معرفی و نقد فیلم یک نبرد پس از دیگری One Battle After Another 2025: نبرد پشت نبرد با دی‌کاپریو و شان پن

کد خبر : ۴۳۵۷۴۰
معرفی و نقد فیلم یک نبرد پس از دیگری One Battle After Another 2025: نبرد پشت نبرد با دی‌کاپریو و شان پن

فیلم نبردی پس از دیگری اثر تازه‌ی پل توماس اندرسن را می‌توان یکی از بحث‌برانگیزترین و غیرمنتظره‌ترین آثار سینمای سال ۲۰۲۵ دانست.

به گزارش اینتیتر، فیلم نبرد پشت نبرد (One Battle After Another) یک اکشنِ دلهره‌آور آمریکایی محصول ۲۰۲۵ به نویسندگی و کارگردانی پل توماس اندرسن است.

در این فیلم لئوناردو دی‌کاپریو، شان پن، بنیسیو دل تورو، رجینا هال، تیانا تیلور و چیس اینفینیتی به ایفای نقش می‌پردازند.

 

 این فیلم با الهام از رمان واینلند (۱۹۹۰) اثر توماس پینچن ساخته شده است. 

 

داستان فیلم:

در فیلم نبردی پس از نبرد دیگر باب فرگوسن، انقلابی سابق پس از ربوده‌شدن دخترش به‌دست دشمن قدیمی‌اش، مجبور می‌شود دوباره به میدان بازگردد. او در این مسیر، گذشته پر از آرمان‌های شکسته و خیانت‌ها را مرور می‌کند و ..

 

بازیگران:

لئوناردو دی‌کاپریو در نقش باب فرگوسن
شان پن در نقش استیون جی. لاک‌جا
بنیسیو دل تورو در نقش سنسی سرخیو
رجینا هال در نقش دیاندرا
تیانا تیلور در نقش پرفیدیا بورلی هیلز
چیس اینفینیتی در نقش ویلا فرگوسن بورلی هیلز
آلانا هایم
وود هریس
شِینا مک‌هیل
دی دبلیو موفت در نقش بیل دزموند

 

نمرات فیلم:


در وبگاه جمع‌آوری نقد راتن تومیتوز، ٪۹۵ از ۳۷۶ بررسی منتقدان مثبت است. اجماع این وبگاه چنین می‌نویسد: «یک نبرد پس از دیگری، ماجرای نامتعارف حماسی سرشار از صحنه‌های اکشن شگفت‌انگیز، سرگرم‌کننده‌ترین فیلم پل توماس اندرسون تا امروز است، و در عین حال یکی از غنی‌ترین آثار او از نظر مفهومی.»

 

این فیلم در متاکریتیک که از میانگین وزنی استفاده می‌کند، بر اساس نظر ۶۳ منتقدین امتیاز ۹۵ از ۱۰۰ را کسب کرده که نشان‌گر «تحسین همگانی» است.

نقد فیلم:

مووی مگ: فیلم «One Battle After Another» اثر تازه‌ی پل توماس اندرسن را می‌توان یکی از بحث‌برانگیزترین و غیرمنتظره‌ترین آثار سینمای سال ۲۰۲۵ دانست. فیلمی با بودجه‌ای سنگین در حدود ۱۵۰ میلیون دلار که برخلاف روال معمول آثار اندرسن – که اغلب متکی بر روایت‌های صمیمی و کاراکترمحور در بسترهای محدود و کم‌هزینه‌اند – به سمت ساختار یک اکشن سیاسی عظیم با پیام‌های اجتماعی و نژادی حرکت کرده است. همین انتخاب جاه‌طلبانه، در کنار انتظارات بالای مخاطبان و منتقدان از فیلمسازی در سطح اندرسن، موجب شده این اثر بیش از هر زمان دیگری زیر ذره‌بین قرار گیرد.

نخستین و شاید بنیادین‌ترین مشکل فیلم در همان نقطه‌ای آغاز می‌شود که می‌خواهد همزمان درباره‌ی همه‌چیز باشد. اندرسن در «One Battle After Another» می‌کوشد پرتره‌ای از جامعه‌ی ازهم‌گسیخته‌ی آمریکا ترسیم کند؛ جامعه‌ای گرفتار در بحران‌های هویتی، نژادی، سیاسی و اخلاقی. با این حال فیلمساز در برقراری تعادل میان این مضامین ناتوان می‌ماند و نتیجه، فیلمی است که پر از ایده اما خالی از انسجام است. فیلمنامه، که معمولاً در آثار اندرسن ستون فقرات روایت است، این‌بار شبیه پازلی از قطعات ناهمگون است که به زور در کنار هم قرار گرفته‌اند.

در نیمه‌ی نخست فیلم، نشانه‌هایی از همان قدرت روایی و تیزبینی همیشگی اندرسن دیده می‌شود. صحنه‌ی افتتاحیه – که در آن گروهی شورشی با شعارهای رادیکال و انگیزه‌هایی نامعلوم دست به حرکتی خشونت‌آمیز می‌زنند – نوید روایتی پرتنش و چندلایه را می‌دهد. اما به‌محض آن‌که داستان به مرحله‌ی میانی می‌رسد، هرچه اندرسن ساخته، فرو می‌پاشد. شخصیت‌ها نه رشد می‌کنند و نه هدف مشخصی دارند. قهرمان اصلی (با بازی لئوناردو دی‌کاپریو) از یک خرابکار ایدئالیست به مردی سرگردان تبدیل می‌شود که هیچ‌گاه نمی‌فهمیم چرا شورشی شده و چرا تصمیم می‌گیرد از آرمان‌هایش فاصله بگیرد. تصمیمات او بیشتر محصول تصادف‌اند تا شخصیت‌پردازی.

 

این ضعف در طراحی شخصیت، تقریباً به تمام ابعاد فیلم سرایت کرده است. حتی ضدقهرمانان و نیروهای مرموزی که اندرسن با عنوان «گروه سایه» معرفی می‌کند – نهادی مبهم و مذهبی که شباهتی استعاری با دولت پنهان آمریکا دارد – صرفاً تیپ هستند؛ تیپ‌هایی که با نگاه صفر و صدی به تصویر کشیده می‌شوند: تماماً شرور، تماماً منحرف و به‌شدت کلیشه‌ای. چنین رویکردی در سینمای امروز آمریکا به معضلی فراگیر بدل شده؛ کاهش پیچیدگی شخصیت‌ها به دو قطب خیر و شر، که از قضا دقیقاً خلاف فلسفه‌ی شخصیت‌پردازی در فیلم‌های کلاسیک و همین‌طور آثار گذشته‌ی خود اندرسن است.

 

در نتیجه، فیلم از لحاظ مضمون و روایت دچار همان آسیبی می‌شود که سال‌ها پیش اندرسن در مصاحبه‌ای درباره‌اش هشدار داده بود: “فیلمی سیاسی نباید مانیفست باشد.” اما «One Battle After Another» دقیقاً همان چیزی است که نباید باشد — مانیفستی شعاری که گهگاه در قالب اکشن و دیالوگ‌های پرطمطراق بسته‌بندی شده است.

 

در بخش فنی اما ماجرا متفاوت است. از نظر میزانسن، طراحی صحنه و فیلم‌برداری، اثر بی‌تردید در زمره‌ی خوش‌ساخت‌ترین فیلم‌های سال قرار می‌گیرد. اندرسن یک بار دیگر ثابت می‌کند که در خلق قاب‌های سینمایی استاد است. نورپردازی‌های طبیعی، رنگ‌های اشباع‌شده‌ی سرد و ترکیب‌بندی‌های دقیقش، یادآور بهترین آثار دهه‌ی هفتاد هالیوود‌اند. دوربین با دقتی مثال‌زدنی میان صحنه‌های شلوغ و خشن حرکت می‌کند و هر بار زاویه‌ای تازه از آشوب اجتماعی را به نمایش می‌گذارد. جلوه‌های ویژه در خدمت تصویر هستند، نه برعکس. به همین دلیل ضرباهنگ بصری فیلم هرگز خسته‌کننده نمی‌شود، حتی در لحظاتی که فیلمنامه به‌وضوح از تمرکز تهی است.

 

در میان بازیگران، شاون پن خیره‌کننده‌ترین حضور را دارد. او نقش سرهنگی دیوانه، مذهبی و نژادپرست را بازی می‌کند که ترکیبی از خشونت و کاریزما را به نمایش می‌گذارد. بازی او در بخش‌های میانی فیلم توازن و ریتم مناسبی ایجاد می‌کند و هرگاه روی پرده است، سطح تنش داستان به‌طور محسوسی بالا می‌رود. متأسفانه در یک‌سوم پایانی شخصیتش به سمت اغراق و «کارتونی» شدن می‌رود، چیزی که سبب از دست رفتن تأثیر جدی او می‌شود. با این حال، اجرای پن آن‌قدر قوی هست که انتظار می‌رود در فصل جوایز مورد توجه قرار گیرد.

 

دی‌کاپریو، با وجود تلاش فراوان، در قالب نقش نوشته‌شده‌ برایش فرصت چندانی ندارد. کاراکتر او نه گذشته‌ای روشن دارد و نه مقصدی. این ابهام اگر تعمدی بود، می‌توانست به جذابیت منجر شود، اما در اینجا صرفاً بی‌منطقی به نظر می‌رسد. دی‌کاپریو گاه در یک سکانس شورشی آرمان‌خواه است و چند دقیقه بعد پدری نگران؛ بدون هیچ زمینه‌ی روانی یا روایی. بازی او میان سکانس‌های دراماتیک و اکشن هم‌پوشانی لازم را ندارد، که البته تقصیر بازیگر نیست، بلکه از فیلمنامه‌ای می‌آید که نمی‌داند از کاراکترش چه می‌خواهد.

 

اما آنچه در نهایت بیش از همه بر ذهن می‌ماند، نه ضعف بازیگران یا حتی شعارزدگی فیلم، بلکه فروپاشی منطقی روایت در بخش پایانی است. وقتی فیلم به نقطه‌ی اوج نزدیک می‌شود، اندرسن ناگهان به سراغ مجموعه‌ای از رخدادهای تصادفی می‌رود که هیچ‌کدام با مقدمات داستان هم‌خوانی ندارند. معرفی ناگهانی یک شخصیت جدید که فداکارانه قهرمان را نجات می‌دهد، دقیقاً همان خطایی است که در فیلم‌های سطحی شبکه‌های استریمی بارها دیده‌ایم. سکانس پایانی – با وجود تلاش برای ارائه‌ی پایان‌بندی حماسی – بیشتر به تقلیدی از فیلم‌های اکشن متوسط شباهت دارد تا روح دراماتیک آثار پیشین سازنده.

با این حال، اگر نگاه فنی و بصری «One Battle After Another» را جدا از فیلمنامه مورد بررسی قرار دهیم، «One Battle After Another» هنوز هم در سطح بالایی قرار دارد. طراحی سکانس‌های نبرد شهری و میزان دقت در فیلم‌برداری صحنه‌های پرجمعیت واقعاً چشمگیر است. موسیقی متن نیز با بهره‌گیری از تم‌های تنش‌آفرین و سازهای برنجی، تنش روانی لازم را القا می‌کند. در واقع از نظر اجرایی همه‌چیز در خدمت ساخت اثری بزرگ مقیاس و حرفه‌ای است؛ اما مسئله آنجاست که این عظمت تکنیکی بر بستری از ضعف‌های فکری بنا شده است.

نظرات بینندگان