دستورالعمل یک ازدواج شاد چیست؟ یافتههای روانشناسی از عشق، انتخاب و واقعبینی
در طول سالها، روانشناسان دهها پژوهش انجام دادهاند تا مشخص کنند چه متغیرهایی معمولاً با ازدواجهای شادتر همراهاند (کارنی و بردبری، ۱۹۹۵). این متغیرها پیشبینیکنندههای آماری رضایت زناشویی هستند.
به گزارش اینتیتر، در طول سالها، روانشناسان دهها پژوهش انجام دادهاند تا مشخص کنند چه متغیرهایی معمولاً با ازدواجهای شادتر همراهاند (کارنی و بردبری، ۱۹۹۵). این متغیرها پیشبینیکنندههای آماری رضایت زناشویی هستند. برای مثال، بر اساس این مطالعات، زوجهایی با تحصیلات بالاتر و درآمد بیشتر، بهطور کلی از ازدواج شادتری نسبت به زوجهای کمتحصیلتر و کمدرآمدتر برخوردارند؛ البته نه همیشه، اما اغلب.
به گزارش گاردین، آیا این یعنی میتوانید با بازگشت به دانشگاه یا پیدا کردن شغلی پردرآمدتر، ازدواج خود را رضایتبخشتر کنید؟ احتمالاً نه. رضایت زناشویی تحت تأثیر عوامل متعدد است، نه یکی دو عامل. علاوه بر این، صرفاً چون درآمد بالاتر با ازدواج شادتر همبستگی دارد، لزوماً به این معنا نیست که پول بیشتر باعث خوشبختی در ازدواج میشود. حتی ممکن است رابطه علت و معلولی برعکس باشد: افراد دارای ازدواج شاد، در محل کار هم رضایت و عملکرد بهتری دارند و همین امر به موفقیت، ترفیعهای بیشتر و درآمد بالاتر منجر میشود.
با در نظر گرفتن این ملاحظات، تکرار پیام اصلی مهم است: روانشناسان پژوهشی، عوامل متعددی را شناسایی کردهاند که از نظر آماری با ازدواجهای شادتر مرتبطاند. افرادی که در فکر ورود به یک رابطه عاشقانه بلندمدت هستند، بهتر است به یافتههای روانشناسی توجه کنند.
در واقع، زوجهایی که قصد ازدواج دارند، بد نیست نشانههای روابط کمرضایت و ناسالم را هم بشناسند. برای مثال، وقتی یکی از طرفین در سنجههای روانرنجوری (هیجانهای منفی) یا ترس از جدایی نمره بالایی میگیرد، این نشانه خوبی نیست. از دیگر پیشبینیکنندههای ازدواجهای کمتر شاد میتوان به مشکلات مالی، بیماریهای مزمن، داشتن فرزندان زیاد و چالشهای فرزندپروری اشاره کرد (کارنی و بردبری، ۱۹۹۵). استرس زیاد در زندگی، نسخهای برای یک ازدواج شاد نیست!
اما نکته اینجاست: ممکن است این یافتهها دقیقاً درباره شما صدق نکند. تقریباً همه این مطالعات در استرالیا، کانادا، ایالات متحده یا کشورهای اروپایی انجام شدهاند. آیا اگر پژوهشهای مشابهی در آمریکای جنوبی، آسیا و آفریقا انجام شود، نتایج یکسانی به دست میآید؟
مطالعهای درباره رضایت زناشویی در ۶۵ کشور
برای پر کردن این خلأ دانشی، اینا گراو، پژوهشگر آلمانی، به همراه تیمش دادههایی از ۱۵٬۲۰۵ نفر در ۶۵ کشور و شش قاره گردآوری کردند (گراو و همکاران، ۲۰۲۵). همه شرکتکنندگان بهطور قانونی ازدواج کرده بودند و در کشوری که در آن زندگی میکردند متولد شده بودند. دامنه سنی آنها از ۱۸ تا ۹۲ سال بود و میانگین سنی ۴۴ سال داشتند. ۵۵ درصد شرکتکنندگان زن بودند. از آنجا که بسیاری از افراد دسترسی آسان به رایانه نداشتند، همه پرسشنامهها بهصورت کاغذی تکمیل شد.
شرکتکنندگان اطلاعات جمعیتشناختی پایه ارائه دادند و پرسشنامههایی را درباره پنج عامل بزرگ شخصیت، سبک دلبستگی، میزان تجربههای استرسزای اخیر، پرخاشگری و رفتارهای حل مسئله تکمیل کردند. برای سنجش رضایت زناشویی نیز پرسشنامهای ۱۱ سؤالی در اختیار آنها قرار گرفت که شامل پرسشهایی مانند «تا چه اندازه از رابطه خود راضی هستید؟» و «چند وقت یکبار آرزو میکنید کاش وارد این رابطه نشده بودید؟» بود.
گراو و همکارانش ۲۰ متغیر را شناسایی کردند که از نظر آماری با رضایت زناشویی مرتبط بودند. برخی از عوامل—مانند تحصیلات بالاتر، سازگاری شخصیتی، داشتن فرزندان کمتر و پایین بودن روانرنجوری—ارتباط بسیار ضعیفی با رضایت زناشویی داشتند. در زندگی واقعی بسیاری از زوجها در نقاط مختلف جهان، این متغیرها احتمالاً تأثیر اندک یا حتی ناچیزی دارند. در مقابل، برخی عوامل اهمیت بیشتری دارند.
چند متغیر در این مطالعه بهعنوان پیشبینیکنندههای نسبتاً قوی رضایت زناشویی ظاهر شدند. برای مثال، افرادی که نمره بالاتری در وظیفهشناسی داشتند یا پرخاشگری کمتری نشان میدادند، معمولاً رضایت بیشتری از ازدواج خود گزارش میکردند.
اما گراو و تیمش سه عامل را شناسایی کردند که تقریباً در همه ۶۵ کشور، پیشبینیکنندههای قوی نارضایتی زناشویی بودند:
نخست، همسرانی که بهطور مداوم شریک زندگی خود را نادیده میگرفتند، بیشتر از ازدواجی ناراضی خبر میدادند.
دوم، همسرانی که مرتب درباره جدایی صحبت میکردند، احتمال بیشتری داشت ازدواج خود را ناخوشایند بدانند.
سوم، افرادی که دلبستگی ایمن (از نظر روانشناختی) به شریک زندگی خود نداشتند—یعنی احساس نزدیکی عاطفی نمیکردند و مطمئن نبودند بتوانند به همسرشان تکیه کنند—بیش از دیگران ازدواجی ناراضی داشتند.
در پیشبینی رضایت زناشویی، چه کسی بهتر میداند؟
وقتی درباره عوامل مرتبط با ازدواجهای شاد میخوانم، اغلب از بدیهی بودن یافتهها شگفتزده میشوم. بدیهی است که وقتی پول کافی وجود دارد و زوجها به هم اعتماد دارند، رضایت بیشتری احساس میشود. بدیهی است که نادیده گرفته شدن از سوی همسر، شادی ازدواج را کاهش میدهد.
اگر این نکات تا این حد واضحاند—و به نظر من هستند—پس چرا بسیاری از ازدواجها با قدرت شروع میشوند اما بهتدریج رمق خود را از دست میدهند و به نارضایتی یا حتی طلاق میرسند؟
یکی از توضیحها، تمایل ما به «استدلال هیجانی» است. هنگام تصمیمگیری برای تعهد بلندمدت، زوجها گاهی بیش از حد به احساسات خود وزن میدهند و به توصیههای دوستان و خانواده کمتر توجه میکنند.
وقتی جوان هستیم و درگیر عشقی پرهیجان و آمیخته با کشش جنسی، اغلب نمیتوانیم چیزهایی را ببینیم که برای اطرافیان کاملاً واضح است. دوستپسرت شغل کمدرآمدی دارد و میخواهد سه فرزند داشته باشد؟ دوستدخترت اهل مهمانیهای افراطی است، زود عصبانی میشود و هنگام خشم وسایل پرت میکند؟ هر کسی که از بیرون نگاه کند میداند این نشانه خوبی نیست.
تقریباً همه فرهنگهای جهان ضربالمثلهایی دارند که درباره خطرات تصمیمگیری هیجانی—بهویژه در ازدواج—هشدار میدهند:
«عشق کور است.»
«دوبار اندازه بگیر، یکبار ببر.»
«نادانان شتاب میکنند، جایی که خردمندان احتیاط میکنند.»
«پیش از پریدن، نگاه کن.»