نظریه اریک اریکسون به زبان ساده

اریک اریکسون را با نظریه ی هشت مرحله ای که برای زندگی روانی اجتماعی انسان ها ارائه کرد، می شناسند. در این مطلب با زندگی و نظریه اریک اریکسون به زبان ساده آشنا می شویم.
اینتیتر - سحر سادات زمانی؛ اریک اریکسون روانکاو متفاوتی بود. او همانند همکارانش مدارک دانشگاهی نداشت و هیچگاه آموزش رسمی ندید. اما علاقه مند به انسان و ساختار روانی او بود.
بیشتر بخوانید:
- نظریه اریک فروم به زبان ساده
- نظریه ملانی کلاین به زبان ساده
- نظریه کارن هورنای به زبان ساده
- نظریه یونگ به زبان ساده
- آنیما و آنیموس به زبان ساده
- نظریه آدلر به زبان ساده
- نظریه فروید به زبان ساده
- مفهوم سایه در روانشناسی به زبان ساده
اریکسون نگاه دگمی نسبت به نظریات علمی در علوم انسانی نداشت و برخلاف سایر روانکاوان نگاه فروید به انسان را رد نمی کرد بلکه به دنبال گسترش و تکمیل نظریات فروید بود. تنها تفاوتی که او با پدر علم روانکاوی داشت این بود که ساختار روان انسان را تک بعدی و از منظر جنسی نگاه نمی کرد و برای اجتماع و تاریخ نیز حقی قائل بود.
بحران هویت مهم ترین مفهوم نظریه اریکسون است که می توان گفت ریشه در کودکی او دارد. اریکسون فرزند تک والد بود و با مادرش بزرگ شد و همواره در جستجوی این بود که پدرش کیست و تا سنین پیری نیز به دنبال پاسخ این سوال می گشت.
به صورت کلی از نظریه اریکسون در علم روانکاوی بسیار استقبال شده و به عنوان نظریه پسافرویدی نام گرفته است. در ادامه به شرح زندگی نامه و نظریه اریک اریکسون به زبان ساده می پردازیم. با ما همراه باشید.
زندگی نامه اریک اریکسون
اریک اریکسون از زمانی که متولد شد و تا زمانی که از دنیا رفت، به دنبال این بود که بفهمد کیست و هویتش چیست؟
اریکسون در ۱۵ ژوئن سال ۱۹۰۲ در جنوب آلمان به دنیا آمد. او با مادر و ناپدری خود زندگی می کرد و از هویت پدر واقعی خود خبری نداشت. او تا سالهای پایانی زندگی اش به دنبال هویت پدرش بود اما ناموفق ماند.
اریکسون برخلاف سایر همکارانش تحصیلات دانشگاهی نداشت و از جوانی به شاعری و نقاشی روی آورده بود. او مدتی برای پیدا کردن خویشتن از وطن دور شد اما سرگردان تر از گذشته برگشت. در این بازگشت با آنا فروید آشنا شد و در موسسه ای تحت نظر او کار کرد. آنا فروید به عنوان روانکاو او نیز بود.
اریکسون پس از بازگشت از سفر ازدواج کرد و صاحب ۴ فرزند شد. سپس پس از شروع جنگ جهانی به دلیل یهودی بودن از آلمان رفت و در آمریکا ساکن شد. او در آمریکا هم آرام و قرار نداشت و در مکان های مختلفی سکونت داشت.
اریکسون با اینکه مدارک دانشگاهی نداشت اما در دانشگاه های بزرگی مانند هاروارد و ماساچوست کارهای پژوهشی انجام داد و کتاب های بسیاری در حوزه روانکاوی تدوین کرد. نظریه ۸ مرحله ای اریکسون که بسط نظریه ۵ مرحله ای فروید است پایه و اساس نظریه های بعدی علم روانشناسی شد.
نظریه اریک اریکسون به زبان ساده
همانطور که پیش تر بیان کردیم اریکسون مفاهیم نظریه فروید را توسعه داد و رشد روانی انسانها را تنها به ۵ سال اول زندگی و غریزه مرگ و زندگی محدود نکرد. از نگاه او انسان ها در هر مرحله از زندگی تکالیفی دارند و در صورت موفقیت یا عدم موفقیت در طیفی از سلامت روان قرار می گیرند. در ادامه به بررسی مفاهیم نظریه اریکسون می پردازیم.
مفهوم خود در نظریه اریکسون
مفهوم خود در نظریه فروید مفهومی بیچاره بود که ما بین نیازهای مهارنشدنی نهاد و خواسته های غیرمعقول فراخود گیر کرده بود و اگر نمی توانست اوضاع را درست مدیریت کند شرایط روانی اش دچار مشکل میشد. حال مفهوم خود در نظریه اریکسون جنبه مثبت تری پیدا می کند و به سه بعد مختلف خود بدنی، خود آرمانی و هویت خود تقسیم می شود و در همه مراحل زندگی نیز قابلیت تغییر دارد.
اریکسون بر این باور بود که خود نیروی مثبتی است و هویت شخصی، نوعی از من را می آفریند. خود به انسان ها کمک میکند تا از پس چالش های زندگی بر بیایند و با شرایط سازگار شوند. خود نقش یکپارچه سازی شخصیت ما را برعهده دارد و البته تا بخشی هم به صورت ناهشیار و براساس تجربیات زمان گذشته و حال عمل می کند. در یک کلام اریکسون خود را به صورت توانایی فرد در یکپارچه کردن تجربیات و اعمال به شیوه سازگارانه تعریف می کند.
همانطور که گفتم اریکسون برای خود سه جنبه بدنی، آرمانی و هویت خود را در نظر میگیرد. خود بدنی به تجربیات مرتبط با بدنمان، نگاهی که به خود جسمانی مان و تفاوتی که از این نظر با دیگران داریم باز می گردد.
خود آرمانی بیانگر تصویر ذهنی است که از خودمان با آرمان تعیین شده داریم.
هویت خود نیز تصویری ذهنی است که ما از خودمان در انواع نقش های اجتماعی که بازی می کنیم داریم.
نقش جامعه در رشد خود
اریکسون به عوامل اجتماعی در شکل گیری شخصیت اهمیت بسیاری میداد و برخلاف فروید تنها عوامل زیستی را دخیل نمی دانست. او معتقد بود فرهنگ و جامعه در شکل گیری خود افراد تاثیر بسزایی دارند و هر جامعه ای با روش های مخصوص خود افراد را شکل می دهد.
اریکسون همچنین مراحل رشد افراد را از قالب جنسی ای که فروید تدوین کرده بود، خارج کرد و قالب اجتماعی را به آن افزود. او این مراحل رشد را به سالهای اولیه زندگی محدود نکرد و تا پایان زندگی این مراحل را برای رشد انسان در نظر گرفت. در ادامه به معرفی و شرح مراحل رشد روانی و اجتماعی اریکسون می پردازیم.
۸ مرحله رشد روانی اجتماعی اریکسون
مراحل رشد روانی اجتماعی اریک اریکسون شامل چند ویژگی اساسی هستند که پیش از شرح شان به معرفی آنها می پردازیم.
اول اینکه رشد در نظریه اریکسون بر طبق اصل تکوینی صورت میگیرد. یعنی یک جز تشکیل دهنده از جز دیگر به وجود می آید و زمان تسلط خودش را دارد اما به طور کامل جایگزین اجزای تشکیل دهنده قبلی نمی شود.
دوم اینکه در هر مرحله زندگی تعامل اضداد وجود دارد یعنی تعارض بین عناصر سازگار و عناصر اخلالگر. برای مثال در طول نوباوگی، اعتماد بنیادی( گرایش سازگار) با بی اعتمادی بنیادی ( گرایش اخلالگر) مغایر است.
سوم اینکه در هر مرحله تعارض بین عناصر سازگار و اخلالگر، یک ویژگی خود یا توانمندی خود را به وجود می آورد که اریکسون آن را نیروی بنیادی نامید.
چهارم اینکه نیروی بنیادی خیلی کم در هر مرحله به آسیب اساسی در آن مرحله می انجامد.
پنجم اینکه گرچه اریکسون هشت مرحله خود را مراحل روانی اجتماعی نامید اما هرگز جنبه زیستی رشد انسان را از نظر دور نداشت.
ششم اینکه رویدادهای مراحل قبلی موجب رشد بعدی شخصیت نمی شوند. هویت خود توسط تعدد تعارض ها و رویدادهای گذشته، حال و مورد انتظار شکل میگیرد.
و در آخر اینکه در هر مرحله به ویژه از نوجوانی به بعد، رشد شخصیت با بحران هویت مشخص می شود که اریکسون آن را نقطه عطف، دوره حساس آسیب پذیری بیشتر و استعداد بیشتر نامید. بنابراین در طول هر بحران فرد نسبت به تغییرات عمده در هویت، خواه مثبت خواه منفی، خیلی حساس است. برخلاف کاربرد رایج، بحران هویت رویداد فاجعه آمیزی نیست، بلکه فرصتی برای سازگاری انطباقی یا غیرانطباقی است.
هشت مرحله رشد روانی اجتماعی در نظریه اریکسون به شرح زیر است:
مرحله نوباوگی
اولین مرحله از رشد روانی اجتماعی اریکسون نوباوگی است که سال اول زندگی افراد را در بر میگیرد و با مرحله دهانی نظریه فروید همپوشانی دارد.در این دوره دو عنصر اعتماد در برابر بی اعتمادی قرار دارد و نیروی بنیادی برآمده از دل آن، امید است.
از نظر اریکسون دوران نوباوگی دوران جذب کردن است. کودک به دنبال جذب غذا و اطلاعات حسی است و یاد می گیرد به دنیای بیرونی اعتماد کند و یا به آن بی اعتماد باشد. در واقع در وضعیتی قرار می گیرد که امید واقع بینانه در او ایجاد شود.
در صورتی که نیازهای کودک در این دوران تامین شود، او اعتماد بنیادی را که یک عنصر سازگار است تقویت می کند و در صورتی به نیازهای کودک پاسخ مناسب داده نشود بی اعتمادی بنیادی را به عنوان عنصر اخلالگر تقویت می کند.
لازم به ذکر است که وجود هر دو عنصر و تقویت نسبی آنها برای رشد روانی کودک ضروری است.
مرحله اوایل کودکی
اوایل کودکی که سال دوم و سوم زندگی را در برمیگرد دومین مرحله رشد روانی اجتماعی اریکسون است. این مرحله با مرحله مقعدی فروید برابر است. خودمختاری در برابر شرم و تردید به ترتیب دو عنصر سازگار و اخلالگر این مرحله هستند و اراده دستاورد اوایل کودکی به شماره می رود.
در این دوران کودک یاد می گیرد چگونه ادرار و مدفوع کردن خود را کنترل کند، راه برود و چیزی را نگه دارد. در واقع این دورانی است که هم کودک استقلال و خود مختاری را تجربه می کند و هم شرم و تردید اینکه آیا از پس کارها بر می آید یا نه .
لازم به ذکر است که کودکانی که خودمختاری را در این دوره پرورش چندانی ندهند در دوره های بعدی زندگی با مشکل مواجه خواهند شد.
مرحله بازی
بازی سومین مرحله رشد روانی و اجتماعی است. این دوره برابر با مرحله آلتی فروید است و در بازه ۳ تا ۵ سالگی اتفاق می افتد. ابتکار عمل در برابر گناه دو عنصر سازگار و اخلالگر این دوره هستند و هدف نیز به عنوان نیروی بنیادی شناخته می شود.
از نظر اریکسون در این دوران کودک علاوه بر همانندسازی با والدین، قدرت جابه جایی، مهارت های زبان، کنجکاوی، تخیل و توانایی تعیین هدف را نیز پرورش می دهند. در این مرحله اراده مرحله دوم رشد می کند و به صورت فعالیت هدفمند در می آید.
مرحله دوره مدرسه
دوره مدرسه چهارمین مرحله رشد روانی اجتماعی است و از سن ۶ تا ۱۲ را در برمیگیرد و با مرحله نهفتگی فروید برابر است. سخت کوشی در برابر حقارت دو عنصر سازگار و اخلالگر و شایستگی نیروی بنیادی این دوران است.
کودک در این دوره وارد زندگی اجتماعی شده و از محیط خانواده فراتر می رود. او با معلمان و همسالان خود ارتباط دارد و تلاش به یادگیری و کسب شایستگی در این دوران افزایش پیدا می کند. زمانی که کودک در این دوران برای یادگیری تلاش می کند و تلاش هایش نتیجه دارد می شوند عنصر سختکوشی را پرورش می دهد و زمانی که تلاش هایش برای رسیدن به اهداف کافی نباشد احساس حقارت را. اگر کودک دو مرحله قبلی زندگی را درست طی نکرده و عنصر اخلالگر را بیشتر پرورش داده باشد در این دوران نیز حقارت را بیشتر پرورش می دهد.
لازم به ذکر است که اگر افراد مراحل زندگی را سالم طی نکنند و عنصر اخلالگر را در مراحل اولیه بیشتر پرورش دهند امکان واپسروی به مراحل قبلی زندگی را دارند.
مرحله نوجوانی
نوجوانی پنجمین مرحله رشد روانی اجتماعی است. هویت در برابر سردرگمی هویت دو عنصر سازگار و اخلالگر این دوره هستند و پایبندی به عنوان نیروی بنیادی این دوره شناخته می شود.
این دوره از ابتدای بلوغ تا اوایل بزرگسالی ادامه دارد و فرد درگیر بحران هویت است. در این دوران فرد سعی می کند بفهمد چه کسی است و چه می خواهد و به دنبال پیدا کردن هویت جنسی شغلی ایدئولوژیکی خود است.
سردرگمی بخشی از تلاش های ما برای جستجوی هویت است اما سردرگمی افراطی برای کسب هویت موجب واپس روی به مراحل رشد قبلی می گردد. دستاورد این دوره پایبندی است و همتای بیمارگون آن انکار نقش است.
مرحله جوانی
جوانی ششمین مرحله رشد روانی اجتماعی است. صمیمیت در برابر انزوا دو عنصر سازگار و اخلالگر و عشق نیروی بنیادی این دوران است.
این دوران از ۱۹ سالگی تا ۳۰ سالگی را در میگیرد با فراگیری صمیمت آغاز و با پرورش زایندگی به پایان می رسد. صمیمیت در این دوران به معنای توانایی آمیخته کردن هویت فرد با هویت فردی دیگر بدون نگرانی در مورد از دست دادن آن است.
همتای روانی اجتماعی صمیمت انزواست که به این صورت تعریف می شود ناتوانی فرد در استفاده از فرصت های هویت به وسیله سهیم شدن در صمیمت واقعی. عشق دستاورد این دوران است و بیزاری از عشق، تک بودن آسیب اساسی جوانی است.
مرحله بزرگسالی
بزرگسالی هفتمین مرحله رشد روانی اجتماعی است. زمانی است که افراد جایگاه خود را در جامعه پیدا می کنند و مسئولیت هر چیزی که جامعه تولید می کند را می پذیرند. این دوره در اغلب افراد طولانی ترین مرحله رشد است از ۳۱ تا ۶۰ سالگی ادامه دارد.
زایندگی در برابر رکود دو عنصر سازگار و اخلالگر این دوره هستند. مراقبت به عنوان نیروی بنیادی این دوره شناخته می شود. زایندگی شامل دستاوردهای فرد و رکود نیز ضد آن است. زمانی که افراد راحت طلب باشند و خیلی در خود فرو روند احساس رکود را پرورش می دهند در مقابل افرادی که به دنبال خلق کردن و کار کردن هستند زایندگی را پرورش می دهند. مراقبت دستاورد این دوران است و طرد گرایی آسیب این دوران.
مرحله پیری
هشتمین و آخرین مرحله رشد روانی اجتماعی اریکسون پیری است. این دوران از ۶۰ سالگی به بعد شروع می شود. انسجام در برابر نا امیدی دو عنصر سازگار و اخلالگر و خرد نیروی بنیادی این دوره است.
فرد در این دوران به مسیر زندگی که تاکنون طی کرده نگاه می کند اگر تمامی مراحل قبلی را درست طی کرده و عنصر سازگار را به اندازه تقویت کرده باشند احساس انسجام و در غیر این صورت احساس ناامیدی را پرورش خواهند داد. خرد دستاورد و خواری آسیب این دوران است.
نگاه اریکسون به انسان
در پایان اریکسون انسان را تنها از دریچه زیستی و جنسی نگاه نمی کرد و برای اجتماع و فرهنگ و خود فرد اهمیت ویژه ای قائل بود. او رشد روانی فرد به ۵ سال اول زندگی محدود نکرد و برای سالهای بعدی نیز عناصری را دخیل دانست. او به انسان خوشبین بود و امکان تغییر را برای ان در نظر می گرفت و نقش بسیاری برای آگاهی انسان قائل بود.