آموزش هوش هیجانی کودکان

کد خبر : ۲۹۱۴۹۷
آموزش هوش هیجانی کودکان

جهان امروز برای کودکان و والدین چالش برانگیز است؛ در ادامه به بررسی هیجانات کودک، آموزش هوش هیجانی کودکان پرداختیم تا بیاموزید و آن را برای رشد فرزندتان به کار گیرید.

طی یکی دو دهه گذشته سرشت کودکی دستخوش دگرگونی‌های بسیاری شده موضوعی که سبب شده آموختن درس‌های اساسی که از دل انسان سرچشمه می‌گیرد به کودکان دشوار شود. سهم والدین در این میان این است که سطح آگاهی خود را با این آموزش‌ها بالا ببرند و آنها را در پرورش فرزندان دلبندشان به کار ببندند.

آموزش هوش هیجانی کودکان

تعریف هوش هیجانی

هوش هیجانی که امروزه بسیاری آن را به همین نام می‌شناسند به معنای آگاهی از احساسات فرزندان خود توانایی در همدلی تسکین و راهنمایی آن‌هاست. والدین باید بیاموزند تا بتوانند هوش هیجانی کودکان خود را شناسایی نموده و با آموزش مهارت‌های فرزندپروری آن را به کار گیرند.

درباره مهارت‌ها و سبک‌های فرزند‌پروری بیشتر بدانید.

کودکانی که از والدین خود بیشتر راجع به عواطف می‌آموزند:

توانایی تسلط بر تکانش‌ها و خواهش طلبی آنی را یاد بگیرند.

ایجاد انگیزه در خود و فهم نشانه‌های اجتماعی دیگران را درک کنند.

ایستادگی در برابر فراز و نشیب‌های زندگی را آموزش ببینند.

نقش والدین در آموزش مهارت‌ها

با توجه به شرایط امروزی، والدین باید با استفاده از فرصت‌های طلایی که در کنار فرزندان خود هستند، نقشی هدفمند و فعال را در تربیت فرزندان خود در پیش بگیرند. والدین می‌توانند با آموزش پایه‌ای‌ترین مهارت‌های انسانی مانند: شناخت و رسیدگی به مشکلات عاطفی، کنترل تکانش‌ها و همدلی نقش به سزایی در هوش هیجانی و تربیت کودکان‌شان داشته باشند.

در مورد رفتار‌ها و عادات کودک‌تان مطالعه کنید.

آموزش هوش هیجانی کودکان

پژوهشگران هوش هیجانی کودک

جان گاتمن در کتاب پرورش کودکان با هوش هیجانی بالا، روشی علمی و کاملاً کاربردی به والدین ارائه می‌دهد تا ابزاری راه‌گشا برای هدایت فرزندان خود در اختیار داشته باشند.

پیشنهاد می‌کنیم در مورد رشد شخصیت کودک‌تان بیشتر بدانید.

دانیل گلمن روانشناس و نویسنده هوش هیجانی در کتاب خود همراه با جزئیات ارزشمندی، پژوهش‌های علمی در این زمینه را مطرح می‌کند که منجر به درک روزافزون ما از این موضوع می‌شود. او می‌نویسد: خانواده اولین مدرسه برای یادگیری احساسات است. در این فضای صمیمی می‌آموزیم که چه احساسی در مورد خودمان داشته باشیم و دیگران چه احساسی نسبت به ما دارند.

نظریه جان گاتمن درباره هوش هیجانی

گاتمن از اهمیت آموزش کودکان در زمینه هوش هیجانی برای افزایش پایداری روانی و اجتماعی آنان تأکید می‌کرد. او به این موضوع اعتقاد داشت که کودکانی که هوش هیجانی قوی دارند، بهتر می‌توانند با استرس و فشارهای زندگی کنار بیایند و به انتخاب‌های بهتری دست یابند.

بنابراین، تربیت هوش هیجانی در کودکان از دیدگاه گاتمن به کمک آنان در تشکیل شخصیت و رشد اجتماعی و روانی آن‌ها می‌آید.

جان گاتمن، نه تنها بر توجه والدین به بازی‌های خیالی کودکان‌شان تأکید نموده، بلکه توصیه می‌نماید برای بالا بردن هوش هیجانی کودک، در گفتگو و خیال پردازی‌های‌شان سهیم شوند و خود نیز به تقویت این نیروی شگفت انگیز ارتباط با کودکان بپردازند.

تعریف درک در هوش هیجانی کودک

توانایی در قرار دادن خود به جای دیگری و از دریچه نگاه او نگریستن را می‌توان ساده‌ترین و در عین حال ژرف‌ترین تعریف درک دانست. اما شگرف‌ترین و حیاتی‌ترین نیرویی که به ما کمک می‌کند تا پایه‌های درک خود از جهان پیرامونمان را مستحکم سازیم.

آموزش هوش هیجانی کودکان

کودکان با نزدیک بودن به چنین خلوص ذاتی و دور ماندن از کژاندیشی‌ها دسترسی بیشتری به این نیروی حیاتی و شگرف دارند. امروزه به اهمیت خیال پردازی در بالا رفتن قوه درک و هوش کودکان پی برده‌اند.

چگونه در مورد احساسات فکر کنیم

چگونه در مورد این احساسات فکر کنیم و چه گزینه‌هایی برای واکنش نشان دادن در اختیار داریم؛ چه برداشتی از امیدها و ترس‌های خود داشته باشیم و چگونه آن‌ها را ابراز کنیم.

یادگیری احساسات نه تنها مستقیماً از طریق گفتار و رفتار والدین به کودکان، صورت می‌گیرد بلکه نحوه ابراز احساسات زن و شوهر نسبت به یکدیگر نیز به طور غیر مستقیم الگویی برای فرزندان است. برخی از والدین ذاتاً معلمان با استعدادی در آموزش احساسات هستند و برخی دیگر بویی از این هنر نبرده‌اند.

مربیان هوش هیجانی کودکان

به والدینی که به عواطف فرزندانشان توجه می‌کنند، مربیان هیجان می‌گویم. آن‌ها درست مانند مربیان ورزشی به فرزندان خود تدبیرهایی می‌آموزند که در برابر فراز و نشیب‌های زندگی بایستند.

آن‌ها به ابراز خشم، اندوه و ترس کودکان‌شان اعتراضی ندارند و به این عواطف اهمیت می‌دهند. همچنین عواطف منفی را بخشی از واقعیت زندگی می‌دانند و از لحظات عاطفی به عنوان فرصتی برای آموزش درس‌های مهم زندگی و ایجاد روابطی نزدیک‌تر با به کودکان خود استفاده می‌کنند. اما فقط با مهربانی و مثبت بودن نمی‌توان هوش هیجانی را آموزش داد.

والدینی که قادر به آموزش هوش هیجانی نیستند.

والدین بی‌اعتنا: عواطف منفی فرزندان خود را نادیده گرفته و به آن اهمیت نمی‌دهند.

پدر و مادر سخت‌گیر: از ابراز احساسات منفی فرزندان خود انتقاد می‌کنند و حتی شاید آن‌ها را به خاطر بروز احساسات سرزنش یا تنبیه کنند.

والدین آسان‌گیر: احساسات فرزندان خود را می‌پذیرند و با آن‌ها همدلی می‌کنند، اما نمی‌توانند آنها را راهنمایی کنند یا محدودیتی برای رفتار فرزندان خود ایجاد نمایند.

والدینی که مربی هیجانی هستند.

فرزندانی که والدین‌شان پیوسته روی تربیت هیجانی آن‌ها کار می‌کنند، از سلامت جسمانی بالاتری برخوردار بوده و از نظر تحصیلی بهتر از فرزندانی هستند که والدین آنها چنین راهنمایی‌هایی را ارائه نمی‌دهند.

آن‌ها با دوستان خود بهتر کنار می‌آیند، مشکلات رفتاری کمتری دارند و کمتر در معرض رفتار خشونت‌آمیز قرار می‌گیرند.

از همه مهم‌تر، فرزندانی که تربیت هیجانی شده‌اند احساسات منفی کمتری دارند و احساسات مثبت بیشتری را تجربه می‌کنند به طور خلاصه، آن‌ها از نظر عاطفی سالم‌تر هستند.

وقتی پدر و مادر شیوه تربیت هیجانی دارند

هنگامی که والدین از شیوه تربیت هیجان بهره می‌برند فرزندان‌شان انعطاف پذیرتر بار می‌آیند. گرچه فرزندانی که تربیت هیجانی شده‌اند نیز وقتی تحت تأثیر شرایط سخت قرار می‌گیرند، ناراحت یا خشمگین می‌شوند و می‌ترسند، اما بهتر می‌توانند خود را تسکین داده، از حالت پریشانی خارج شوند و حالت اولیه خود را بازیابی نمایند. به عبارتی، آن‌ها از نظر عاطفی باهوش‌تر هستند.

در واقع پژوهش‌ها نشان می‌دهد که تربیت هیجان حتی می‌تواند کودکان را از آسیب‌های اثبات شده ناشی از بحران متداول و روزافزون خانواده‌ها(اختلافات زناشویی و طلاق) محافظت نماید.

همدلی در تنظیم هیجانات کودکان

جان گاتمن تأکید دارد که والدین و مراقبان باید به کودکان با همدلی و پذیرش نسبت به هیجانات‌شان نگاه کنند. هوش هیجانی در تنظیم هیجانات به کودکان اعتماد به نفس بیشتری می‌دهد و از آن‌ها می‌خواهد که احساسات خود را بدون ترس از تنبیه یا نقدهای منفی ابراز نمایند.

همچنین، همدلی به کودکان اجازه می‌دهد تا از تجربیاتشان یاد بگیرند و به دنیای اطراف خود بیشتر بپردازند. والدین می‌توانند به کودکان کمک کنند که راه‌های مؤثری برای تنظیم هیجانات خود بیاموزند، مانند تنفس عمیق، نوشتن مطلب یا ارتباط با دوستان.

همدلی در تنظیم هیجانات کودک، به کودکان ابزاری مؤثر برای رشد و پیشرفت شخصیت خود می‌دهد و ارتباطات مثبت و سالمی را با والدین و دیگران ترویج می‌کند.

۵ گام تربیت هیجانی کودک

تئوری تربیت هیجانی از دیدگاه گاتمن بر پنج گام اصلی تاکید دارد. در ادامه این مقاله به این پنج گام می‌پردازیم تا با آموزش آن، راه‌کاری برای تربیت هیجانات کودک‌تان در اختیار داشته باشید.

آگاهی از عواطف کودکان

در این گام، کودکان باید آموزش داده شوند که چگونه هیجان‌ها را تشخیص دهند و از آن‌ها آگاه باشند. این آگاهی به کودکان کمک می‌کند تا بهتر درک کنند که چرا احساسات خود را تجربه می‌کنند و چگونه این احساسات می‌توانند بر رفتارهایشان تأثیر بگذارند.

آگاهی از عواطف می‌تواند ابزاری مؤثر برای مدیریت هیجان‌ها و ارتباط بهتر با دیگران باشد. گاتمن تاکید می‌کند که آگاهی از عواطف ابتدایی‌ترین قدم در تربیت هیجانی کودکان است که می‌تواند به رشد روانی و اجتماعی‌شان کمک کند.

تشخیص عواطف به عنوان فرصتی برای صمیمیت

در این گام، کودکان باید آموزش ببینند که عواطف و احساسات نه تنها قسمتی از زندگی‌شان هستند بلکه فرصتی برای ایجاد صمیمیت و یادگیری نیز می‌توانند باشند. والدین می‌توانند از مواقعی که کودکان احساساتی را تجربه می‌کنند به عنوان فرصتی برای گفت‌وگو و آموزش استفاده کنند.

این موقعیت‌ها به کودکان اجازه می‌دهند تا با اعتماد به نفس بیشتری احساس کنند و از تجربیاتشان یاد بگیرند. همچنین، این فرصت‌ها می‌توانند به والدین کمک کنند تا به کودکان آموزش دهند چگونه با هیجانات خود به صورت سالم و موثر برخورد کنند. از این رو، تشخیص عواطف به عنوان فرصتی برای صمیمیت و آموزش در دیدگاه گاتمن مهم است و به تعاملات مثبت و آموزنده میان کودکان و والدین کمک می‌کند.

گوش دادن همدلانه و ارزش قایل شدن به احساسات کودکان

در این مرحله، والدین باید به صورت فعال به کودکان گوش دهند و احساساتشان را با توجه و همدلی بپذیرند. این عمل نه تنها به کودکان اعتماد به نفس بیشتری می‌دهد، بلکه آن‌ها را ترغیب به به بیان احساساتشان می‌کند.

ارزش قائل شدن به احساسات کودکان به آن‌ها اعتماد به نفس و احترام به خود را آموزش می‌دهد. این گام می‌تواند ارتباطات صمیمی‌تر و مؤثرتری بین والدین و کودکان ایجاد کند.

گوش دادن همدلانه به احساسات کودکان و ارزش قائل شدن به آن‌ها، به عنوان یک مرحله مهم در تربیت هیجانی و رشد روانی و اجتماعی کودکان تلقی می‌گردد.

نام گذاری عواطف

این مرحله از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا به کودکان کمک می‌کند تا عواطف خود را درک کرده و از آن‌ها بیشتر آگاهی پیدا کنند. این فرآیند به کودکان اجازه می‌دهد تا احساسات خود را به کلمات و نام‌های خاصی تبدیل کنند و این به آن‌ها کمک می‌کند تا به صورت مؤثر‌تر با دیگران ارتباط برقرار کنند.

به عنوان مثال، یادگیری کلماتی مانند خشم، خوشحالی، اضطراب و غم به کودکان کمک می‌کند تا دقیق‌تر بیان کنند که چگونه احساس می‌کنند و به دیگران توضیح دهند. این فرآیند به کودکان ابزاری برای ارتباط مؤثر و بهبود دهنده در ارتباطات‌شان ارائه می‌دهد.

تعیین چهارچوب

تعیین چهارچوب در حین کمک به کودک به حل مسائل نیز می‌پردازد. در این مرحله، والدین باید به کودکان کمک کنند تا علاوه بر شناخت عواطف خود یاد بگیرند چگونه این احساسات را در موقعیت‌های مختلف مدیریت نمایند.

تعیین چهارچوب به کودکان کمک می‌کند تا در حین حل مسائل و تصمیم‌گیری‌های روزمره، به عواطف خود توجه داشته و در نظر داشته باشند. این موضوع شامل ارائه راهنمایی و توجیه‌هایی برای مدیریت هیجانات در موقعیت‌های مختلف می‌باشد.

به عنوان مثال، والدین می‌توانند به کودکان یاد بدهند که چگونه در مواجهه با عصبانیت یا اضطراب، از تنفس عمیق استفاده کنند یا به دیگر راه‌های سازنده و مؤثر برای حل مسائل اشاره کنند.

تعیین چهارچوب در حین کمک به کودک در حل مسائل می‌تواند به آنها کمک کند تا بهتر با چالش‌ها و مشکلات روزمره خود روبرو شوند و از هیجانات به نفع خود بهره ببرند.

تربیت پدرها با شیوه هیجانی

وقتی پدرها شیوه تربیت هیجان را در پیش می‌گیرند، تأثیر بسیار مثبتی بر روند رشد عاطفی فرزندان خود خواهند گذاشت. هنگامی که پدران از عواطف فرزندان خود آگاه هستند و تلاش می‌کنند به آن‌ها در حل مشکلات کمک کنند، فرزندان‌شان در مدرسه و روابط با دیگران بهتر عمل می‌کنند.

در مقابل پدری که از نظر عاطفی با فرزندش فاصله دارد. پدری که، خشن، ایرادگیر یا احساسات فرزندانش را پس می‌زند می‌تواند تأثیر بسیار منفی ذر کودک بگذارد.

فرزندان چنین پدرانی به احتمال زیاد در مدرسه ضعیف عمل می‌کنند بیشتر با دوستانشان دعوا می‌کنند و از سلامتی بالایی برخوردار نیستند. تأکید این موضوع بر پدران به این معنا نیست که تأثیر مادران در هوش هیجانی فرزندان کمرنگ است، بلکه پیامدهای تعاملی آن‌ها نیز با فرزندانشان بسیار مهم است.

پژوهش در تربیت هیجانی کودک و تاثیر آن در بزرگسالی

پژوهش‌ها نشان می‌دهد که والدین مربی هیجان می‌توانند به فرزندان خود در تبدیل شدن به بزرگسالان سالم‌تر و موفق‌تر کمک کنند. البته این روش به هیچ وجه روش درمانی برای مشکلات جدی خانوادگی نیست که به وسیله آن مشکلات خانوادگی مرتفع گردد. برای مشکلات جدی خانوادگی از مشاورین خبره در حوزه مشاوره خانواده باید کمک گرفته شود.

آیا تربیت هیجانی اتمام نزاع خانوادگی است؟

استفاده از تربیت هیجان به این معنا نیست که تمام دعواهای خانوادگی متوقف خواهد شد. دیگر کسی حرف سردی نمی‌زند، هیچ احساساتی جریحه‌دار نمی‌گردد و دیگر هیچ اندوه و اضطرابی به وجود نمی‌آید. اختلاف نظر واقعیتی از زندگی خانوادگی و زناشویی می‌باشد.

با این وجود، هنگامی که تربیت هیجان را به کار ببندید، احساس خواهید کرد که به فرزندان خود نزدیک‌تر شده‌اید. وقتی اعضای خانواده صمیمیت و احترام بیشتری نسبت به یکدیگر دارند، مشکلات بین اعضای خانواده کم رنگ‌تر و قابل تحمل‌تر به نظر می‌رسد.

ارتباط عاطفی والدین و فرزندان با تربیت هیجانی

به طور کلی تربیت هیجان به معنای پایان دادن به انضباط نیست. در واقع، هنگامی که شما به فرزندانتان از نظر عاطفی نزدیک هستید خود را بیشتر وقف زندگی آن‌ها کرده‌اید و به همین دلیل بر روی آن‌ها تأثیر بیشتری خواهید گذاشت.

شما در موقعیتی قرار می‌گیرید که وقتی سرسختی لازم است، می‌توانید سرسخت باشید.

وقتی خطایی از فرزندانتان می‌بینید یا احساس کردید پیشرفت‌شان کند است، به آن‌ها گوشزد می‌کنید.

هنگامی که می‌دانید، می‌توانند بهتر از این‌ها باشند آن‌ها را راهنمایی می‌کنید و ترسی از تعیین چارچوب برای آن‌ها ندارید.

از آنجا که پیوند عاطفی با فرزندان خود دارید حرف‌های شما برای آن‌ها مهم است. به آنچه فکر می‌کنید اهمیت می‌دهند و نمی‌خواهند شما را ناراحت کنند. به این ترتیب، تربیت هیجان به شما در راهنمایی و ایجاد انگیزه در فرزندانتان کمک می‌کند. تربیت هیجان نیاز به تعهد و شکیبایی فراوانی دارد، اما در عمل همانند مربیگری در رشته‌های مختلف است.

راهکارهایی برای تربیت هیجانی

  • از ایرادگیری، تحقیر یا مسخره کردن فرزندتان بپرهیزید.
  • رویکرد تکیه‌سازی و تحسین در کودک‌تان را تقویت نمایید.
  • این قدر به کودک‌تان دستورالعمل صادر نکنید.
  • برای زندگی روزمره کودک‌تان نقشه‌ای روانی ترسیم کنید.
  • از دشمن کودک خود جانب‌داری کورکورانه نکنید.
  • برای حل مشکل کودک، راه‌حل خود را تحمیل نکنید.
  • توانمندسازی کودک را با احترام به آمال و آرزوهایش در نظر بگیرید.
  • حق انتخاب به کودک‌تان بدهید.
  • در رویاها و تخیلات فرزندتان سهیم شوید. با کودک روراست باشید.
  • به همراه فرزند خود کتاب کودکانه بخوانید. در فرایند تربیت هیجان صبور باشید.
  • قدرت خود به عنوان والدین را آگاهانه به کار بگیرید.

چه مواقعی تربیت هیجانی توصیه نمی‌شود.

  • وقتی زمان کافی ندارید.
  • وقتی غیر از شما و فرزندتان، دیگران حضور دارند.
  • وقتی خسته و ناراحت هستید و از عهده تربیت هیجانی برنمی‌آیید.
  • مهارت‌های خود را در تربیت هیجان بسنجید و در صورت نداشتن مهارت به کار نبرید.

سخن نویسنده

تربیت هوش هیجانی در کودکان، از طریق ایجاد ارتباط مثبت، بیان احساسات، تشویق به خلاقیت و مهارت‌های اجتماعی انجام می‌شود. والدین باید با شناخت عمیق احساسات کودک‌شان، به آن‌ها کمک کنند تا احساسات خود را درک کرده و به موقع استفاده کنند. به آن‌ها اهمیت ارتباط با دیگران و مهارت‌های حل مسائل را آموزش دهید و در مواقع لزوم یادآوری نمایید.

تربیت هیجانی والدین می‌تواند شامل: ارائه فرصت‌های ارتباطی فعال با کودکان باشد. به کودکان اجازه دهید احساسات خود را بیان کنند و به آن‌ها گوش دهید. داستان‌ها و تجربه‌های خود را برای فرزندتان بازگو نمایید تا درک عمیق‌تری از احساسات دیگران پیدا کنند.

تشویق به خلاقیت در حل مسائل و مواجهه با چالش‌ها نیز از مهارت‌های هوش هیجانی است. ایجاد محیط امن باعث افزایش اعتماد به نفس کودکان می‌شود و آن‌ها را در تجربه احساسات مثبت تشویق می‌کند(دانشجوی دکتری روانشناسی تربیتی کودک مرتضی شهبازی).

نظرات بینندگان