چرا جنگ بزرگ ایران و اسرائیل رخ نمیدهد؟
چند سه متغیر نظام بینالملل، معادلات امنیتی منطقه، قدرت موشکی ایران و اوضاع داخلی اسرائیل موجب شده که سناریوی جنگ فراگیر حداقل در کوتاه مدت بعید به نظر برسد
به گزارش اینتیتر به نقل از زی سان، حملات شدید اسرائیل به جنوب لبنان و پاسخ موکشی قاطع ایران به تلآویو، بیش از هر زمان دیگری تنشها را در منطقه خاورمیانه بالا برده است. این روزها پرسش مهم برای همه این است که آیا در نتیجه پاسخ احتمالی اسرائیل به حمله موشکی ایران، جنگ فراگیر میان دو طرف آغاز خواهد شد؟ آیا منطقه در آستانه یک جنگ بزرگ قرار دارد؟
طی چند روز گذشته رسانهها، افکار عمومی و ناظران با حساسیت ویژه امکان انجام عملیات خرابکارانه اسرائیل در ایران را دنبال میکنند. نگرانی اصلی این است که هرگونه حمله فراگیر تلآویو به اماکن و منابع استراتژیک، میتواند پاسخ متقابل و سنگینتر ایران را به همراه داشته باشد. در نهایت نتیجه رفتوبرگشتها میتواند به جنگ بزرگ میان ایران و اسرائیل منجر شود که کل منطقه خاورمیانه را در بر میگیرد.
سناریوی جنگ فراگیر تمامی پتانسیلهای لازم را دارد، اما واقعیت امر این است که در تحقق آن میتوان تردیدهایی جدی داشت. اساسا میتوان به چند دلیل مهم احتمال وقوع جنگ فراگیر را حداقل در بازه زمانی کوتاه مدت منتفی دانست.
نخست؛ روی منفی اقتصادی سیاسی بینالملل به جنگ فراگیر ایران و اسرائیل
تاریخ تحولات معاصر نظام جهانی نشان میدهد که منطق اقتصادی نقشی بیبدیل را در منازعهها و صلحهای سیاسی داشته است. به گونهای که حفظ امنیت اقتصاد جهانی اصلی خدشهناپذیر در تصمیمات و کنشهای بازیگران بزرگ (Big Player) در نظام بینالملل بوده است.
بر خلاف ادعاهای بشر دوستانه و موضوعاتی همانند حمایت از حق تعیین سرنوشت، مداخله قدرتهای بزرگ در بحرانهای بینالمللی بیشتر منطقی اقتصادی داشته تا سیاسی. برای نمونه بسیاری از ناظران سیاسی حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و حتی حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱ را در چارچوب استفاده از هژمونی نظامی – سیاسی برای کسب منافع اقتصادی مورد ارزیابی قرار دادهاند.
در صحنه کنونی معادلات کلان نظام بینالملل نیز میتوان با صراحت تاکید کرد که منطق اقتصادی اجازه با وقوع جنگ بزرگ میان اسرائیل و ایران همراهی ندارد. برای همه عیان است که وقوع جنگ بزرگ در منطقه به معنای ناامن شدن مسیر انتقال انرژی در حوزه خاورمیانه و در نتیجه افزایش قیمت جهانی حاملهای انرژی است. غرب به خوبی میداند که نزدیک به یک پنجم نفت جهان (۲۰ درصد) از تنگه هرمز عبور میکند. تنگهای که در صورت وقوع جنگ ایران چارهای جز بستن آن نخواهد داشت.
بدون شک، استراتژیستهای غربی نسبت به توانایی ایران در ایجاد اختلال در مسیر کشتیرانی در دریای سرخ و حتی ناامن کردن تنگه بابالمندب واقف هستند. کنترل ایران بر این دو تنگه استراتژیک حدود ۲۳ تا ۲۵ درصد مسیر عبور نفتکشها را مختل خواهد کرد. یعنی حدود یک چهارم نیازهای نفتی جهان متاثر خواهد شد. چنین رخدادی میتواند گزینههای دفاعی و مشروع تهران برای دفاع از خود در صورت حمله به تاسیسات حیاتیاش از سوی اسرائیل باشد.
نگرانی از این موضوع را به شدت در اقتصاد انرژی جهانی میتوان مشاهده کرد. بعد از حمله موشکی ایران به اسرائیل قیمت نفت خام جهانی با ۱۰ درصد افزایش به ۷۷ دلار برای نفت خام برنت در هر بشکه رسید. بدون تردید، در صورت وقوع جنگ ایران و اسرائیل احتمال افزایش بیسابقه قیمت نفت جهانی و رسیدن آن به نقطه ۲۰۰ دلار برای هر بشکه نیز وجود دارد.
بنابر این تفاسیر و با توجه به اینکه قدرتهای بزرگ نظامی و سیاسی جهان، مصرف کنندگان اصلی نفت و دیگر منابع انرژی نیز هستند، میتوان گفت اکنون جنگ اسرائیل با ایران حامیای جدی در سطح نظام بینالملل ندارد. علت اصلی تاکید سران کشورهای غربی بر ضرورت کنترل تنش میان ایران و رژیم اسرائیل نیز بر اساس همین منطق قابل بازخوانی است. در مجموع میتوان گفت اقتصاد سیاسی جهانی مخالف سرسخت جنگ فراگیر در منطقه خاورمیانه است.
دوم؛ عدم حمایت منطقهای از جنگ ایران و اسرائیل
علاوه بر مخالفت با جنگ فراگیر در سطح کلان نظام جهانی، بازیگران موثر در معادلات خاورمیانه نیز به شدت مخالف وقوع جنگ فراگیر میان ایران و اسرائیل هستند. طی چند وقت اخیر، بازیگران موثر منطقه به ویژه کشورهای همانند عربستان، امارات و حتی ترکیه، تلاش کردهاند خود را از ترکشهای درگیری تهران و تلآویو دور نگه دارند. این کشورها اعلام بیطرفی کرده و به شدت مخالف فراگیر شدن بیشتر جنگ در منطقه هستند.
کشورهای عرب حوزه خلیج فارس بسیار نگران هستند که در صورت حمله اسرائیل به منابع استراتژیک انرژی و اقتصادی ایران، حمله به تاسیسات نفتی و منابع انرژیشان در دستور کار تهران قرار بگیرد. آنها به خوبی میدانند که نمیشود همه از ترکشهای جنگ دور بمانند و تنها ایران متضرر شود؛ بنابراین آنها کل تلاش خود را به کار گرفتهاند که مانع وقوع جنگ فراگیر میان دو طرف شوند.
سوم؛ موانع داخلی در درون اسرائیل
هر چند اسرائیلیها طی یک سال گذشت بدون پروا و واهمه بر طبل جنگ کوبیده و غزه را به یک ویرانه تبدیل کردهاند، اما سران تلآویو برای ادامه جنگ و ورود به مرحله درگیری فراگیر با تهران موانع بسیار جدیای دارند. شاید مهمترین مانع آنها قدرت نظامی و موشکی چشمگیر ایران باشد. موشکهای بالستیک و هایپرسونیک تهران در جریان عملیات وعده صادق ۲ نشان دادند که به آسانی میتوانند نقاط حیاتی و مهم اسرائیل را هدف بگیرند. اکنون سران نظامی و سیاسی تلآویو نگران هستند که وقوع جنگ فراگیر عملا به قیمت نابودی سرزمینهای تحت اشغال تمام شود.
دیگر مانع پیشروی تلآویو، هزینههای مالی سرسامآور جنگ و اقتصاد رو به تضعیفشان است. نتانیاهو طی یک سال اخیر بالغ بر ۲۷۰ میلیارد دلار برای جنگ در غزه و لبنان هزینه صرف کرده است. سران اسرائیل به خوبی میدانند که ادامه جنگ و ورود به درگیری فراگیر با ایران میتواند هزینهای غیرقابل باور را به آنها تحمیل نماید.
در سطح سوم، بخشی بزرگ از جناح چپ و شهروندان اسرائیلی به شدت مخالف افزایش درگیری و جنگ با ایران هستند. در واقع، عدم همراهی افکار عمومی با اسرائیل میتواند به پاشنه آشیل نتانیاهو و کابینه او برای گسترش جنگ تبدیل شود. در صورت وارد شدن تلفات سنگین به اسرائیل نیز به طور حتم موجی از نارضایتی بزرگ در اسرائیل علیه نتانیاهو شکل خواهد گرفت.
مجموع این عوامل سهگانه در مقطع کنونی احتمال وقوع جنگ فراگیر میان ایران و اسرائیل را بسیار کاهش داده است. سه متغیر نظام بینالملل، معادلات امنیتی منطقه و اوضاع داخلی اسرائیل موجب شده که سناریوی جنگ فراگیر حداقل در کوتاه مدت بعید به نظر برسد.