مجتبی حسینی گزینه پیشنهادی وزارت ارشاد: دولتهای احمدی نژاد و رئیسی اخراجم کردند
باید در عرصه مدیریت کلان، فرهنگ و هنر را یک فرصت بدانیم و نه یک تهدید، و برای تحقق آن پرداختن به آن و فعالیت در آن عرصه را حق بدانیم نه امتیاز.
به گزارش اینتیتر به نقل از مستقل آنلاین، در آستانه معرفی کابینه چهاردهم و آغاز دولت جدید و پس از جلسات و مباحث بسیار، جهت تصدی سمت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سه تن از چهرههای سرشناس و باسابقه در وزارتخانه، معرفی شدند. جوانترین گزینه که شخصیت چندوجهی و رزومه پر و پیمانی نیز دارد، مجتبی حسینی است که برای آشنایی مخاطبان گفتگویی با ایشان داشتیم که در ادامه میخوانید:
در ابتدای گفتگو مختصری از حضورتان در وزارت ارشاد و اینکه در ادوار مختلف این وزارتخانه در چه جایگاه مدیریتی انجام وظیفه کردهاید، جهت استحضار مردم و اهالی حوزه فرهنگ بیان فرمایید؟
به دلیل علاقمندی به حوزه فرهنگ و هنر و هنرجویی از پانزده سالگی ارتباط بسیار نزدیکی با اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس داشتم. پس از ورود به دانشگاه و حضور در تهران از سال ۱۳۷۶ آن ارتباط و رفت و آمد به همکاریهای مختلف بدل شد. از همکاریهای مختلف به معاونت هنری آن زمان معاونت فرهنگی و حضور در موسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران و انتشار ویژهنامههای هنر ایران. پس از سال 84 ارتباط من با وزارت فرهنگ قطع شد. اما همچنان در حوزه فرهنگ فعالیت می کردم از جمله در آستان قدس رضوی در «مجموعههای آفرینشهای هنری»، «چاپ و انتشارات»، «کتابخانه و موزههای مرکز اسناد»، «کتابخانه و موزه ملک»، که توفیق ۱۱۰ ماه خدمت در آن موسسه نصیبم شد.
با آغاز به کار دولت یازدهم، به عنوان مشاور وزیر و در دولت دوازدهم به عنوان معاون امور هنری به وزارت فرهنگ و ارشاد بازگشتم. و پس از انتخاب دولت سیزدهم اولین معاون وزیر فرهنگ بودم که به همکاریم پایان داده شد.
پتانسیل وزارت ارشاد برای ایجاد نشاط فرهنگی در جامعه امروز ایران در چه حوزههایی و کدام مجاری است؟
چنانکه مستحضر هستید در عرصه فرهنگ فعالیتها میتوانند در دو لایه بزرگ تقسیم شوند. فعالیتهای جدی یا تخصصی در عرصه فرهنگ و هنر و فعالیتهای سرگرمی، تفریحی یا فوق برنامه که این گروه دوم پژواک گستردهتری در حوزه اجتماعی دارد.
با اینحال باید دانست که فعالیتهای بخش اول نیز میتواند در انگیزهبخشی اجتماعی بسیار موثر باشد. کافی است به تاثیر آثار هنری ارزشمندی که در سالهای گذشته بر مخاطبان داشته توجه کنیم. به تاثیر دستاوردهای جهانی اهل هنر و هنرمندان و به تاثیر آفرینشهای هنری در تمامی رشتهها که متضمن و مبین شور و امید در ضمیر و ذهن آفریننده آثار بودهاند و بازتاب این حس به مخاطبان آثارمنتقل شده است. با این مقدمه میتوان دانست که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در صورت پاسداری از حریم آفرینش هنرمندان و اصحاب فرهنگ در صورت حمایت از ذی نفعان و درصورت همراهی به توزیع بایسته دستاوردها و آثار چگونه میتواند در رشد نشاط فرهنگی موثر باشد.
جامعه رای دهندگان به دکتر پزشکیان و عموم مردم ایران انتظار گشایش جدی فرهنگی دارند، جنابعالی بعنوان یکی از سه گزینه تصدی وزارت فرهنگی در این خصوص چه برنامههایی در این خصوص دارید؟
گشایش در حوزه فرهنگ نیز مطالبه جدی است. بخصوص زمانی که از استعدادهای بالقوه و بالفعل عرصه فرهنگ و هنر مطلع باشیم. شمار دستاندرکاران فعالان و صاحب نظران عرصه فرهنگ و هنر در 40 سال گذشته و سطح توانایی و مهارت فعالان رشد خیره کننده و تحسین برانگیزی داشته. جوانان فعال میتوانند پرچم هنر ایران را با شکوه و اعزاز به احتزاز درآورند. بازتعریف رویدادهای ملی و نحوه مشارکت و تعامل ما در رویدادهای بینالمللی نیز اهمیت ممتازی دارد. لیکن تمامی این موارد به تصمیم و اقدام درباره یک ایده بازمیگردد و آن اینکه در عرصه مدیریت کلان، فرهنگ و هنر را یک فرصت بدانیم و نه یک تهدید، و برای تحقق آن پرداختن به آن و فعالیت در آن عرصه را حق بدانیم نه امتیاز. اگر اشتغال به فرهنگ و هنر را حق به شمار بیاوریم بازتاب آن در تصمیم گیری های اقتصادی اجتماعی سیاسی منجر به تغییراتی در روند فعلی میشود که گشودگی و تسهیل از پیامدهای آن خواهد بود.
مهمترین پروژه فرهنگی که این چهار دهه مغفول مانده و یا به آن پرداخته نشده است، را به تفصیل بفرمایید؟
بر این باورم که مدیریت اقتضایی و رویدادمحور منجر به نتایج نامناسبی شده است و اگر این شیوه و نگاه به مدیریت راهبردی و برنامهای تبدیل شود سرآغاز پویش مناسبی خواهد بود. اما بعنوان مثال میشود به مشکلات ناشی از نداشتن نظام صنفی اصحاب فرهنگ و هنر اشاره کرد. فقدان چنین سازوکاری یکی از امکانات موثر توسعه فعالیت بخش خصوصی در عرصه فرهنگ و هنر است. از دیگر مشکلات قابل توجه موضوع کمبود یا نقصان در قوانین و مقررات مربوط به عرصه فرهنگ است. از جمله قوانین حقوق مالکیت آفرینههای فرهنگی هنری. وجود این قوانین و الزام به مراعات آن، میتواند حضور آثار ایرانی را در جهان به سطح متمایزی ارتقا دهد و از بروز مشکلات بسیاری جلوگیری نماید. موضوع دیگر مباحث نظارتی است که براساس قانون تشکیل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 1365 تدوین شده و منطبق با نیاز همان زمان بوده است. لیکن طی قریب 40 سال، تغییر ابزارها و تبدیل رسانهها عملا آنچه بوده نه مقدور است، نه ممکن. و به همین ترتیب، میتوان سلسلهای از مهمترین طرحهای فرهنگی را فهرست کرد اما به نظر میرسد این فهرست در زمان ما و در آغازاین روزهای دولت چهاردهم و در گام دوم میباید بر بنیان فرصت شمردن فرهنگ و هنر بازتعریف شود.
به عقیده صاحبنظران صنعت نشر در بدترین شرایط در دو دهه اخیر به سر میبرد. در این شرایط حمایت دولت تا چه اندازه میتواند موثر باشد و چه برنامههایی برای اصلاح اوضاع فعلی دارید؟
وضعیت صنعت نشر توفیری با وضعیت موسیقی یا تئاتر یا بسیاری از شتههای دیگر ندارد. اگر از منظری کلانتر به موضوع نگاه کنیم، از یک سو به آفرینش و تولید بیش از 110هزار عنوان کتاب در سال میبالیم از سوی دیگر برای نشر این کتابها در شمارگان اندک 100 تا 500 نسخه متاسفیم. حال آنکه کشور ما 85 میلیون جمعیت دارد. در حالی که ضرورت دارد به بازنگری قوانین و مقررات پرداخت، ضرروت بازنگری به مکانیزم حمایتگری در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم تکلیفی جدی است. همانطور که شیوه نظارت 1365 کارآیی خود را از دست داده، شیوه حمایت نیز دیگرگون شده است. و خرید 50 تا 150 مجلد از کتابهای چاپ شده رافع نیاز صنعت نشر نخواهد بود. تجربیات جهانی میتواند دستمایه مناسبی برای مطالعات وزارت فرهنگ باشد و تطبیق شرایط ملی با اقدامات بینالمللی به برگزیدن راهکارهایی برای فعالیت پایدار در حوزههای فرهنگی به ویژه صنعت نشر شوند.
وزارت ارشاد را میتوان وزارتخانه نخبگان، هنرمندان و اندیشمندان دانست، نقاط قوت و ضعف این وزارتخانه در ارتباط با نخبگان را میشناسید؟
دقیقا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به دلایل متعددی نگین انگشتری دولت است. از این رو که متولی عرصهای است که کشورمان را در جهان به آن نام و عنوان میشناسند. از این رو که بخش تعاملی و ارتباطی دولت و حاکمیت با نخبگان و آفرینشگران و اندیشمندان است و از این رو که میتواند تسهیلگر عرضه و تسریع کنننده معرفی دستاوردهای این نخبگان باشد.
به عرض پیشین خود باز میگردم و آن بررسی عیوب و مدیریت اقتضایی است. اگر برای مثال تنها یک شاخص جمعیت فعالان عرصه هنر را در نظر بگیریم شاید امکان داشت که در دهههای 40، 50 و حتی 60 بتوانیم به استخدام هنرمندان فکر کنیم. اما آیا امروز با گستردگی فعالیتها و افزایش قابل تحسین و تمجید هنرمندان با نظر آوردن تجربیات جهانی، اساسا میشود به چنین ایدهای اندیشید؟
در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به جای تامل و پرداختن به سیاستگذاری مناسب و متناوب به اجرای رویدادها و رفع اقتضائات کوتاه مدت پرداختهایم و همین موضوع این سازمان عزیز و محترم را از کارکرد اصلی و اساسی خود دور کرده است. و گمان میکنم زمان زمان توجه به این مهم است.
برخی از فعالان سیاسی جنابعالی را به جهت سوابق همکاری با جناب حدادعادل و آستان قدس، اصلاحطلب نمیدانند، نظر خودتان چیست؟
گمان میکنم بهترین پاسخ برای این پرسش در دل شش پاسخ پیشین بود. عمیقا خود را کارشناس امور سیاسی نمیدانم اما اساسا حتی یک روز و یک ساعت از عمرم بی دغدغه فرهنگ سپری نشده. زمانی به آستان قدس رضوی دعوت به کار شدم که دولت آقای احمدی نژاد همکارانی چون من را دوست نمیداشت که مطیع و منقاد نبودیم. و زمانی از زمان جناب آقای دکتر حداد عادل به خدمت در نهاد تخصصی فرهنگستان دعوت به کار شدم که نخستین نفر از معاونان وزارت ارشاد بودم که وزیر نوآمده دولت سیزدهم نمیتوانست با او کار کند. وقتی اندرونی ذهنم را برای رسم و مصدایق رفتاریام داوری میکنم میبینم اصلاحطلبی اصولگرا و یا اصولگرایی اصلاحطلبم. همیشه برای اصلاح در اندیشهام اما چارچوبهای خود را وفادارانه حفظ میکنم.