در نشست «نقدی بر جریان بازنویسی و بازآفرینی ادبیات کهن برای کودک و نوجوان» چه گذشت؟
نشست «نقدی بر جریان بازنویسی و بازآفرینی ادبیات کهن برای کودک و نوجوان» دوشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۳ به همت اندیشکدهٔ زفان، شورای پاسداشت زبان فارسی و دمان (دورهمی معلمان ادبیات و نگارش) در خانهٔ اندیشهورزان برگزار شد.
به گزارش اینتیتر، نشست «نقدی بر جریان بازنویسی و بازآفرینی ادبیات کهن برای کودک و نوجوان» با حضور سمیرا صیاد، عضو گروه ادبیات کهن شورای کتاب کودک، و مرجان فولادوند، نویسندهٔ کودک و نوجوان، و قدرتالله طاهری، استاد ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی، و مریم جلالی، استاد ادبیات کودک دانشگاه شهید بهشتی، دوشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۳ به همت اندیشکدهٔ زفان، شورای پاسداشت زبان فارسی و دمان (دورهمی معلمان ادبیات و نگارش) در خانهٔ اندیشهورزان برگزار شد.
سارا حسینی، کارشناس این نشست، گفتگو را با یادکردی از مهدی آذر یزدی آغاز کرد و به تاریخ بازنویسی و بازآفرینی برای کودک و نوجوان در ادبیات فارسی اشاره داشت.
قدرتالله طاهری اولین سخنران این نشست بود. او سخن را با شرح اهمیت اقتباس در هنر معاصر توضیح داد و به اشعاری چون ققنوس نیما، کتیبهٔ اخوان و پریای شاملو اشاره کرد که با بهرهگیری از اقتباس تبدیل به آثاری ماندگار شدهاند. او همچنین اسکار بهترین فیلمنامهٔ اقتباسی را نمایانگر اهمیت اقتباس در سینمای غرب دانست. او بازنویسی و بازآفرینی را پدیدهٔ نوینی در تاریخ ما به شمار نیاورد و حتی شاهنامه را نوعی اقتباس از اساطیر کهن دانست و بعضی از داستانهای مثنوی معنوی را بازآفرینی بعضی از داستانهای عامیانه به شمار آورد. بااینحال اینکه در پژوهشهای فارسی هنوز ادبیات پژوهشی پرباری دربارهٔ بازنویسی و بازآفرینی پدید نیامده، اظهار تأسف کرد. در غرب اما آثار پژوهشی شاخصی چون چشمانداز ادبیات تطبیقی غرب (اثر فردریش و ملون) نوشته شده است.
او شاخصههای تعیینکنندهٔ انتخاب متون کهن برای بازآفرینی را چنین برشمرد: نویسنده محدودیتی برای انتخاب متن نداشته باشد و به متون مختلف توجه داشته باشد، رویکرد واگرایانه و تعاملی بین ژانرها و حوزههای مختلف داشته باشد و به ژانر اثر اصلی محدود نماند، به متنها از زاویهٔ امکانی که برای بروز خلاقیت پدید میآورند توجه کند، نویسنده باید متن کهن را از آنِ خود کند، از سنت ادبی به شیوهای تلفیقی و ترکیبی بهره گیرد، خود را به متن کهن نبازد و درنهایت متنی را انتخاب کند که برای امروز مناسب باشد. او در میان آثار معاصران، لیلی نام تمام دختران است، را از شاهکارهای بازآفرینی دانست.
مریم جلالی سخنش را با یادی از جعفر پایور و فروغالزمان جمالی آغاز کرد و تلاشهای آنان در راستای اعتلای بازآفرینی و بازنویسی از ادبیات کهن را ستود. او سپس به نقش شورای کتاب کودک در این حوزه پرداخت. به نظر او اصطلاح بازآفرینی و بازنویسی حاصل رویکرد شورای کتاب کودک بود ولی اصطلاح اقتباس برآمده از حوزهٔ سینما بود و به حوزهٔ ادبیات کودک و نوجوان هم راه یافت و متأثر از نگاهی جهانی به موضوع بود. او دو عامل مهم در ارزیابی بازنویسیها و بازآفرینیها را سطح تعلق به پیشاثر و برخورداری از ادبیت (سادگی و جذابیت) دانست. به نظر او در حال حاضر بازنویسیها در چرخهای باطل افتادهاند و نوعی تکرار در این آثار دیده میشود. اثر هنری شاخص در این حوزه اندک است. تبعا مخاطبان این آثار هم کم شدهاند و در میان نسل زد و آلفا تعلق خاطر به این متون فراگیر نیست. ازاینرو ضرورت دارد که سیاستگذاری ملی برای علاقهمند کردن این نسلها به متون کهن صورت پذیرد و راههایی برای جایگزینی متن با قالبهای دیگر اندیشیده شود. سیاستگذاری در این حوزه دستکم هر سه سال نیاز به بازنگری دارد. او سپس سیر بازنویسی از متون کهن را از نامهٔ خسروان در ۱۲۴۷ش تا امروز به صورت کوتاه ارائه داد.
سمیرا صیاد در ابتدای سخن از شورای کتاب کودک گفت. شورا در ۱۳۴۱ تأسیس شد و اولین نهاد سیاستگذار در حوزهٔ ادبیات کودک و نوجوان در ایران بود، آن هم در زمانی که ادبیات کودک و نوجوان چندان در ایران تبدیل به حوزهای تخصصی نشده بود. باید توجه داشت که ادبیات کودک و نوجوان دو حوزهٔ کلی آفرینش و سیاستگذاری دارد. منظور از سیاستگذاری تعیین بایدها و نبایدها و استانداردها، و سپس ارزیابی کارهای منتشرشده و داوری، و سپس گزینش و ارسال آثار برگزیده به جشنوارههای بینالمللی است. در شورای کتاب کودک به جز موارد پیشین، آموزش استانداردها و پرورش کارشناس و ارزیاب کتاب هم انجام میشود. کسانی که دو نیمسال در شورا آموزش ببینند، عضو شورای کتاب کودک میشوند. شورا هجده گروه بررسی کتاب دارد که یکی از آنها گروه ادبیات کهن است. این گروه به صورت سالیانه گزارشی از وضعیت نشر بازنویسی و بازآفرینی میدهد که این گزارشها در وبگاه شورا منتشر میشوند و در دسترس همگان قرار میگیرد. طبق این گزارشها وضعیت بازار اصلا خوب نیست. کتابها بازنویسی و بازآفرینی خوب نیستند و مخاطب هم ندارند و حتی هدف از تولید این حجم بازنویسی و بازآفرینی هم چندان مشخص نیست. میتوان احتمال داد که ناشران چون برای تمدید مجوز باید تعدادی کتابِ تازه چاپ کنند، دست به انتشار بازنویسی و بازآفرینی میزنند. این موضوع بازار اینگونه کتابها را آشفته کرده است. بحث دیگر کتابسازی در این حوزه است. گاه یک بازنویسی با اندکی تغییر توسط ناشری دیگر به چاپ میرسد. این حوزه متولی ندارد و اوضاع بازار خراب است. درواقع شورای کتاب کودک سیاستگذار است اما قوه و ابزار بازدارندگی ندارد.
در سالهای گذشته بازنویسیها بیشتر از کدوقلقلهزن و هزارویکشب صورت میگرفت. در سالهای اخیر بازنویسی اساطیری بیشتر شده است. در دو سال اخیر تحولی مهم و امیدوارکننده در محتوا و شکل این آثار رخ داده است. مفاهیمی همچون اهمیت به محیط زیست و علوم نوین در این آثار وارد شده و مفاهیمی مثل تقدیرگرایی کمرنگ شده است. همچنین تعداد بازآفرینیهای تلفیقی در ژانرهای وحشت و فانتزی یا رئالیسم جادویی بیشتر شده است. او با اشاره با آثار مرجان فولادوند، بازآفرینیهای او را در کنار آثار آتوسا صالحی و آرمان آرین از بهترین بازآفرینیهای سالهای اخیر دانست.
مرجان فولادوند با اشاره به نکات سخنرانهای پیشین خلاقیت و تغییر در متون کهن و امروزیسازی آنها را از مهمترین شاخصهها در بازآفرینی دانست. او سپس تجربهٔ شخصی خودش از علاقه به اسطورهٔ آرش کمانگیر را شرح داد که همیشه آرش را دوست داشته ولی با تکرار اینکه او یکتنه ملتی را نجات داد مشکل داشته است، چراکه انگار این در تقدیر آرش نوشته شده بود و او نسبتی با مردم معمولی نداشت. داستان آرش ولی این ظرفیت را داشت که او هم یکی از ما مردم عادی باشد و من داستان را در کتاب «آرش، حکایت تیر انداختن مرد قصهگو» اینگونه بازآفرینی کردم و بهاینگونه بر اهمیت قصهگویی و داستان هم تأکید کردم. قبل از این همین حرف را در مقالهای علمی زده بودم ولی مگر چند نفر آن مقاله را خواندهاند؟ پس دست به نوشتن داستان زدم. در کتاب «سیمرغ» هدفم این بود که با تندی و افراط مخالفت کنم. در تاریخ ما عرفان بوده که با تندی و افراط مقابله کرده و ازاینرو «سیمرغ» را از منطقالطیر عطار برگرفتم. در بازنویسیها و بازآفرینیها مسئلهٔ زبان بسیار اهمیت دارد. معمولا سعی میشود که زبان این آثار کهنگرایانه و آرکائیک باشد. گاهی این کار با استفاده از واژگان و ترکیبهای کهن انجام میشود که زبان را سخت و دشوار میکند. من سعی میکنم که این کار را با تغییر در نحو و دستور انجام دهم تا هم زبان ساده شود و هم کهنگرا باشد.