به بهانه روز نوجوان
امروز هشتم آبان ماه سال ۱۴۰۳ که در تقویم با عنوان روز نوجوان ثبت شده که این ثبت قطع به یقین یکی از مهمترین ثبتهای تاریخی در تقویم شمسی هست.
به گزارش اینتیتر، امروز هشتم آبان ماه سال ۱۴۰۳ که در تقویم با عنوان روز نوجوان ثبت شده که این ثبت قطع به یقین یکی از مهمترین ثبتهای تاریخی در تقویم شمسی هست.
شاید بدونید دلیل این نامگذاری چیه اما خالی از لطف نیست که من هم به اون اشاره کنم.
این روز در تقویم به پاسداشت روز شهادت حسین فهمیده با عنوان روز نوجوان ثبت شده. نوجوان درجه یک و به حق فهمیده ای که در زمان دفاع مقدس با از جان گذشتگی عجیب هنوز هم زبانزد و مثال یک نوجوان بزرگ و وطن پرسته.
نوجوانی که از جان گذشتگیش، اون هم در یک شرایط سخت و پیچیده و البته دلهره آور میتونه بسیار مهم و استثنایی باشه.
قصد تحلیل شهادت حسین رو ندارم چون درک و توانشم رو هم ندارم ولی به نظرم تکلیف دفاع از وطن در زمان حسین فهمیده بسیار روشن تر از امروز بوده. اما امروز قبل از عمل، تشخیص درست از غلط و اینکه دفاع از وطن چیه خودش نیاز به ساعت ها مطالعه و بررسی و شناخت داره.
قصد نصیحت کردن ندارم و فقط امیدوارم بیان تجربه ام در این مقطع از زمان بتونه راهی برای درک بهتر از شرایط موجود برای همه کسانی که این مطلب رو میخونن، داشته باشه.
در دنیای امروز که تکنولوژی و شبکه های اجتماعی و هوش مصنوعی در حال رشد، با سرعتی بسیار بالاست، شناخت شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نیازمند داشتن سواد رسانه ای هست.
سلاحی که اگر امروز به اون مسلط نباشیم هیچ کدوم از آگاهی ها و دانشی که داریم رو قابل استفاده نمیکنه.
خیلی ها فکر میکنن رسانه و یا سواد رسانه ای فقط به شناخت، نوع عملکرد و فعالیت رسانه های بزرگ ربط داره. مثلا اگر خوب بلدیم رسانه های خارجی و یا داخلی رو تحلیل کنیم یعنی سواد رسانه ای خوبی داریم و یا اینکه اخبار درست و غلط رو میتونیم در رسانه ها تشخیص بدیم یعنی سواد رسانه ای خوبی داریم. قبول دارم درسته که این مهارت هم لازم و مهمه اما کافی نیست.
حتما می پرسید چرا کافی نیست؟ چون دیگه امروز رسانه فقط رسانه های بزرگ و نوعا مدل سنتی شون نیست، رسانه هم به لحاظ مفهوم هم به لحاظ گستره دیگه مثل قبل نیست. رسانه داری هم فقط به داشتن تریبون در رسانه های بزرگ نیست.
امروز هر کسی فقط یک تلفن هوشمند داره میتونه صاحب یک رسانه بشه. چه بسا بزرگتر و تاثیر گذار تر از رسانه های با سابقه و قدرتمند.
با ظهور و قدرتمند شدن شبکه های اجتماعی و از اون مهم تر در دسترس بودن اینترنت، همه میتونن صاحب رسانه خودشون باشن.
شاید نقد بزرگی که به نوجوان های امروز میشه، همین باشه که همش سرشون تو گوشیشونه و یا پشت کامپیوتر هاشون نشستن که به نظر من این خودش نشون میده این محیط هم جذابه و هم کارآمد. اصرار به حذفشون هم کمکی نه به بزرگتر ها میکنه نه نوجوانان رو بیخیال و منصرف میکنه.
البته باید بگم اینجا قرار نیست من شبکه های اجتماعی رو آسیب شناسی بکنم پس لطفا کلام منو نقد نکنید. چون آبلیمو هم با همه ی خواصش ممکنه ضرر هایی هم داشته باشه و همه حتما با هم، هم نظر هستیم که به خاطر اون ضرر های احتمالیش کسی رو به نخوردنش اجبار نمی کنیم.
چیزی که اینجا خیلی مهمه اینه که این ابزارها رو در مرحله اول بشناسیم که خوب خدارو شکر نوجوانان این روزها به خاطر در تماس بودن دائمی با این فضا به خوبی باهاش آشنا هستن. اما همان طور که قبلا گفتم این به تنهایی کافی نیست. شناخت ابزار مهمه اما تحلیل و دانش و شناخت محتوای این فضا بسیار مهم تره. اینجاست که وقتی ابزار سواد رسانه ای رو داشته باشیم تشخیص مسیر درست برامون راحتر میشه.
خوب خودم احساس میکنم به اندازه کافی درباره اهمیت و نیاز به دانش سواد رسانه ای گفتم. سوال مهم اینجاست که از کجا باید شروع کنیم و توی این مسیر چه کارهایی باید انجام بدیم؟
در مرحله اول البته بعد از آشنایی با خود شبکه های اجتماعی، شناخت کارکرد و الگوریتم های این شبکه ها رو بسیار مهمه که مطالعه کنیم.
حتما شما بهتر از من میدونید دیگه امروز مطالعه فقط خوندن کتاب و مجله و … اینها نیست زندگی کردن، خرید کردن، در اجتماع بودن، تعامل با افراد و همه و همه این موارد مطالعه محسوب میشه.
پس در مرحله دوم ما نیاز به اطلاعات داریم که قرار شد با مطالعه بهش برسیم.
مرحله سوم که به نظر من بسیار مهم هست و شاید سخت ترین قسمت باشه اینه که هر آنچه میبینیم یا میشنویم رو به سرعت باور نکنیم. منظورم از باور مفهومی گسترده تر از پذیرش هست یعنی بپذیریم، ببینیم و بشنویم ولی اجازه اینکه به یک باور تبدیل بشه رو بهشون ندیم باور هایی از جنس پذیرش بدون سوال و چرایی.
یک نکته هم بگم که چرا گفتم این مرحله بسیار سخت هست چون اخبار و برخی از محتوا ها مستقیم بر احساسات ما اثر میزارن و مدیریت احساسات کار رو میتونه سخت بکنه.
مرحله چهارم وقتی باور نکنیم فرصت شنیدن و دیدن دوباره رو برای خودمون فراهم کردیم اینجاست که میتونم مقایسه درست تری انجام بدیم.
مرحله پنجم هم اهمیت زیادی داره چون قراره ما روحیه نقادی رو هم به خودمون اضافه کنیم، یاد بگیرم با نگاه انتقادی هر موضوعی رو بدون تعصب زیر سوال ببریم تا به بخش های ناشناخته اون هم بتونیم نفوذ کنم.
یک نکته ای که اینجا بسیار مهم هست اینه که نباید فکر کنیم اون چیزی رو که امروز لایه های پنهاش رو کشف کردیم و به نوعی درکش کردیم دیگه قابل نقد نیست. همون طور که علم با همه پیشرفتش همیشه فرصت این رو به همه میده تا نقدش کنن و دوباره به دستاوردهای جدید برسن. ما هم باید همین نگاه رو نسبت به مسائل پیرامونمون داشته باشم که این خودش موجب توسعه و پیشرفت این سواد در ما میشه.
خوب میخوام جمع بندی کنم. ممکنه هر کدوم از این مراحلی که گفتم نیازمند پرداخت بیشتری باشه یا خیلی ها هم ممکنه نظرات دیگه ای داشته باشن. من نظرم رو گفتم اگر شما هم نظری دارید حتما اینجا برام کامنت بزارید تا بیشتر در موردش با هم صحبت کنیم.
نوجوان دیگه امروز فقط یک دوره سنی نیست که از یه سنی شروع بشه و با رسیدن به یک سال مشخص تموم بشه نوجوانی یک نگاه یک تفکر و یک فصل مهم از کتاب زندگی همه ماست.
روز نوجوان بر همه نوجوانان کشور عزیزم ایران مبارک باشه.