شکایت دختر ۱۶ ساله از ناپدریش | سنگ‌ صبورهای مجازی همه هوسران بودند

کد خبر : ۴۳۸۳۳۵
شکایت دختر ۱۶ ساله از ناپدریش | سنگ‌ صبورهای مجازی همه هوسران بودند

دختر نوجوانی با مراجعه به کلانتری گفت که بدبختی او از زمانی شروع شد که پدر و مادرش از هم جدا شدند و بعد با دختر و پسر جوانی ازدواج کردند.

به گزارش اینتیتر به نقل از خراسان، دختر ۱۶ ساله‌ای که با حالتی مضطرب و نگران برای شکایت از ناپدری خود وارد مرکز انتظامی شده بود، به کارشناس اجتماعی کلانتری شهرک فراجای مشهد گفت: پدر و مادرم با یکدیگر فامیل بودند و با نظر بزرگ‌‎‌ترهای خانواده با هم ازدواج کرده بودند، اما با هم اختلاف داشتند و اختلافات آنها از زمانی که من به دنیا آمدم، شدت گرفت تا حدی که بالاخره وقتی به ۵ سالگی رسیدم، مادرم تقاضای طلاق داد و یک سال بعد هم آن‎ها از یکدیگر جدا شدند و من نزد پدرم ماندم.

همواره کمبود محبت مادر را با همه وجودم احساس می‌کردم و گاهی پنهانی با او تماس می‌گرفتم. دوران سختی را می‌گذراندم و در این حین پدرم با دختری جوان ازدواج کرد که در دوران نامزدی از همسرش طلاق گرفته بود. در این شرایط که تازه معنای طلاق و جدایی را فهمیده بودم، نمی‌توانستم دریا را به جای مادرم بپذیرم، به همین خاطر سر ناسازگاری گذاشتم و سعی کردم نامادریم را با رفتارهایم عصبانی کنم.

او هم مدام مرا کتک می‌زد و من وقتی موضوع را با پدرم در میان می‌گذاشتم، او مرا سرزنش می‌کرد که نامادریم را اذیت کرده‌ام. این بود که احساس می‌کردم پدرم مرا دوست ندارد و بیشتر به لجبازی‌هایم ادامه می‌دادم. نامادریم نیز صاحب فرزند شده بود و من دیگر آن خانه را پر از کینه و نفرت می‌دیدم. از سوی دیگر تصورم بر این بود که مادرم تنهاست و به وجود من نیاز دارد، اما نمی‌دانستم که در همین شرایط مادرم در فضای مجازی با پسر جوانی آشنا شده و قصد ازدواج با یکدیگر را دارند.

زمانی که فهمیدم مادرم ازدواج کرده است، کاخ آرزوهایم فروریخت و احساس ناامیدی و بی‎‌کسی به سراغم آمد. با وجود این، یک روز پنهانی از خانه پدرم فرار کردم و نزد مادرم رفتم. او و ناپدریم مرا در خانه پنهان کردند تا مادرم از این طریق بتواند انتقام گذشته خود را از پدرم بگیرد. از طرف دیگر، همه مدارک شناسایی‌ام نزد پدرم بود و من نمی‌توانستم در سال تحصیلی جدید در مدرسه ثبت‌نام کنم.

سرگذشت تلخ من زمانی بدتر شد که متوجه شدم ناپدریم سوءظن شدیدی به مادرم دارد و مدام او را تحت نظر می‌گیرد تا با فرد دیگری ارتباط نداشته باشد. من تنها بودم و خودم را با پرسه‌زنی در فضاهای مجازی سرگرم می‌کردم. در حالی که به ۱۵سالگی رسیده بودم، در یکی از شبکه‌های اجتماعی با پسر جوانی آشنا شدم و با او به درددل پرداختم. او که خودش را سنگ صبور من نشان می‌داد، خیلی زود خودش را با کشاندن من به مکان‌های خلوت لو داد و فهمیدم که او قصدی جز هوسرانی ندارد.

بعد از این ماجرا در حالی ارتباطم را با او قطع کردم که پسر دیگری خودش را دلسوز و شیفته من معرفی کرد، اما بعد از گذشت ۲ هفته از ارتباط غیراخلاقی با او نیز دریافتم که این سنگ صبور دلسوز هم هدفی جز هوسرانی ندارد. بعد از آن با چند نفر دیگر هم ارتباط تلفنی و پیامکی برقرار کردم، اما همان ماجرا باز هم تکرار شد.

وقتی ناپدریم به من هم مشکوک شد، سخت‎گیری‌هایش شدت یافت. او مدام مرا کتک می‌زد تا حدی که گوشم خونریزی کرد و راهی درمانگاه شدم. حالا هم به کلانتری آمده‌ام تا از او شکایت کنم، ولی نمی دانم اگر ماجرای شکایت مرا بفهمد چه بلایی سرم می‌آورد.

با توجه به اهمیت این پرونده، بررسی‌های کارشناسی و اقدامات مشاوره‌ای با دستورهای ویژه سرهنگ آرش ایرانمنش رئیس کلانتری شهرک فراجا توسط کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.

نظرات بینندگان