خبر فوری

نقد فیلم بازی را بکش | جذاب اما سطحی

کد خبر : ۴۱۳۹۰۲
نقد فیلم بازی را بکش | جذاب اما سطحی

هر چند «بازی را بکش» گزینه‌ای جذاب برای تماشا کنار خانواده است اما به دلیل مشکلات متعددی در زمینه‌های روایت، شخصیت‌پردازی و سبک، به اثر چندان عمیقی تبدیل نمی‌شود.

به گزارش اینتیتر به نقل از سلام سینما، تهمینه منصوری روشن: فوتبال و حواشی پررنگ و گاه ملتهب آن، همواره جایگاه ویژه‌ای در میان اقشار مختلف جامعه داشته‌است؛ تا جایی که این ورزش فراسوی یک سرگرمی ساده رفته و به پدیده‌ای تأثیرگذار در حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بدل شده است. همین ظرفیت کم‌نظیر، دستمایه قصه نخستین فیلم بلند داستانی «محمدابراهیم عزیزی» با عنوان «بازی را بکش» شده است. فیلمی که برای نخستین‌بار در چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و به واسطه‌ی موضوع و روایت پرکشش خود، نگاه مخاطبان و رسانه‌ها به‌سوی آن جلب شد.

در روزهایی که سینمای ایران بیش از هر زمان دیگری به تولیدات کمدی پرفروش و عامه‌پسند گرایش یافته و بدنه اقتصادی خود را عمدتاً بر پایه همین ژانر بنا نهاده کرده، پرداختن به مسائل اجتماعی در قالب روایتی منسجم و پرکشش، آن‌هم با موضوع حساسی چون «قمار و فساد در فوتبال»، نه‌تنها جسورانه بلکه ضرورتی انکارناپذیر است. این رویکرد می‌تواند نویدبخش بازگشت سینما به نقش روشنگرانه و انتقادی‌اش باشد. با این حال، پرسش کلیدی آن است که آیا «بازی را بکش» توانسته این مأموریت دشوار را به سرانجامی درخور برساند و روایتی باورپذیر و اثرگذار از این معضل اجتماعی ارائه دهد؟

ضربه‌ای که بازی را از حرکت انداخت

روایت فیلم با حادثه‌ای تکان‌دهنده آغاز می‌شود: مرگ تلخ یک بازیکن فوتبال باسابقه به نام «مسعود» در پی خطای بازیکن تیم مقابل که به شکلی ناگهانی زمین بازی را به صحنه تراژدی بدل می‌سازد. از قضا، برادر بزرگ‌تر او «موسی» که خود مربی فوتبال است، در حین وقوع حادثه در کنار زمین حضور دارد و شاهد این لحظه هولناک است. «موسی» در مواجهه با شوک فقدان برادر و درگیر شدن با شایعاتی پیرامون عمدی بودن خطای رخ‌داده، وارد مسیری می‌شود که نه‌تنها احساسات شخصی بلکه باورهایش را به تدریج تحت شعاع قرار می‌دهد.  این آغاز پرتنش، به‌درستی بستری برای ایجاد حس همدلی و کنجکاوی در مخاطب فراهم می‌آورد.

با این‌حال، هرچند آغاز فیلم با ضرب‌آهنگی پرکشش همراه است، اما در ادامه اشتیاق مخاطب به تدریج فروکش می‌کند؛ چرا که روایت فیلم از عمق‌یابی در بطن داستان دور می‌ماند. در حالی که موضوع قمار و فساد در فوتبال سال‌هاست به‌عنوان یک واقعیت تلخ در اذهان عمومی جا افتاده، فیلمساز برای ارائه روایتی تازه و متمایز در این زمینه، نیازمند نگاهی موشکافانه‌تر و ورود دقیق‌تر به ساختار پیچیده و چندلایه این موضوع است؛ نه صرفاً اشاره‌ای سطحی و گذرا.

فاصله‌ای که پر نمی‌شود؛ غیبت روح در پیکر شخصیت‌ها 

یکی از مهمترین نقاط ضعف فیلم، فاصله‌ای است که میان تماشاگر و شخصیت‌ها باقی می‌ماند؛ فاصله‌ای که مانع از شکل‌گیری پیوند عاطفی عمیق و همذات‌پنداری مؤثر می‌شود. روایت نه‌تنها در نفوذ به لایه‌های درونی شخصیت‌ها ناتوان است، بلکه از ارائه چشم‌اندازی روشن نسبت به نیات، دغدغه‌ها و تحولات روانی آن‌ها نیز بازمی‌ماند. برای نمونه، همسر «مسعود» که از نظر دراماتیک می‌توانست نقش پررنگی در نمایش سوگواری، خشم، یا حتی واکنش‌های دوگانه نسبت به جهان فوتبال ایفا کند، تنها در چند دیالوگ کوتاه نارضایتی خود را نسبت به ورود مسعود به این مسیر بیان می‌کند.

از سوی دیگر، خود «موسی» به عنوان قهرمان اصلی فیلم و شخصیت پیش‌برنده‌ی داستان فاقد آن عمق شخصیتی است که تماشاگر بتواند با او احساس نزدیکی یا همدلی واقعی داشته باشد. این خلأ، ضربه‌ای جدی به بار دراماتیک روایت وارد می‌کند و از تأثیرگذاری نهایی فیلم می‌کاهد.

درامی که وقت شناس نیست

در روایت سینمایی، زمان‌بندی در ارائه اطلاعات و آشکارسازی تدریجی حقایق، نقشی کلیدی در حفظ کشش داستان و درگیر نگه‌داشتن مخاطب ایفا می‌کند، اما در «بازی را بکش»، این اصل بنیادین به‌درستی رعایت نمی‌شود. بسیاری از حقایق اصلی فیلم، نه در جریان تدریجی داستان و از دل موقعیت‌های دراماتیک، بلکه به‌طرزی مکانیکی و غیرطبیعی، در لحظاتی شبیه بازجویی یا گفت‌وگوهای خشک میان شخصیت‌ها فاش می‌شوند. این رویکرد نه‌تنها از بار عاطفی و تنش صحنه‌ها می‌کاهد، بلکه باعث می‌شود مخاطب به‌جای کشف تدریجی و درگیر شدن در لایه‌های روایت، صرفاً به شنونده‌ای منفعل بدل شود.

فضای روشن، درام تاریک

فضاسازی در فیلم نقش کلیدی دارد و تمامی عناصر بصری می‌بایست به طریقی طراحی و برنامه ریزی شوند که در خدمت و در راستای غنا بخشیدن به داستان و باورپذیر کردن آن باشد. فیلمسازان بعضا از فضای اطراف شخصیت‌ها برای نمایش درونیات آنها به خصوص در صحنه‌های تنها و یا خصوصی تر استفاده میکنند.

اما در «بازی را بکش» بر خلاف انتظار و تصور ما همه چیز در فضای نورانی و روشن در دل جنگل‌های سرسبز  شمال می‌گذرد. حتی سکانس‌های خلوت موسی در غم از دست دادن برادرش نیز در کنار دریایی آرام و روشن روایت می‌شود و ذره‌ای آنچه در درون موسی در تکاپوست را نشان نمی‌دهد و تنها نمود بصری از دوران سوگواری و تنش جاری در داستان، لباس سیاه بر تن عزاداران است. هوای ابری و گرفته شمال و دریای متلاطم قطعا می‌توانست انتخاب بهتری برای فضایی بسیار متناسب‌تر با آنچه در دل قصه می‌گذرد را ایجاد کند.

در نهایت این فیلم با داشتن داستانی گیرا، روایتی روان و جذاب می‌تواند گزینه‌ی خوبی برای تماشا و لذت بردن در آخر هفته برای اعضای خانواده باشد، اما نمی‌تواند توقعات مخاطب را به لحاظ ابعاد تکنیکال و هنری سینما برآورده سازد.

نظرات بینندگان