیروزی انقلاب اسلامی نیروهای بیشمار تشکیلاتی سازمان که عمدتاً زندانیان آزادشده بودند بهطور فعال وارد صحنهی سیاسی کشور شدند. در این میان، علاوه بر مردان، بعضی از زنان برای ادامهی فعالیتهای سیاسی خود به تشکیلات مجاهدین پیوستند.
سوء استفادههای جنسی رجوی در تشکیلات آشکار نبود
سوء استفادههای جنسی مسعود در تشکیلات به شدت مخفی نگه داشته میشد تا اینکه اخیراً خانم بتول سلطانی، نسرین ابراهیمی و زهرا سادات میرباقری، از اعضای سابق شورای رهبری مجاهدین با افشاگریهای شجاعانهی خود از وضعیت بیماری جنسی مسعود رجوی و حرمسرای وی که همان شورای رهبری بود، پرده برداشتند و مخوفترین و پیچیدهترین نوع استثمار و ستم در حق زنان این مرز و بوم را افشا کردند.
در خصوص مسائل جنسی، رجوی تلاش میکرد در پایین و بدنهی تشکیلات کاملاً این حریم را حفظ کرده و مردان و زنان را از هم جدا کند و این دقیقاً باعث میشد وی به راحتی و در سایهی اعتمادی که از سوی اعضای فرقه نثار او میشد، برای خودش حرمسرا داشته باشد و اعضای شورای رهبری در واقع زنان حرمسرای رجوی بودند. برای ورود زنان جدید به حرمسرای مسعود مراسم خاصی توسط مریم رجوی برگزار میشد و تعدادی از زنان که شایستگی همسری مسعود را داشتند، طی مراسم خاصی که به آن رقص رهایی گفته میشد در لیست زنان رسمی مسعود قرار میگرفتند.
خانم بتول سلطانی ۴۳ ساله، در سال ١٣۶۵، از خارج به عراق آمد. وی سابقهی ۲۰ سال همکاری و عضویت در سازمان مجاهدین را داشت و به صورت حرفهای در عراق، انگلستان و فرانسه فعالیت میکرد و توانسته بود تا ردهی تشکیلاتی شورای رهبری در مناسبات مجاهدین ارتقاء یابد. وی بعد از سقوط صدام، از اشرف خارج شد و خود را به اروپا رسانید. او در سطح گستردهای دست به افشاگری در رابطه با مناسبات فرقهای مجاهدین و سوء استفادههای هولناک جنسی مسعود رجوی زد.
رقص رهایی با مسعود
بتول سلطانی میگوید که بعد از زمستان ١٣٧۶، در جمع بزرگ شورای رهبری توسط مسعود و مریم رجوی در قرارگاه بدیع زادگان واقع در منطقهی ابوبره بغداد به من و چند نفر دیگر، ردهی شورای رهبری ابلاغ شد. و چند روز بعد مریم رجوی ما را برای نشست صدا کرد و گفت که از کوران این مرحله عبور کردهاید. حمام رفته و کاملاً تمیز باشید، این مراسم حوض شورای رهبری و رقص رهایی با مسعود است. برای من این تأکید معنی خاصی داشت و استرس عجیبی وجودم را فرا گرفته بود؛ داشتم دیوانه میشدم رقص چی است؟ ساعت موعود فرا رسید و من خودم را به همراه تعداد زیادی شورای رهبری در محل رهبری در قرارگاه بدیع یافتم. دیدم از بین کسانی که به آنها شورای رهبری ابلاغ شده بود، تعدادی نبودند. همه منتظر نشستیم و از طرف دفتر رهبری سازمان قسمتی که کارهای اداری و خدماتی مسعود رجوی و مریم رجوی را انجام میدهند کسی آمد و به هر کس یک بسته داد که در آن حوله و وسایل حمام و آرایش بود و گفت هر کس که خود را تمیز نکرده است، الان میتواند از فرصت استفاده کند و همین جا حمام برود. صدایمان کردند و به سالنی موسوم به سالن X وارد شدیم. این سالن بسیار مرتب و تمیز و تزئین شده بود و کف آن ملافههای سفید پهن را بر روی قالی تثبیت کرده بودند. همهی سالن به رنگ سفید بود، دو مبل سفید هم وسط آن قرار داده بودند. جلوی این دو مبل یک میز بود که روی آن قرآن، آئینه و شمع و یک جعبه طلا ویک کیک بزرگ چند طبقه قرار داشت. بعد با یک هیاهویی مریم و مسعود با لباس راحتی که معمولاً خانوادهها در خانه میپوشند. یعنی لباسهای نرم، گردنبندهای طلا و پیژامه و آستین کوتاه و بدون جوراب وارد شدند. مریم موهایش را آرایش کرده و بدون روسری بود. مسعود روی مبل نشست. یکی از خانمها از مریم رجوی سؤال کرد که چرا نمینشینید؟ مریم با لبخندی گفت که این برای شماها و دیگر زنهای مسعود است. من کمی از کلمهی زن مسعود جا خوردم، بعد متوجه شدم که یکسری از افراد مثل مریم روسریشان را برداشتهاند.
من در آن موقع چنین احساسی نداشتم که انگیزهی مسعود رجوی از این روشهای فرقه گرایانه انگیزههای جنسی است. فکر میکنم که سایرین هم در آن موقع چنین برداشتی داشتند ولی هالهای از ابهام، ترس، خجالت و پرسش درونم وجود داشت. مریم رجوی گفت که مراسم عقد شما با مسعود است. سپس مسعود رجوی آیههایی را از قرآن خواند. از جمله اینکه گفت: فتبارک الله احسن الخالقین. و یک بار هم گفت که لاحول ولا قوه الی بالله و یک سورهی بلند دیگر را هم خواند و گفت که این سورهی احزاب است که مربوط به زنان امیرالمؤمنین میباشد و بعد مریم گفت یکی یکی بیایید روی این مبل. مسعود خطبهی عقد را میخواند وشما بله بگویید. وقتی همه عقد شدند بین همگی نفرات یک برگ کاغذ سفید سایز A۴ پخش شد و مسعود یادم هست گفت تناقضاتتان را هر چه هست به مریم بدهید. این کاغذ را سیاه کنید و درون و ضمیر خود را پاک مثل الان این کاغذ سفید کنید. من شما را میخواهم، هر تناقضات جنسی، آنچه که تا به حال نتوانستهاید بگویید و سختتان بوده است. و همه مشغول نوشتن شدند. یک نفر بود گفت که صفر صفر است و هر چه داشته نوشته و گفته است. مسعود گفت محال است، مریم رجوی هم گفت شما الان عقد و زن مسعود هستید و به هرحال هر زنی بعد از ازدواج حتماً حرف و نگفتهای برای شوهرش دارد. مسعود رجوی آن خانم و بعضی دیگر از خانمها که همین موضع را داشتند، صدا زده و در گوشی با آنها از نزدیک حرف میزد. در این مدت تعدادی از خانمها وضعیت به هم ریختهای پیدا کردند و با گریه عنوان میکردند که موضوع هایی بوده که سالیان در دلشان نگه داشتهاند و اذیتشان میکرده است و خلاصه همه شروع کردند به حرفزدن با مسعود و مریم. بعد چند نفر از دفتر همان نفرات که کارهای خدماتی و اداری مسعود و مریم رجوی را انجام میدهند میز را برداشتند و شیرینی پخش شد و گفتند که وسط را خالی کنید. با اشارهی شهرزاد صدر، یک آهنگ تند از بیژن مرتضوی پخش شد و در برابر چشمان حیرانم متوجه شدم که زنان ارشد شورای رهبری به وسط ملافهها که خالی بودند آمده و حال درآوردن لباسهایشان هستند. مسعود میگوید: لباسهای شرک و جاهلیت را درآورید و این حوض شماست که بایستی در آن شیرجه بزنید و اینجا یگانه شوید تا در تمام صحنههای رزم دیگر و کار و مسئولیت مثل کوه استوار باشید.
در این حین نفراتی از دفتر، هر نفر که لباسهایش را در میآورد جمع کرده و همگی را در نایلونی قرار میدادند و درب آن را بسته و روی آن با ماژیک نوشته و میبردند. مریم به همه میگفت که لباس شرک و ریا را بکنید و به مسعود نزدیک شوید و یگانه شوید و همین طور متوجه شدم که مریم و چند نفر دیگر از جمله گیتی گیوهچی و فائزه محبتکار و دیگران به دقت بقیه را زیر نظر دارند و تعدادی از اعضای ارشد مشغول صحبت و متقاعدکردن نفراتی هستند که در درآوردن لباس مکث دارند و یکی دو نفر را هم از جلسه خارج کردند.
دراین بین یک توقف کوتاهی به جلسه داده شد و مریم سخنرانی کوتاهی کرد و گفت شما که هنر نکردهاید. شما امضای ایدئولوژیک و آرمانی داده بودید به مسعود و هر مقطع یا سرفصلی دوباره میدهید پس کسر رهایی برای شما چیست؟ این رقص رهایی شماست شما باور نداشتید که مسعود شوهر شماست. اگر سقف ایدئولوژیک امضا به رهبر عقیدتی سقف این سالن است سقف ازدواج و زناشویی این میز است. شما درک و فهم نادرستی دارید. برای این است که الان بعضی سختتان است لباس زیر در بیاروید و گرنه شیرجه میزدید در این حوض. مریم خیلی تشویق میکرد که ما صحنههای دیدهبوسی و عشقبازی مسعود با زن دیگری را نگاه کنیم. آخر جلسه همه یک بستهی دیگر از مسعود هدیه گرفته و جلسه تمام شد. اولین جلسه که ۵ ساعت به طول انجامید ساعت ۴ صبح تمام شد و ما همگی به مقرهایمان برگشتیم. پس از آن سلسلهنشستهایی با خود مسعود و همین طور مریم رجوی آغاز شد. این بود شمهای از بردگی زنان سازمان مجاهدین خلق.
منابع:
سادات، سید محمد، فتاحی مریم( ۱۴۰۱) عوامل جذب به سازمان مجاهدین خلق ایران ( ۱۳۶۰- ۱۳۵۷)، نشریه پژوهشنامهی متین، ش ۶۴
مطالب فوق برگرفته از: سید اسماعیلی، سید حجت (۱۳۹۳) خداوند اشرف از ظهور تا سقوط، تهران، نشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی