دریاچه ارومیه قربانی ناهماهنگی و نبود پیوستهای اجتماعی
با وجود اجرای ۹۰ درصد از طرحهای فنی در احیای دریاچه ارومیه، عقبماندگی در بخشهای مدیریتی، نادیدهگرفتن جوامع محلی و افزایش مصرف آب کشاورزی باعث شده این پهنه آبی دوباره در وضعیت شکننده قرار گیرد. کارشناسان تأکید دارند که بدون اجرای پیوست اجتماعی و رهاسازی هدفمند آب از سدها، احیای پایدار ممکن نخواهد بود.
به گزارش اینتیتر به نقل از ایسنا، دریاچه ارومیه در حالی روزهای بحرانی خود را میگذراند که بنا بر اعلام ستاد احیای دریاچه ارومیه، حجم آب باقیمانده در آن به حدود ۵۰ تا ۶۰ میلیون متر مکعب کاهش یافته است.
سعید عیسیپور - مدیر دفتر برنامهریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه - در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: حوضه آبریز دریاچه ارومیه تنها از نزولات جوی تغذیه میشود و عملا تمام آبی که وارد آن میشود، از طریق تبخیر از دست میرود.
به گفته او، در سال آبی گذشته بارشها به ۲۳۴ میلیمتر رسید اما بیشتر بارشها کوتاهمدت و کمعمق بودهاند و تغییر الگو تأثیر مستقیم بر جریان رودخانهها و تغذیه دریاچه داشته است.
افزایش سطح زیرکشت و مصرف ناپایدار آب
یکی از دلایل اصلی از دست رفت آب دریاچه، مصرف بیرویه منابع در بخش کشاورزی است.
عیسیپور میگوید که در حال حاضر حدود ۴.۷ میلیارد متر مکعب از مجموع ۵.۳ میلیارد متر مکعب آب حوضه در بخش کشاورزی مصرف میشود، در حالی که طبق شاخصهای بینالمللی باید حدود ۴۰ درصد منابع اب تجدیدپذیر مصرف شود، یعنی برای پایداری باید این رقم تقریبا به نصف کاهش یابد.
به گفته وی سیاستهای ناپایدار تغییر الگوی کشت سالهای اخیر نیز فشار مضاعفی بر منابع آب وارد کرده است. به عنوان مثال با تغییر الگوی کشت از محصولات کم مصرفی مانند انگور به محصولات پُرآببری مانند سیب، مصرف آب افزایش یافته است.
وی تأکید کرد که از اواخر دهه ۷۰ با توسعه سدسازی و افزایش سطح زیرکشت، روند کاهش سطح آب دریاچه آغاز شد. تاکنون حدود ۸۰ سد کوچک و بزرگ در این حوضه ساخته شده و بخش قابل توجهی از حقآبه زیستمحیطی را مسدود کرده است/
۹۰ درصد طرحهای سخت افزاری اجرا شده اما مدیریت عقب مانده است
محسن موسویخوانساری - کارشناس آب و محیط زیست - نیز در گفتوگو با ایسنا با تأکید بر اینکه امروز دریاچه ارومیه بیش از طرحهای سختافزاری به مدیریت نیاز دارد، گفت: در گذشته بخش قابل توجهی از پروژههای سختافزاری از جمله تونلها، سردهنهها و زیرساختها احداث شد اما امروز دریاجه ارومیه به کارهای نرم افزاری و مدیریتی نیاز دارد.
وی بر اجرای قوانین موجود مانند احکام برنامه هفتم توسعه و سند امنیت غذایی کشور تاکید میکند.
مردم و پیوست اجتماعی؛ حلقه مفقوده احیا
به گفتهی عیسیپور، نادیدهگرفتن پیوست اجتماعی یکی از دلایل شکست نسبی طرحهای احیاست.
وی توضیح میدهد: در سالهای نخست، تمرکز ستاد احیا بر پروژههای فنی و سخت افزاری بود اما به مرور مشخص شد بدون همراهی مردم این پروژهها ناتمام خواهد ماند. در این شرایط اگرچه برخی طرحها تا ۹۰ درصد پیشرفت فیزیکی داشت اما به بهرهبرداری نرسیدند.
در همین راستا، به گفته وی ستاد احیا در فاز جدید خود به اجرای طرحهای مشارکتی با کشاورزان در دشتهای نازلو، باراندوز و مهاباد روی آورده است؛ طرحهایی که به گفتهی عیسیپور توانستهاند تا ۴۰ درصد مصرف آب را بدون هزینه جدید کاهش دهند.
لزوم رهاسازی آب و اجرای مدیریت مؤثر
موسوی خوانساری با اشاره به لزوم رهاسازی آب تأکید کرد: بهترین زمان رهاسازی آیب از سدهای مشرف به دریاچه، ماههای بهمن، اسفند و فروردین است. اگر این برنامه از ابتدای سال آبی تدوین نشود، در فصل زراعی امکان رهاسازی از بین میرود.
وی تاکید میکند: لازم است۳۰ تا ۴۰ درصد ورودی سدها در فصل سرد سال رهاسازی شود.
بر همین اساس به نظر می رسد در صورتی که آب به بهانه شرب و کشاورزی پشت سدها باقی بماند فرصت احیای دریاچه ارومیه به مرور از دست میرود.
به گفته موسوی خوانساری از میان ۲۷ اقدام مصوب ستاد احیا، رهاسازی آب باید در اولویت قرار گیرد.
کشاورزان در قلب فرایند احیا
هر دو کارشناس بر نقش کلیدی کشاورزان در احیای دریاچه ارومیه نیز تأکید میکنند.
عیسیپور میگوید: تا زمانی که کشاورزان در فرایند تصمیمگیری حضور نداشته باشند، هر سیاستی فقط روی کاغذ میماند.
موسویخوانساری نیز تاکید میکند که کاهش ۴۰ درصدی مصرف آب تنها با تغییر الگوی کشت و توسعه گلخانهها ممکن است، در غیر این صورت رهاسازی آب و احیای تالاب تأثیری نخواهد داشت.
وی معتقد است که اقداماتی مانند احداث کارخانه قند در مهاباد، کشاورزان را به سمت کشتهای پرآببر هدایت میکند و در عمل مفهوم «صادرات آب مجازی» را در حوضه دریاچه تقویت میکند.
تبعات گسترده در صورت عدم احیا
کارشناسان معتقدند خشکشدن دریاچه ارومیه صرفاً یک بحران محلی نیست بلکه تبعات آن ملی است چرا که افزایش دمای منطقه، گسترش گردوغبار نمکی به سمت تبریز، از بین رفتن پوشش گیاهی، نابودی کلونیهای زنبور عسل و افت معیشت روستاییان از پیامدهای مستقیم این وضعیت است.
عیسیپور در اینباره هشدار میدهد که هزینه احیای دریاچه بسیار کمتر از هزینه بحران ناشی از خشکشدن کامل آن است و هیچ دولتی توان پرداخت هزینههای اجتماعی و زیستمحیطی چنین شرایطی را نخواهد داشت.
حالا به نظر میرسد دریاچه ارومیه امروز بیش از هر چیز به حکمرانی آب، اجرای دقیق قانون و مشارکت مردم نیاز دارد چرا که اجرای طرحهای فنی بدون مدیریت مؤثر، رهاسازی هدفمند و همراهی کشاورزان، تنها مسکّنی کوتاهمدت خواهد بود بنابراین احیای دریاچه ارومیه نه فقط احیای یک پهنه آبی، که آزمونی در شیوه هماهنگی دستگاههای اجرایی برای مدیریت بحران و چالشهاست.