ترسیم مشکلات رفتاری نوجوانان، بایدها و نبایدها
دوره نوجوانی، شروع مرحله ای از رشد هر انسانی است که به طور جدیتر وارد اجتماع شده و با موقعیتهای مختلفی رو به رو میشود.
به گزارش اینتیتر، دوره نوجوانی، شروع مرحله ای از رشد هر انسانی است که به طور جدیتر وارد اجتماع شده و با موقعیتهای مختلفی رو به رو میشود. در حالی که در این دوره سنی، نوجوان از برخی اطرفیانش مانند والدین، بستگان و دوستان که در مشکلات و تجربههای دوران کودکی راهنما و همراه او بودند، فاصله میگیرد. و از طرفی دیگر والدین، معلمان و سایر بزرگسالان کنترل و توجه کمتری نسبت به دوران کودکی آنها دارند. از این رو مواجه شدن با تجربههای جدید، افزایش فاصله نوجوان از اطرافیان و کاهش نظارت و کنترل بزرگسالان بر رفتارهای نوجوانان، زمینه بروز رفتارهای دردسر آفرین در این دوره از زندگی را فراهم میکند.
اهمیت مطالعه رفتارهای دردسر آفرین دوران نوجوانی
اولین دلیلی که اهمیت مطالعه این نوع از رفتارها را مشخص میکند، پیشگیری از رفتارهای دردسر آفرین نوجوانان و کاهش تنشها و تبعات آنها است. برخی از رفتارهای دردسر آفرینی که در سنین نوجوانی رخ میدهد، ممکن است موجب پدید آمدن آسیبهایی باشد که در ادامه زندگی و دوران بزرگسالی افراد شود.
گاهی اوقات هم در بسیاری از موارد، تنها خود نوجوان با مسئله درگیر نمیشود و بروز رفتارهای دردسر آفرین نوجوانان موجب درد و رنج افراد دیگر میشود. کاهش این گونه از دردها و رنجها دلیل دیگری برای اهمیت مطالعه این رفتارها در دوره نوجوانی میباشد.
در این یادداشتمنظورمان از "نوجوان" و "رفتار دردسر آفرین چیست؟"
- نوجوانی یعنی چه؟
در میان کارشناسان حوزه نوجوان، تعریف یکسانی از دوران نوجوانی وجود ندارد. عدهای پایان نوجوانی را استقلال از خانواده میدانند در حالی ممکن است یک فرد 16 ساله که ترک تحصیل کرده است را نوجوان در نظر نگیریم، در حالی که یک فرد 21 ساله ممکن است هنوز مشغول تحصیل باشد و استقلال مالی از خانواده نداشته باشد. عدهای هم نوجوانی را بر اساس پایههای تحصیلی تعریف میکنند. در میان تعریفهای متداول از دوره نوجوانی، راهبرد سنی از آن جهت که شروع و پایان مشخصی را از دوره نوجوانی ارائه میدهد. و به طور کلی در این منظور از دوره نوجوانی در مجموعه یادداشتهای ترسیم ویژگیهای رفتاری دوره نوجوانی، فاصله سنی 12تا 21 سال میباشد.
- اصطلاح "دردسر آفرین" یعنی چه؟
کلمه دردسرآفرین یا مساله ساز صفت است و چیزی را توصیف میکند که برای ما مسئله شدهاست.
در فرهنگهای لغت برای مسئله دو معنی وجود دارد:
- چیزی که بغرنج و پیچیدهاست و به راهحلی احتیاج دارد مانند یک مسئله درس ریاضی
- چیزی که دشوار و پر دردسر است مانند یک نوجوان بزهکار
در اولین نگاه بهنظر میرسد که معنی دوم اصطلاح مسئله با تعریف ما از اصطلاح دردسرآفرین همخوانی بیشتری دارد. در این یادداشتها رفتارهایی را مورد توجه قرار خواهیم داد، که پردردسر هستند؛گاهی برای خود نوجوانی که دست به آن رفتار میزند و گاه برای پدران و مادران و همسالان آنها و گاهی برای جامعهای که نوجوان در آن زندگی میکنند.
هرچند که تعریف نخست اصطلاح مسئله نیز بجاست رفتارهایی که ما درباره آنها صحبت خواهیم کرد پیچیده و گیجکننده هستند با در دست داشتن این دو معنی از اصطلاح مسئله این تعریف منطقی بهنظر میرسد که رفتار دردسرآفرین یا مسئلهساز رفتار پیچیده و مشکلآفرینی است که به راهحل نیاز دارد. و با توجه به تعریف های ارائه شده رفتارهای بسیاری را میتوانیم در دسته رفتارهای دردسر آفرین قرار دهیم.
رفتارهای دردسرآفرین یک سیر رفتاری پیوسته هستند.
هر رفتاری که در این مجموعه یادداشت مورد بحث قرار میگیرد، ممکن است داری سیری پیوسته باشد. به عنوان مثال کم رویی خفیف باعث میشود در یک موقعیت اجتماعی خاصی نتوانیم به خوصحبت کنیم، اما اگر به صورت همیشگی و شدید ادامه پیدا کند موجب میشود که در بسیاری از رفتارهای اجتماعی خود ناتوان باشیم.
از تصور رفتار های درد سر آفرین دوران نوجوان در یک سیر رفتاری مشخص سه نتیجه کلی میتوان گرفت:
اول: بسیاری از مردم ممکن است به صورت دورهای و خفیف درگیر این رفتارها شده باشند. همانطور که بسیاری از مردم ممکن است دچار غم و اندوه دورهای، برنامه غذایی زیانبخش و رفتار های مشابهای میشوند که در اثر آن، به رفتارهای دردسر آفرین دست میزنند.
دوم: وقتی درباره رفتاری خاص در نوجوانی صحبت میکنیم، باید مشخص شود که رفتار یک نوجوان در چه سطحی از سیر رفتار قرار دارد. برای تشخیص این موضوع، باید سیر رفتارها را روی یک پیوستار دو نقطه معین به بخش تقسیم کنیم و سطوح دردسرآفرین را در یک سمت و سطوح غیر دردسر آفرین را در سمتی دیگر قرار دهیم.
سوم: در بسیاری از مواردی که با رفتاری دردسر آفرین در یک نوجوان مواجه میشویم، لزوما نباید به دنبال حذف کامل و از بین بردن آن رفتار باشیم. بلکه کنترل یک رفتار در یک سطح و یا بر گرداندن آن از سطحی به سطح دیگر که آن رفتار تاثییر منفی چشمگیری بر آن رفتار نداشته باشد، هدف بسیار مناسبی است. به عنوان مثال وقتی با نوجوانی که دچار افسردگی است برخورد میکنیم؛ مداخلات درمانی منجر به از بین بردن کامل غم و اندوه در زندگی آن نوجوان نمیشود.
نویسنده: محمدامین بختیاری، پژوهشگر اندیشکده امید